در حال بارگذاری ...
...

«دعوت به دو نمایش همراه»؛ یک مهمانی و یک اجرا

موقعیتی متناظر برای شخصیت‌های متفاوت

«دعوت به دو نمایش همراه»؛ یک مهمانی و یک اجرا

موقعیتی متناظر برای شخصیت‌های متفاوت

نویسنده جهت ایجاد حلقه رابط دو اپیزود نیز هوشمندانه از مشترکات زیادی بهره برده است که هم اسم بودن شخصیت کمک‌کننده به زنان هر دو اپیزود (هما) از جمله این اشتراکات است. اپیزود دوم نمایش با جملات آنتیگون در بخش شخصیت کاذب هنری بازیگر اصلی و با گریه و ناامیدی او در بخش زندگی واقعی‌اش به پایان می‌رسد. در این اپیزود همچنین گوشه‌ای از مشکلات بازیگران امروز تئاتر کشورمان نیز به چالش کشیده می‌شود. اما آن‌چه در اپیزود دوم غیر قابل انکار به‌ نظر می‌رسد، بازی بسیار تحسین‌برانگیز مهتاب نصیرپور است که هنرمندانه تجربیات عالی خود را در زمینه بازیگری با ارائه بازی‌های روان، قابل باور و انرژیک در زمان بازی کردن در قالب شخصیت‌های نمایش‌هایی از دورنمات، چخوف، سوفوکل، تنسی ویلیامز و... به رخ می‌کشد و بیننده را به تحسین وادار می‌کند.

مسعود موسوی

     پیش‌نویس: قبل از شروع نمایش کارگردان و نویسنده یعنی محمد رحمانیان با تماشاگران این گونه صحبت کرد: «خوشحالم که در جشنواره فجر حضور دارم. نمایش من بسیار خسته‌کننده خواهد بود. این نمایش از دو اپیزود تشکیل شده و دو نفر بازیگر مدام از این طرف صحنه به آن طرف خواهند رفت. همین. اگر خواستید سالن را به دلیل خستگی و کسل کننده بودن اجرا ترک کنید لطفا در زمان پنج دقیقه فاصله‌ای که بین دو اپیزود برای تعویض صحنه وجود دارد این کار را انجام دهید. متشکرم.»

     اپیزود یک: صحنه‌ای به رنگ سفید و کمی هم خاکستری، متشکل از یک تخت خواب، یک میز، چند صندلی، یک تلفن و یک پاراوان که نقش حمام را بازی می‌کند. متن اپیزود یک همان متن نمایش «دعوت» است که مدت‌ها قبل خود رحمانیان آن را نگاشته است و ماجرا به زنی برمی‌گردد که قرار است شب به یک مهمانی مهم برود. او برای آماده شدن، از آسیه که به نوعی خدمتکار خانه محسوب می‌شود کمک می‌گیرد و پس از انتخاب لباس مناسب برای مهمانی و پوشیدن آن، موقع خروج از خانه یادش نمی‌آید که به مهمانی چه کسی و کجا دعوت شده بوده است. او در نهایت با خوردن دارویی که دوستش هما توصیه می‌کند به خواب می‌رود تا روزی در یک بازی تراژیک خیالی به آرمان‌ها و ایده‌آل‌های زندگی‌اش فکر کند و آن‌ها را به ظاهر عینیت ببخشد. ‌

     برای اجرای این متن که مدت‌ها پیش نگاشته شده است محمد رحمانیان تغییراتی را ایجاد کرده که از جمله می‌توان به تکرار صحنه آماده شدن نهایی زن، خداحافظی و خروج از خانه یا صحنه‌ای که او آسیه را به زور وادار می‌کند که بگوید در خانه را می‌زنند و مرد آرزوهایش پشت در ایستاده است، اشاره کرد که البته به شکل کلی این تغییرات متن مثبت ارزیابی شده و بر جذابیت اجرا می‌افزاید. طراحی صحنه این اپیزود به گونه‌ای که هم یک اتاق معمولی در یک خانه و هم اتاقی در یک آسایشگاه روانی را نشان می‌دهد بر جذابیت صحنه‌ای اجرا می‌افزاید و در این میان حضور دو همراه برای کمک به بیمار در روپوش بیمارستانی از دیگر نکاتی است که موقعیت مکانی و روحی روانی حاکم بر اجرا را شفاف‌تر می‌کند. رنگین بودن تمامی لباس‌هایی که زن برای رفتن به مهمانی تخیلی خود از آن‌ها بهره می‌برد نیز گویای آرمان‌های قشنگ و جذاب او در برابر تمامی رنگ‌های تیره و تار حاکم بر زندگی واقعی‌اش است که تضاد خوبی را در اجرا ایجاد کرده.

