از نگاه مدرسان تئاتر مطرح شد:
به انگیزه رسیدن به تعاریف مشخص و مشترک درباره تئاتر تجربی که این روزها به موضوعی مهم و قابل تأمل در محافل تئاتری تبدیل شده است به سراغ تنی چند از اساتید دانشکدههای تئاتری مختلف رفتیم و از مشخصات و خصوصیات تئاتر تجربی ...
به انگیزه رسیدن به تعاریف مشخص و مشترک درباره تئاتر تجربی که این روزها به موضوعی مهم و قابل تأمل در محافل تئاتری تبدیل شده است به سراغ تنی چند از اساتید دانشکدههای تئاتری مختلف رفتیم و از مشخصات و خصوصیات تئاتر تجربی پرسیدیم تا در نتیجه آن به برایندی از اندیشههای صاحبنظران عرصه آکادمیک تئاتر برسیم. با این امید که گفتگو بتواند در کنار سایر بخشهای پرونده تئاتر تجربی، گوشهای از شک و تردیدها را از بین ببرد و سرآغازی باشد بر شناخت هر چه بیشتر و بهتر پدیدهای به نام تئاتر تجربی. به شرح زیر است:
1ـ تعریف تئاتر تجربی از نظر شما چیست؟
2ـ تفاوت میان تجربه تئاتری و تئاتر تجربی چیست؟
3ـ آیا تئاتر تجربی به هنری شخصی میانجامد؟
4ـ تماشاگر عام یا خاص؛ کدامیک مخاطبان تئاتر تجربی هستند؟
5ـ چه عنصری موفقیت یک اثر تجربی را مشخص میکند؟
6ـ آیا لزوماً یک تجربه باید موفق باشد یا خیر؟ معیار چیست؟
علیرضا احمد زاده (مدرس دانشگاه سوره)
1ـ تئاتر تجربی یک تعریف تاریخی دارد و یک تعریف لغوی. در تعریف تاریخی آن آمده است: بعد از گسترش تئاتر رئالیستی و فروپاشی باورهای کلاسیک در همه زمینهها و بعد از جنگ جهانی اول، تجربهگرایی عنصر مطرح در گروههای آوانگارد هنری شد. اوج این گروههای هنری در اروپا، تئاتر آزمایشگاهی بود. در امریکا، گروههای نان و عروسک، لیوینگ و اونینگ تئاتر از جمله این تئاترها بودند. در تعریف لغوی آن هم آمده است: هر تئاتری که تجربهای نو بوده و پیش از آن شکل نگرفته باشد، تئاتر تجربی محسوب میشود.
2ـ اگر تئاتری که تجربه میکند از زمینه علمی و غنی و از تاریخ تئاتر و تحولات تئاتری و مخصوصاً تئاتر تجربی و آوانگارد جهان وام گرفته باشد به سؤال شما پاسخ آری میدهم. در غیر این صورت اگر آگاهی تاریخی وجود نداشته باشد، صرفاً یک تجربه است برای تئاتر تجربی.
3ـ میتواند هم به صورت شخصی باشد و هم به صورت عام. هیچ انسانی هم از همنوع خودش جدا نیست و اگر مشکلات و پریشانی خود را به تئاتر تبدیل کند در آن صورت افرادی مشابه وی با این اثر ارتباط برقرار میکنند. کما اینکه برخی از آثار برجسته دنیا، حدیث نفس هنرمندان است؛ ولی جهانی شده است. اگر تئاتر تجربی، بعد از طی یک فرایند به درک معنا، فرهنگ و نشانههای مردمی اهمیت بدهد، اجتماعیتر خواهد شد و مخاطبان عام هم پیدا خواهد کرد.
4ـ در حال حاضر بیشتر به سمت تماشاگر خاص گرایش دارد؛ ولی میتواند این نوع تئاتر، یک تئاتر مردمی هم بشود.
5ـ اولین و مهمترین مشخصه، «تأثیر» است. اگر تئاتر تجربی به اجرا در بیاید و هیچ تأثیری در مخاطب نگذارد با شکست مواجه شده است و اگر تأثیر بگذارد (حال این تأثیر میتواند فکری، عاطفی، حسی و امثالهم باشد.) بدیهی است که موفق است.
6ـ نه، معیاری ندارند. اگر با تعریف تئاتر تجربی همخوانی داشته باشد، بله. تئاتر تجربی، قصه و درام ندارد. ما به یک رئالیسم نزدیک شدهایم. به طور مثال نمایش ایبسن به کارگردانی زنجانپور، تجربه است و نه تجربی.
