در حال بارگذاری ...
...

آیا تئاتر از تجربه جداست؟

 کتایون حسین زاده  تئاتر، فرصتی است برای تفکر، یافتن، شناختن و به نتیجه رسیدن. تئاتر می‌تواند مفاهیم زندگی را به گونه‌ای تصویر کند که بتوان جنبه‌های متفاوت آن را آزمود و با ایجاد شرایط گوناگون، بدون وارد شدن به ...

 کتایون حسین زاده

 تئاتر، فرصتی است برای تفکر، یافتن، شناختن و به نتیجه رسیدن. تئاتر می‌تواند مفاهیم زندگی را به گونه‌ای تصویر کند که بتوان جنبه‌های متفاوت آن را آزمود و با ایجاد شرایط گوناگون، بدون وارد شدن به چالشهای واقعی زندگی، نوعی تجربه دقیق و عمیق را پشت سر گذاشت. تئاتر مکانی است برای تجربه؛ تجربه احساسها، اندیشه‌ها، نگاه‌ها و همه آنچه که یک زندگی شامل آن می‌شود. با گذشت زمان، عناوین مختلفی را برای دسته‌بندیهای متفاوت تئاتر ایجاد کرده‌اند و مانند هر رشته هنری دیگر، تفاوتهایی را برای طبقه‌های مختلف هنرمندان و هنرشان قایل شده‌اند. اینکه تئاتر تجربی از کجا و چه زمانی شکل گرفته، می‌تواند به عقاید مختلف، تعابیر و تعاریف متفاوتی برسد؛ اما به تعبیر من، پیدایش تئاتر خود تاریخ تئاتر تجربی به معنای عام کلمه است. تئاتر تجربی در کل به این معناست که تمامی عوامل یک نمایش، اعم از نویسنده، کارگردان، بازیگر و ... موقعیتی را ایجاد کنند و به همراه تماشاگر که نیمی از این فرایند را در بر می‌گیرد به تجربه‌ای جدید دست یابند. اگر تجربه برای هر یک از آنها به گونه‌ای مختلف باشد؛ اما در کل برای همه حاضران در سالن نمایش در برگیرنده لحظاتی تازه است.
تماشاگر با مشاهده آنچه که بر صحنه می‌گذرد، شروع به تجزیه و تحلیل موقعیت می‌کند؛ همانطور که در زندگی واقعی و روزمره خود عادت به تفسیر و تعبیر رویدادها دارد. در واقع می‌توان گفت، اگر عوامل نمایش، بتوانند وظیفه خود را در برآوردن یک اجرای درست انجام دهند، تماشاگر، ناخودآگاه وادار به تجربه همان اتفاقات و حوادثی می‌شود که برای شخصیت روی صحنه اتفاق می‌افتد. آنوقت به راحتی می‌توان داوری کرد که آیا این تجربه، تجربه‌ای ناب بوده است یا نه و به عبارت دیگر، آنچه گروه نمایشی خواستار ارایه‌اش هستند، متقاعدکننده هست یا خیر.
این به معنای آن نیست که تماشاگر باید همیشه با موضوع هم عقیده باشد؛ اما به راحتی می‌تواند، طبق تجربه خود تشخیص دهد که آیا این یک تجربه ناب است و یا خیر. اگر این تئاتر بتواند، عقاید مخالف گروه نمایش و تماشاگران را به سمتی سوق بدهد که مجبور به نوعی بازاندیشی در عقاید خود بشوند، مسلماً به تجربه‌ای نابتر نزدیک شده است.
اگر یک تئاتر بتواند تجربه خود خواسته‌اش را به همه انتقال بدهد؛ یعنی شرایطی را به وجود بیاورد که هر دو طرف نمایش، یک تجربه را در حالتی جمعی حس نمایند، این زمان، ایده‌آلترین وضعیت یک کار اجرایی خواهد بود؛ چرا که تماشاگران از حالت تجربه‌های منفرد و تک تک خارج می‌شوند و تحت تأثیر آنچه بر صحنه می‌گذرد به یک آگاهی جمعی می‌رسند. این تفاوت عمده یک کار نمایشی با دیگر هنرهاست. اگر نمایشی بتواند یک وحدت عاطفی بین تماشاگران ایجاد نماید، همانند نقطه عطف کوچکی در زندگی تماشاگران عمل می‌کند که هرگز فراموش نخواهد شد.
