گفتوگو با ناصر آویژه، کارگردان نمایش «پسر نیل»
میتوانم «پسر نیل» را بدون دکور اجرا کنم

این روزها تالار هنر میزبان نمایش «پسر نیل» به کارگردانی ناصر آویژه است. کارگردانی که نمایش کودک را خوب میشناسد و سابقه درخشانی در این زمینه دارد. آویژه که بیشتر نمایشهای ساده پرتابل و بیدکور و با روش بازی در بازی اجرا میکند و نمایش «مشمش قلی خان» را تنها با سه پاراوان روی صحنه برده بود، اینبار با دکوری پرحجم «پسر نیل» را روی صحنه آورده تا گامی جدید در عرصه تئاتر کودک و نوجوان بردارد. با او درباره این نمایش و دغدغههایش گفتوگو کردهایم.
میترا رضایی
کار برای کودکان آسان نیست و وقتی قرار باشد در آن پیامهایی هم منتقل شود، به نوعی راه رفتن روی لبه تیغ است. چون بین انتقال مفاهیم یا دادن پیامهای گلدرشتی که گاهی نتیجه معکوس دارند، مرز باریکی است. برای این که «پسر نیل» دچار این مشکل نشود، چه تدبیری داشتید؟
کاملا درست است، من هم به همین دلیل برای ساخت این اثر خیلی مردد بودم و یک ماه با خودم کلنجار رفتم تا تصمیم گرفتم این کار را انجام بدهم، اما وقتی به تصمیم قطعی رسیدم، سعی کردم قبل از شروع کار، آنچه که اثر را به سمت شعارزدگی و پیامهای گلدرشت میبرد کنترل کنم و از بین ببرم. بازیگرانی از رده سنی کودک و نوجوان انتخاب کردم تا باورپذیرتر باشند، در حالی که میتوانستم بازیگرهای حرفهای بیاورم و از آنها بخواهم خودشان را به سن پایین نزدیک و نقش را اجرا کنند، اما به باور مخاطب صدمه میزد.
در قدم بعدی سعی کردم با تمام وجودم و با صداقت کامل قصه را روایت کنم. وقتی کارگردانی دغدغه و باور خودش را روایت کند، تماشاگر آن صداقت را درمییابد. من ایمان دارم کارهایی خیلی موفق و تاثیرگذار میشوند که صاحب اثر با آنچه میخواهد منتقل کند، زندگی کرده، لمسش کرده و مسأله خودش است.
انتخاب قصه قرآنی کمککننده بود؟
انتخاب قصه قرآنی هم خوب بود و هم کار مرا سختتر کرده بود چون قصههای قرآنی بسیار جذاب هستند و اگر نمیتوانستیم جذابیت آن را نشان دهیم، نتیجه کاملا معکوس میشد.
چرا برای انتقال این مفهوم الهی به سراغ داستان حضرت موسی رفتید؟ چه چیزی در این قصه بود که به نظر شما قابلیت نمایشی داشت؟
قصه حضرت موسی را انتخاب کردم چون در آن لطف حق مطرح است و من میخواستم به بچهها یادآوری کنم لطف حق همیشه شامل حال ما است.
زمانی که مادر موسی بچهاش را به نیل میاندازد و با حسرت به او نگاه میکند، خداوند به او میفرماید ما موسی را به تو برمیگردانیم و به بهترین شکل این کار را میکند. این قصه خیلی دلنشین است و به بچهها میآموزد اگر صبور باشیم خدا کمکمان میکند.
نمایش با یک فلاشبک از زمان حال به عصر فرعون آغاز میشود و مخاطب را با خود همراه میکند. آیا با هدف خاصی از این تکنیک استفاده کردید یا تنها برای جذابتر شدن روایت بود؟
ما هدف داشتیم و میدانستیم که پیوند با زمان امروز، کار را برای بچهها باورپذیرتر و جذابتر میکند و احساس میکنند موضوع خودشان است.
برای کودکان امروز به دلیل اتفاقهای تلخی که در دنیا میافتد، مثل ظهور داعش و قدرتهای زورگو، یک خلاء به وجود آمده که باید دیده شود. آنها سوال میکنند که خدا چرا جلوی این زورگوییها را نمیگیرد؟ چون نمیدانند تعریف صبر خدا و عدالت او با ما متفاوت است.
صبر و ایمان به خدا، درس زندگی این عصر است که باید به بچهها یاد بدهیم. به همین دلیل باید قصه را از زمان حال و مشکلات ملموس برای بچهها آغاز میکردیم تا با آن همذاتپنداری کنند.