دکتر حمید رضا افشار (عضو هیأت علمی دانشگاه هنر)
1ـ تجربه، کشف ناشناختههاست؛ چیزی که پس از وقوع، چارچوبش معین میشود. تئاتر تجربی، تجربه فرضیاتی است که پژوهشگر تئاتر در پی اثبات یا رد آن است. تئاتر تجربی، انسان را به آزمایشگاه میبرد و شرایط علمی را در نظر دارد و بر اساس فرایند آزمایشگاهی، متغیرهای مختلف را در کنترل میآورد و آنگاه به بررسی و پژوهش میپردازد و تا حد امکان، عوامل مخل و متغیرهای نامناسب را از آزمایش و نتایج لازم دور میکند.
تئاتر تجربی در ایران بیشتر جنبه نظری داشته و به جنبه آزمایشگاهی و عملی آن کمتر توجه شده است. اکثر دانشجویان و هنرمندان، مشتاق کار عملی هستند و علاقمندند تا از طریق اجرای تجربی به نتایج لازم دست یابند.
2ـ تئاتر تجربی، تئاتری است که بتواند در هر کجا که به نمایش در آید، معنایی کلی را بیاعتنا به کلیشههای رایج القا کند و با کنار زدن شکلهای بیرونی، بیشترین تأثیر را با کمترین استفاده از وسایل بر جا بگذارد. پرهیز از شخصیتهای ظاهری، شیوههای رایج، عادات، حرافی، ترفندها، کلیشهها و پاسخهای معمولی و دستیابی به حالتی متعالی از ادراک و دیدن به شیوهای متفاوت ویژگیهای این نوع است. تئاتر تجربی، سخت در کار پژوهش است و سرشتی جستجوگر دارد و این به معنای آن است که هر گاه به نتیجه و موفقیت لازم دست یابد باید ترک شود وگرنه تبدیل به چیزی ساکن و بسته تبدیل میشود. این کار زمان میبرد. آغاز واقعی، چنان سخت است که هر قدر هم کم اهمیت بنماید، یک گام آن را هم نمیتوان طی ناشده گذاشت. دانه به آرامی ریشه میگیرد و رشد آن تقریباً غیرقابل درک است. چیز نوینی که از دل کهنه سر بر میآورد، یک شبه رخ نمیدهد. به این دلیل نباید در پی نتیجه بود. روش کار مدام باید دگرگون شود.
3ـ استانیسلاوسکی در آغاز قرن بیستم تابناکترین چهره تئاتر روسیه و جهان است. تردیدی نیست که چهره شاخص پایان این قرن پیتربروک است. او از کسانی است که یک دگرگونی ژرف را لازمه تئاتر امروز میداند؛ اما بر این باور نیست که تئاتر سنتی و قراردادی بتواند موجب این دگرگونی شود. «از آنجا که در جامعه بیمار کنونی ما امکان حقیقتگویی از طریق تئاتر سنتی عملاً منتفی است، پس لازم است که دوباره به خاستگاه تئاتر و تجربههای انسانی پرداخته شود.» بنابراین پیتر بروک به کوشش خویش برای «وحدت بخشیدن دوباره جامعه با همه پراکندگیاش در چارچوب همان تجربه مشترک» ادامه میدهد و با بازیگرانی همکاری میکند که متعلق به فرهنگها و زمینههای قومی متفاوتاند.
«هر انسان همه سرزمینها را با خود دارد؛ اما هر یک از ما فقط یکی از آنها را میشناسیم؛ بنابراین هنگامی که یک شخص با سرزمین مشخص و انبوهی از سرزمینهای ناشناس رو به رو میشود که همان شرایط را دارد، آنها با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند؛ هر یک با نوعی آگاهی رویارو میشوند.» در اجرای مهابهاراتا، بروک در پی آن است که غنای هر سنت فرهنگی را در درون گروه خویش جا دهد.
4ـ بزرگترین ویژگی تئاتر تجربی، این است که در آن اطمینان کامل به برقراری ارتباط با مخاطب وجود ندارد. تئاتر تجربی حد وسط ندارد یا تماشاگر با آن ارتباط برقرار میکند یا هیچ ارتباطی میان تماشاگر و اجرا ایجاد نمیشود. اگر سختگیرانهتر به تئاتر تجربی نگاه کنیم به آن میرسیم که تئاتر تجربی، محل انجام آزمایشهای گوناگون است. گروه اجرایی در حال آزمایش است؛ فرضیهای طرح میشود و گروه در پی اثبات آن تلاش میکند و این اتفاق، فقط در کارگاهها و لابراتوارهای نمایشی ایجاد میشود.