استفاده از تجربیات جمعی باعث شده تا در طول تاریخ، تئاتر بتواند نقشهای گوناگونی را برای پیشبرد عقاید متفاوت بازی نماید؛ همچون تجربه‌های جمعی مذهبی که نوعی روحانیت ناب را در بر دارد و قدیمیترین تجربه نمایشی محسوب می‌شود که اصلاً خود از موجبات به وجود آمدن تئاتر بوده است. در چنین نمایشی، احساس بازیگر به تماشاگر منتقل می‌شود و بالعکس، احوالات تماشاگر نیز به بازیگر و در نتیجه با یک حرکت رو به جلوی همگانی، مسیری را طی می‌کنند که در نهایت معمولاً به تجربه یکسانی می‌رسند.
به این ترتیب است که فرهنگ در چنین هنر زنده‌ای شکل می‌گیرد و بیشترین تأثیر را بر جامعه می‌گذارد؛ چرا که هیچ چیز تواناتر از دست یافتن به تجربه همگانی نیست. یکی از انواع تئاتر که می‌تواند به شکلی گسترده در این راه عمل کند، تئاترهای آیینی است که ایجاد کننده فضای مناسب برای تجربه کردن هویت، هم دریک جامعه پیشرفته و هم در یک جامعه بدوی است. این نوع تئاتر از کنشهای نمادین و استعاری شکل می‌گیرد و از نظر تماشاگران معتقد، هم نمادین و هم حقیقی است؛ چرا که در ابدیت جریان دارد و هرگز دستخوش زمان نمی‌شود و معنای آن با گذشت تاریخ تغییر پیدا نمی‌کند. به این ترتیب، تک تک افراد حاضر به تجربه و آگاهی بالاتر دست پیدا می‌کنند و برای مواجه شدن با وقایع در دنیای واقعی آماده می‌شوند. اینکه گروه نمایشی چطور می‌تواند به این مرحله از ایجاد تجربه ناب دو طرفه برسد، بسته به مصالحی دارد که از آن استفاده می‌کند. این مصالح، شامل نمایشنامه، کارگردانی، بازیگری، طراحی صحنه، نور و دیگر افکتهای لازم می‌شود؛ بنابراین تأکید من بر آن است که از دسته‌بندیهایی مانند تئاتر تجربی و یا تئاتر حرفه‌ای و یا دانشجویی و غیره بیرون بیاییم و با نگاهی کلی‌تر به جریان تجربه در تئاتر نظر افکنیم.
تاریخ گواه است که ریشه پیدایش همه هنرهای بصری از دل آیینها و مراسم مذهبی است. در این نوع مراسم، همانند تئاتر، جمع کوچک و حاضر، هویت خود را تجربه می‌کند و یا حتی فراتر از آن رفته و قانون و مقررات اجتماعی را برای آنها بازگو می‌نماید. این تجربه، حتی می‌تواند به عنوان حرکتی سیاسی نیز بدل شود، چنانچه در طول تاریخ از این نوع تجربه‌های تئاتری بسیار برای پیشبرد مقاصد سیاسی استفاده شده است. تجربه، حضوری سیال و دایمی در تئاتر و نمایش دارد؛ حتی اگر بر خلاف تئاترهای بداهه بر متنی ثابت استوار باشد؛ زیرا بازیگران، می‌توانند ناخودآگاه نسبت به عکس‌العملهای متفاوت تماشاگران، هر شب واکنشی جدید نشان دهند.
تئاتر به دلیل حضور عنصر زندگی در آن از کهنگی و متروک شدن دیگر انواع هنرها فاصله می‌گیرد و بازیگر تئاتر در قالب موجودی زنده با کلامی روشن در تجربه نفس به نفس تماشاگر قرار می‌گیرد؛ اما باید متذکر شد، همه اینها زمانی امکان می‌یابد که نمایشگران، توجه تماشاگران را به تمامی به سمت خود جذب کرده باشند و حواس آنها را کاملاً به آنچه می‌گذرد و گفته می‌شود، معطوف دارند و در غیر این صورت، هیچ تجربه‌ای صورت نخواهد گرفت. تماشاگر باید حس کند که هر لحظه به مقصود نزدیکتر می‌شود؛ اما هرگز از رسیدن به پایان دلخواهش مطمئن نیست. تئاتر جهان، واقع را تقلید، بازگو و تجربه می‌کند و این امکان را به همه می‌دهد که در این تجربه سهیم شوند.