یکی از نقاط قوت نمایش «پسر نیل»، متن منسجم آن است. شما به عنوان کارگردان چهقدر در شکلگیری متن دخیل بودید؟
تحقیق و نگارش این کار یک ماه و نیم زمان برد. من تحقیقها را انجام میدادم و به همسرم گیتا داودی که نویسنده اثر هستند، منتقل میکردم. ایشان صحنه به صحنه مینوشتند و من اتود میزدم و دراماتورژی میکردم تا به اجرایی شدن نزدیک شود. همینطور صحنه به صحنه با هم جلو رفتیم تا کار به شکل نهاییاش رسید.
در نمایش «چهار صندوق شادی» هم که سال 92 جایزه نمایشنامهنویسی را گرفت، به همین شیوه عمل کردید؟
نه، آن نمایشنامه قبلا نوشته شده بود. «چهار صندوق شادی» سال 79 در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای اولین بار اجرا شد و یکی از بهترین کارهای جشنواره کودک بم آن سال بود. سال 92 هم باز اجرا شد و جوایز زیادی گرفت.
برگردیم به «پسر نیل»، تنها نمایشی که فقط آن را کارگردانی کردهاید و به عنوان بازیگر روی صحنه نرفتید. تجربه کارگردانی از بیرون گود چهطور بود؟
تجربه خیلی خوبی بود، چون صرفا کارگردانی کردم، انگار کار را از بیرون خیلی بهتر دیدم و توانستم تا آخرین لحظه برای ایدههایی که فکر میکردم میشود اجرا کرد تلاش کنم و کم نگذارم. وقتی بازی میکنم شاید به دلیل اینکه بخشی از انرژیام صرف بازی میشود، برای کارگردانی انرژی کمتری داشته باشم و شاید بعضی جاها اغماض کنم، اما در این اثر، تا آخرین لحظه تلاش کردم تا هر آنچه به ذهنم میرسید را انجام بدهم.
نمایش شما در بسیاری از لحظات به اپرا پهلو میزند. خیلی اوقات دیالوگها منظوم ادا میشوند یا در صحنهای که مادر موسی، کودک را به رود نیل میسپارد، بیش از 10 دقیقه بیوقفه شعر و موسیقی دارید. این یعنی برای شعر و موسیقی جایگاه خاصی در نظر داشتید. انتخاب شاعر و آهنگساز را با چه رویکردی انجام دادید؟
کاملا درست است. من از قبل آهنگسازم را انتخاب کرده بودم. میخواستم کسی باشد که نزدیک به اپرا کار کرده باشد و نصیریخواه به نظرم انتخاب بسیار درستی بود. خانم حمزهای هم که انتخاب اول من برای سرودن اشعار بود چون این فضا را میشناخت و در آن کار کرده بود.
به هر حال قصه ما سر و شکل ایرانی نداشت، نوع سازبندیها و موسیقی آن زمان هم مشخص بود. وقتی قصه را برای آهنگساز تعریف کردم، پیشنهاد داد که ملودیها را برای فضاهای خاص بسازد و بعد در اختیار شاعر قرار بدهد تا روی آن ملودی شعر بگذارد. برای اولین آهنگ ما که گنجشکها بود، همین روش انجام شد و بسیار تجربه خوشایند و موفقی بود اما چون روند کار سرعت گرفت، نتوانستیم همه قطعات را به این شیوه بسازیم. با این وجود، همدلی و یکرنگی که در کار وجود داشت، نتیجه را دلنشین کرد.
با این همه اهمیتی که موسیقی در نمایش شما دارد و بازیگرانی که به نظر میرسد توانایی اجرای زنده روی صحنه را دارند، چرا به سراغ پلیبک رفتید؟
من از ابتدا قصد داشتم اجراها زنده باشد به همین دلیل افرادی را انتخاب کردم که همه خواننده هستند و سولفژ میدانند، حتی بازیگران نوجوان ما هر دو هنرجوی هنرستان موسیقی هستند. اما برای اجرای زنده باید زمان بیشتری را به تمرین اختصاص میدادیم که امکانش نبود و نکته مهمتر اینکه امکانات و تجهیزات صدای مناسب برای اجرای زنده را نداشتیم، به همین دلیل پلیبک را انتخاب کردیم.
اما حالا هم از بچهها خواستهام که روی صحنه همزمان با پلیبک بخوانند تا ریتم جا بیفتد و هنوز هم ممکن است که در صورت ادامه پیدا کردن اجرا، حتی موسیقی زنده روی صحنه نواخته شود. دغدغهام این است که بازیگران در اجرا به صورت زنده بخوانند، چون معتقدم بازیگران کار کودک باید خواننده باشند. اگر بتوانم امکانات و تجهیزاتش را آماده کنم، این کار را در ادامه اجرا خواهم کرد.