5ـ بازدارندههای عاطفی، جسمانی یا ذهنی، موانعی هستند که در مقابل آفرینش اجرا قرار میگیرند. به این دلیل ما نیاز به آن داریم که موانع عاطفی را از میان برداریم تا قابلیت آفرینش انسانی خود را به تمامی دریابیم و بفهمیم که به عنوان کارگردان و آفریننده به نحو مؤثری میتوانیم تحول پیدا کنیم. در این ارتباط است که کار پژوهشی و تجربی اهمیت دارد. میتوان با آزادسازی تنشهای روانشناختی و با به کارگیری تشدید کنندههای فراوان موجود در بدن انسان به دامنه غنیتر و سرشارتری از بیان و احساس دست یافت و با این رهایی، انرژی روانی نیز آزاد میشود.
بازیگر تئاتر تجربی در اجرا بازی نمیکند و از تماشاگران نیز نمیخواهد که خود را در اجرا غرق سازند. آنها در پی رهاسازی تنشهای خودشان و تنشهای مردم هستند.
6ـ بسیاری از گروههای تجربی در دهههای 1960 و 1970 در امریکا و اروپا پیدا شدند و دیگر وجود ندارند. اگر نخستین بخش این قرن، دوران شکوفایی تئاتر تجربی باشد، میتوان گفت که دهههای 1960 و 1970 نمایانگر افول آن است. طی این دوره، تئاتر تجربی اعتقاد داشت که میتواند مناسبترین نقطه مرکزی را اشغال کند و اینکه تئاتر تجاری و تئاترهای دولتی به کنار خواهد رفت؛ اما این اتفاق نیفتاد.
تئاتر تجربی به رغم موفقیتها و دستاوردهایش در زندگی مردم عادی، نقش محدودی داشته است و این به معنای انکار کوششهای مداوم گروههای کوچک و فعال نیست؛ بنابراین هنوز جستجو برای «یک تئاتر ضروری» ادامه دارد؛ تئاتری که وجودش در زندگی کنونی ما یک نیاز مبرم است؛ تئاتری که با انسان در همه کلیتش ارتباط برقرار نماید.
منوچهر اکبرلو (مدرس دانشگاه)
1ـ تئاتر تجربی شامل کار گروههایی میشود که مقدمات و مبانی هنر نمایش را به طور کامل و سالهای سال آموختهاند و با پشتوانه آنها دست به کار تجربه نمایش زدهاند و در این کار بر اساس همان میزان تجربه، بعد از سالها تلاش به پختگی امروزشان رسیدهاند. از این به بعد است که آن گروه، اگر شروع به اجرای نمایشهایی کند در واقع نظریات خود را پس از سالها تلاش و تجربه با عنوان تجربی بیان میکند.
2ـ تجربه اینگونه تعریف میشود: انسان یک فعالیت بر فعالیتهای دیگرش اضافه کند؛ حتی یک نفر به صورت آماتور و تفننی وارد یک گروه میشود و یک نقش را برای اولین و آخرین بار انجام میدهد. همه اینها یک تجربه است؛ ولی «تئاتر تجربی» شامل این تجربه نمیشود، بلکه سالیان سال، تخصص و تجربه کافی لازم است و با چنین تجربهای، نظریات خود را به شکل اجرایی برای صاحبنظران ارایه میدهد. امروزه درباره تئاتر تجربی، خلط مبحث شده است. کسی نمیتواند نام سبک یا روش خاصی را روی نمایشش بگذارد و اینجا، راهی یافتهاند و اسم تئاتر تجربی را روی آن میگذارند. در واقع یک مفهوم عرف با اصطلاح علمی تئاتر تجربی مخلوط شده است؛ بنابراین کسانی که در آغاز راه هستند یا تجربیات معمولی در زمینه تئاتر دارند، اگر به خودشان اجازه دهند که تئاتر تجربی به معانی واقعی کلمه را اجرا کنند، شک نکنید که از آغاز راه به بیراهه رفتهاند. مانند هنرآموز نقاشی که بخواهد در ابتدای کار، مدعی ایجاد یک سبک نقاشی باشد. ملاک بیراه رفتن این گروهها از نظر من این است که آنها باید پیش از اجرا، نظریات خود را (نظریاتی که خودشان به آن رسیدهاند.) که حاصل سالها کار تئوریک بر روی مفاهیم نظری تئاتر است، مطرح کنند و سپس نمونه عملی آن را ارایه دهند. در حالیکه گروههای موجود، هیچکدام نه مدعیاند و نه بظاهر دارای نظریه ویژه درباره تئاتر هستند.