     اما دو بازیگر اپیزود یک و به‌خصوص بازیگر نقش زن اصلی علی‌رغم تمامی تلاش‌های خود متاسفانه موفق نمی‌شوند بازی قابل قبولی از خود نشان دهند و به‌ویژه این‌که در مقایسه با مهتاب نصیرپور که تنها بازیگر زن اپیزود دو است و بازی تحسین‌برانگیزی را از خود به ‌نمایش می‌گذارد اندک دقایق برجسته بازی بازیگران اپیزود یک کاملا فراموش می‌شود و در ذهن مخاطب باقی نمی‌ماند. استفاده از نریشن برای پاسخ‌گویی به تلفن‌های زن صاحبخانه که از دوستان خود درباره مکان مهمانی سوال می‌کند نیز صدمات زیادی به اجرا زده و وضعیت تراژیک زن صاحبخانه را تحت تأثیر خنده‌های تماشاگران قرار داده و طنزی سطحی را به اپیزود یک تحمیل می‌کند. در دقایق پایانی این اپیزود واقعا پیش‌بینی کارگردان به وقوع پیوسته و کار کم کم خسته‌کننده نشان می‌دهد.

     اپیزود دو: برخلاف اپیزود یک در این بخش از اجرا، صحنه با رنگ قرمز بسیار شاد و چشم‌نوازی آراسته شده است. رنگی که در لباس بازیگر، روتختی، رومیزی و حتی تلفن خانه قابل مشاهده است. مکان همان مکان قبلی به ‌نظر می‌رسد با این تفاوت که شخصیت زن این اپیزود یک بازیگر است که باید امشب در یک سالن بسیار بزرگ حضور یابد و در یک نقش بسیار مهم بازی کند. داستان اپیزود یک این بار به گونه‌ای دیگر تکرار می‌شود و تلفیق بسیار زیبا و جذابی از موقعیت متن «پیش از صبحانه» یوجین اونیل را با شخصیت هنری این اپیزود می‌بینیم. این بار شخصیت مقابل زن که زمینه‌ساز بسیاری از مشکلات روحی و روانی او می‌تواند باشد به صورت سایه‌وار پشت پاراوان حضور دارد و از ابتدا تا پایان اپیزود با حالتی پریشان و مستأصل سیگار می‌کشد و به حرف‌های زن گوش می‌دهد. از دیگر جذابیت‌های متن این اپیزود استفاده ماهرانه نویسنده از دیالوگ‌های شخصیت‌های اصلی نمایش‌هایی مانند «مده‌آ»، «آنتیگون»، «دایی وانیا» و «باغ وحش شیشه‌ای» است که بازی در این نقش‌ها و دیالوگ‌های انتخابی از این متون موجب آشنایی بیش‌تر و عمیق‌تر مخاطب با مشکلات روحی و روانی نقش زن این اپیزود می‌شود. در این اپیزود مثلاً می‌توان به این جمله اشاره کرد که: «من می‌خوام مثل آدم‌های چخوف دنیای کوچک خودمو داشته باشم و در این دنیا شادی‌ها و غم‌های کوچک خودمو تجربه کنم.»

     نویسنده جهت ایجاد حلقه رابط دو اپیزود نیز هوشمندانه از مشترکات زیادی بهره برده است که هم اسم بودن شخصیت کمک‌کننده به زنان هر دو اپیزود (هما) از جمله این اشتراکات است. اپیزود دوم نمایش با جملات آنتیگون در بخش شخصیت کاذب هنری بازیگر اصلی و با گریه و ناامیدی او در بخش زندگی واقعی‌اش به پایان می‌رسد. در این اپیزود همچنین گوشه‌ای از مشکلات بازیگران امروز تئاتر کشورمان نیز به چالش کشیده می‌شود. اما آنچه در اپیزود دوم غیر قابل انکار به‌ نظر می‌رسد، بازی بسیار تحسین‌برانگیز مهتاب نصیرپور است که هنرمندانه تجربیات عالی خود را در زمینه بازیگری با ارائه بازی‌های روان، قابل باور و انرژیک در زمان بازی کردن در قالب شخصیت‌های نمایش‌هایی از دورنمات، چخوف، سوفوکل، تنسی ویلیامز و... به رخ می‌کشد و بیننده را به تحسین وادار می‌کند. شاید همان بهتر که محمد رحمانیان به جای دعوت به دو نمایش همراه، تماشاگران را به دیدن یک نمایش دعوت می‌کرد. مگر اینکه در اجرای عمومی و غیر جشنواره‌ای از این اثر، ترفندهای زیادی را جهت یکدست کردن دو اپیزود از لحاظ کارگردانی، بازیگری و دیگر مشخصه‌های تئاتری به کار گیرد.