دکور این نمایش حرف و حدیثهای زیادی هم به دنبال داشت، از جمله اینکه دکور به قدری پرحجم و خاص طراحی شده و از زمان حال به زمان فرعون تغییر میکند که بخشی از جذابیت اثر را به دوش میکشد و کار کارگردان را آسان میکند. چرا از چنین دکوری که در کار کودک کمسابقه است استفاده کردید؟
این نمایش، بدون دکور بازبینی شد و هیأت بازبینی هیجان و شگفتی خودشان را از دیدن کار ابراز کردند. من حاضرم این اثر را بدون دکور هم اجرا کنم. ما هر آنچه استفاده میکنیم باید متناسب با کارمان باشد. شما نمیتوانید یک دکور پرحجم را بیاورید در کاری که نیاز ندارد. من معروف هستم به کارهای کاملا ساده. سالها است کار پرتابل میکنم و نسبت به آن شناخت کامل دارم. اگر در این اجرا این کار را نکردم دلیلش این نیست که بلد نبودم پرتابل کار کنم، بلکه فکر کردم این دکور برای قصه من مناسبتر است. وقتی رفتهام دنبال قصه یک پیامبر که عظمتی دارد و میخواهم دوره تاریخی با شکوه او را برای کودک نسل امروز که با انیمیشنهای قوی مواجه است، نشان بدهم دیگر نمیتوانم ساده برخورد کنم چون باور نمیکنند. من نخواستم تماشاگر را گول بزنم بلکه میخواستم به بچهای که میآید کار را ببیند، تصویری از یک دوره تاریخی بدهم، سعی کردم تصویرسازی کنم و در آن تعمد داشتم، حتی تغییر دکور از زمان حال به گذشته هم با فکر انجام شد.
ما باید شکوه و جلال فرعون را نشان میدادیم. آن ستونی که به صحنه آوردیم برای ما هزینه زیادی نداشت اما فضای کاخ را تداعی کرد و این امتیاز کار من است، اما من از اول به دکور آنچنانی فکر نمیکردم، بلکه به قصهام فکر میکردم. چون معتقدم اگر قصهام را درست روایت کنم و بازیگرانم را درست بچینم و هدایت کنم، تمام ادوات صحنه را هم حذف کنید باز هم نمایش تاثیرش را میگذارد.
گفتید که بازیگرها را با شناخت و دقت انتخاب کردید. چرا برای بازیگر نقش موسی سراغ یک دختر خردسال رفتید که در بعضی صحنهها به واسطه ظرافت و لطافت رفتارش دختربودنش برای تماشاگر مشهود میشد یا حداقل او را دچار تردید میکرد؟
ما چند گزینه پسر داشتیم اما به نتیجه نرسیدیم و با توجه به زمان کم رفتیم سراغ کیمیا که تجربه بازی در سینما را داشت و جثهاش هم کوچک و ظریف بود و معصومیت خاصی در چهرهاش بود. من این انتخاب را انجام دادم با علم به این که ممکن است معایبی هم داشته باشد اما معتقد بودم محاسن بیشتری دارد و از انتخابم کاملا راضی هستم. شاید همین معصومیت دخترانهاش هم به تاثیرگذاری نقش موسی کمک کرده است. من تمام آثاری که درباره حضرت موسی ساخته شده است را دیدم و جالب است بگویم که در هیچ کدام از آنها این سن موسی نشان داده نشده است. همه از زمان نوزادی، برش میخورد به نوجوانی، به همین دلیل معصومیت ظاهری بازیگر برایم اولویت داشت.
در طول این گفتوگو آنقدر با هیجان حرف زدید که شک ندارم نمایش «پسر نیل» در کارنامه کاری شما از جایگاه ویژهای برخوردار است. چه چیزی این کار را برای شما اینقدر متمایز کرده است؟
بله، من این نمایش را بسیار دوست دارم، به این دلیل که بسیار معنوی بود و این معنویت در سراسر روند تولید مشهود بود. هر کسی را به همکاری دعوت کردم با اشتیاق به ما پیوست و همین به من کمک کرد که احساس کنم کاری که انجام میدهم درست است و عقبنشینی نکنم. از لحظه پیشتولید این کار هم به چیزی جز خود اثر فکر نمیکردم، چون معتقدم تمام خالقان آثار ماندگار جهان، در زمان خلق اثرشان کاملا رها بودهاند و اگر «پسر نیل» اثر سلامتی از کار در آمده، به همین دلیل است.