3ـ طبیعی است که هر فرم هنری پیش از آنکه آنقدر قوام بگیرد تا پیروانی پیدا کند و بین اهالی تئاتر رواج یابد، فقط به کار مخاطبان خاص میآید؛ یعنی صاحبنظران، منتقدان و هنرجویان تئاتر که به صورت پیگیر، جریانات تئاتری را دنبال میکنند.
4ـ اینکه فراز نمایشهای رایج روی صحنه توسط دیدگاه جدیدی در زمینه یک یا چند عنصر نمایشی؛ مثل متن، بازیگری یا کارگردانی ارایه دهند؛ یعنی مشابه آن نمایش را بارها و بارها شاهد بوده باشیم، هیچگاه تئاتر تجربی نخواهد بود. تئاترهایی که در حال حاضر به عنوان تئاتر تجربی شاهدشان هستیم در نهایت تقلیدی هستند از اجرای نمایشی که کارگردان روی نوار ویدیو از یک اجرای خارجی دیده است.
5 و 6 ـ اگر تجربه را به معنای علمی آن فرض کنیم، چیزی نزدیک به واژه آزمایش میشود. ما آزمایش میکنیم تا درستی یا نادرستی فرضیهمان را دریابیم؛ بنابراین طبیعی است که اگر از آغاز، انتظار داشته باشیم، نتیجه آزمایش مثبت باشد، اساساً آزمایش یا تجربه، کاری عبث خواهد بود. نتیجه آنکه باید انتظار شکست یا تعدیل فرضیات را در کارهای تجربی داشته باشیم. این یکی از ملاکهایی است که به نظر من تئاترهای به اصطلاح امروز ما را از حوزه تئاتر تجربی خارج میکند؛ یعنی نمایشی را در تئاتر تجربی به صحنه میبرند که از قبل به موفقیت آن ایمان دارند و بعد هم میگویند نمایش ما کاملاً موفق بوده و آن را به طور قطع در زمان دیگر و به شکل دیگر اجرا میکنیم. معیار اصلی یک کار تجربی، این است که تداوم داشته باشد و توسط صاحبنظران درباره آن اظهارنظر شود و کارهای بعدی گروه در راستای موفقیت کارهای قبلی تداوم یابد.
رحمت امینی (عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد ـ واحد تهران)
1ـ در تعریف تئاتر تجربی، دو مفهوم بیان میشود: یکی تعریف جامع و جهانی آن است و در آن یک گروه با تجربه تئاتری پس از گذراندن بسیاری از عرصههای شناخته شده تئاتر، دست به یک سری تجربه میزنند و پا در جهان ناشناختهها میگذارند و با هدفی مشخص، چیزهای جدیدی را به تماشاگران خود عرضه میکنند و به دانش تئاتر، علاوه بر آنچه تاکنون بوده، چیزی میافزایند. تعریف بعدی که چندان نمیتواند درست باشد به تجربه تئاتری باز میگردد. بنابراین تعبیر نادرست، گروهی از جوانان کم تجربه و دانشجو، بدون داشتن پشتوانههای اساسی و پایهای تئاتر، دست به تجربهای میزنند که خود نمیدانند چیست؟
2 و 3 ـ نمیتوانیم بگوییم که تئاتر تجربی، یک تجربه شخصی است. بهتر است بگوییم، تئاتری که با بلاغت و خلاقیت همراه است. به این معنا که ممکن است از خلال گروهی که سالها در کنار هم بوده و دست به تجربه زدهاند، یک تجربه تئاتری بنیاد نهاده شود؛ مانند برشت، گروتفسکی و غیره که در واقع، ایدههای شخصی جامعی داشتند و آنها را در گروه مطرح میکردند و مورد بررسی و بازبینی قرار میدادند. ایده و نظر یک هنرمند، تنها در یک کار گروهی شکل میگیرد.
4ـ به نظرم تئاتر تجربی در حضور تماشاگر خاص خود معنا مییابد؛ چون تئاتر تجربی، تعریف خاص خود را دارد و تماشاگری که میخواهد این تجربه را ببیند باید با آن تعریف آشنا باشد. این فرایند باید در ایدههای آکادمیک مطرح شود و بر همان پایه و اساس تجربه گردد.
5 ـ مهمترین مشخصه این است که تئاتر تجربی، تماشاگر خود را به شگفتی وا میدارد. تماشاگر خاص تئاتر تجربی، مدعی است که این مقوله از تئاتر را خوب میشناسد و این، کار را برای کارگردانان تئاتر تجربی مشکل میکند؛ چرا که به شگفتی واداشتن تماشاگر خاص تجربی، کار سادهای نیست؛ ولی اگر تئاتری بتواند دنیای جدید و ناشناختهای را به تماشاگر خود باز شناساند در آن صورت، مشخصه خوبی از یک کار تجربی ارایه داده است.
6 ـ بستگی دارد که موفقیت را چگونه معنا میکنیم. نمیتوان همیشه استقبال خوب تماشاگر را دلیل بر موفقیت آن دانست. به نظرم، تنها معیاری که میتوان با آن یک نمایش موفق را سنجید، معیار خود نمایش است. اینکه چقدر آن تئاتر توانسته تماشاگر خود را به بحث و چالش بکشاند و اساساً ایجاد سؤال کند. الزاماً نظر حسی و عاطفی تماشاگر در هنگام خروج از سالن، نمیتواند معیار مناسبی برای یک تجربه موفق تئاتری باشد. تئاتری، تجربی و موفق است که با عمق ریشه و اندیشههایش، بتواند شما را به چالش بکشاند.
هایده حائری (عضو هیأت علمی دانشکده سینما تئاتر)
1ـ تئاتر تجربی به تئاتری میگویند که قواعد و قوانین شناخته شده تئاتر را به چالش بکشد تا حرفهای جدیدتری را با شکلهای جدیدی ارایه دهد. این تجربی بودن باید در چند زمینه بگنجد: در نحوه و شیوه کار، رویکرد به مسایل قدیمی (کلاسیک)، رویکرد جدید به عوامل کلاسیک که تجربی باشد و در عین حال این تجربی بودن یک شیوه پیشرفته را به نحو جدیدی ارایه دهد.
2ـ برای تجربی بودن، نمیتوان یک تعریف مشخص داشت. تئاتر تجربی یک سبک نیست، بلکه یک رویکرد است. هیچ تعریف مشخص نمیتوانیم بدهیم؛ مثل «آوان ـ گارد» بودن؛ یعنی پیشرو بودن. این «آوان ـ گارد» بودن، یک تعریف بخصوص نبوده و هیچ تعریف دیگری هم به خود نمیگیرد. منظورم رویکردی است که به آن تجربی نگاه کنید و آن را از قالبهای شناخته شده در بیاورید. اندیشیدن و تجربه کردن آثار مهم است؛ مثل اینکه دشمن مردم را با لباس امروزی اجرا کنیم.
3ـ لزوماً بله. تئاتر تجربی شخصی یا گروهی است. در واقع دستمایه مشترک یک گروه است که به طور مشترک، دست به یک تجربه شخصی میزنند.
4ـ تماشاگر خاص است؛ چون تماشاگر عام در قالب تجربی نمیگنجد و گیج و مات میماند. در واقع این گناه تماشاگر نیست، بلکه به ضعف تجربهگراها باز میگردد.
5ـ از جمله فاکتورها، میتوان به خلاقیت و داشتن دانش وسیع از مجموعه گذشته و حال اشاره کرد. عامل دیگر متواضع بودن در مقابل تجربه دیگران است؛ چون این توهم وجود دارد که هر کس دست به هر تجربهای میزند، میگوید این فکر زاییده ذهن من است و بس. این فکر نادرست است؛ چون احتمال اینکه این تجربه قبلاً هم صورت گرفته باشد، زیاد است.
6ـ عیاری در بین نیست. مهم نحوه ارتباطشان است تا به تماشاگر بفهمانند که موفق بوده یا نه. به طول مثال، میتوانم به یکی از نویسندههای تجربهگرا اشاره کنم که نمایشنامههای زیادی نوشته و با گروه open theater کار کرده است. «ژان کلو دوان ایتالی»، نمایشنامهای دارد با نام «افعی یا مار» که به موضوع خلقت میپردازد. اصل ماجرا بر این امر استوار است که آدمها چگونه یکدیگر را ترور میکنند و در این بین، ترور «جان.اف.کندی» رییس جمهور فقید امریکا را دستمایه کار خویش قرار میدهد. در این نمایش، ریشه کشتن انسان از هابیل و قابیل و فرایندی که طی شده، بررسی میشود. زمینه کار، یک جریان اساطیری و اعتقادی و از روی انجیل برداشت شده است و به خوردن سیب و طرد انسان میپردازد. گروه در آخر کار از یک سبد، تعدادی سیب بر داشته و به تماشاگر تعارف میکرد. گروه مجری، این کار را برای تماشاگر ارایه میدادند. خیلی وقتها، تماشاگران این سیب را رد یا پرت میکردند. نفس این ارتباط به گروه میفهماند که چقدر موفق بودهاند یا نه. مبنای موفق بودن یا نبودن، نه دست زدن و پا شدنها که از روی رد یا پرت کردن سیب مشخص میشد.
امیر دژاکام (عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی ـ واحد تهران)
1ـ در هنر نباید به دنبال تعریف بود. این کار اشتباه است؛ چون هر لحظه قوانین جدید در زمینه هنر وضع میشود؛ اما ما میتوانیم حیطه جدیدی را برای تئاتر تجربی تعریف کنیم و این حیطه نسبی است. البته گاهی اوقات میتواند گستردهتر شود و تغییر شکل و ماهیت بدهد. درباره تعریف تئاتر تجربی باید در ابتدا بپرسیم: تئاتر تجربی به چه جهاتی حرکت میکند و اهداف آن چه چیزهایی است؟ در این صورت تعریف تئاتر تجربی با تعریف قبلی آن میتواند متناقض و حتی متضاد باشد. این نقصان را به طور مشهود در پرفورمنس آرت میبینیم. به عقیده من تئاتر تجربی سعی دارد حیطه ناشناخته تئاتر را در عرصه بازیگری، کارگردانی، طراحی صحنه، نویسندگی، موسیقی و عوامل فنی، شناسایی و تجربه و کشف کند. مهمترین مسأله آن هم این است که همه این تلاش و کوشش بر مبنای یک فرضیه شکل میگیرد. این فرضیه احتمال دارد در عمل به یک پاسخ مثبت برسد و در آن صورت ما صاحب یک تئوری جدید هستیم. یادمان باشد که این پاسخ مثبت و منفی ما نسبی است. بر همین مبنا، این فرضیه هم میتواند نقض شود. گاهی اوقات در نزد آرتیستها و هنرمندانی که تجربیات زیادی دارند، میتواند یک سری فرضیه بر مبنای «احساس» مطرح شود و آن «احساس»، میتواند چیزهای ارزشمندی باشد که احتمال زیاد دارد به یک سیستم تبدیل شود. در واقع کشف چشماندازهای جدید در عرصههای مختلف، ارتباطی ایجاد میکند که اصلیترین عنصرش زندهبودن است. کشف عرصههای جدید ارتباط و انواع مختلف ارتباط، میتواند به عقیده من، ما را به تعریف تئاتر تجربی نزدیک کند. حتماً تعاریف دیگری هم وجود دارد. باید دقت کرد که این تعاریف، جهانشمول و فراگیر نیستند و نسبیاند.
2ـ خیر، فکر نمیکنم زیاد هم لازم به توضیح باشد؛ اما اگر تجربه یک «فرضیه» باشد در آن صورت، میتواند تئاتر تجربی باشد.
3ـ تئاتر تجربی یک هنر شخصی است و میتواند به فعالیتهای تئاتر حرفهای عام کمک کند. تئاتر تجربی در ابتدا یک فعالیت شخصی است؛ چون ناشناخته است. پس تقریباً نمیتواند با عامه ارتباط برقرار کند و بیشتر میتواند با متخصص و متفکر ارتباط برقرار نماید؛ اما اگر این تجربیات در خدمت تئاتر حرفهای قرار بگیرد و شمول یابد، آرام آرام میتواند حیطه خود را گستردهتر کند و یا مخاطب عام هم با آن ارتباط برقرار کند؛ مثلاً هر کارخانهای احتیاج به یک آزمایشگاه دارد تا این کارخانه بتواند تولید کم خود در ابتدا و بعد تولید انبوه را ایجاد کند. همچنین باید در عرصه تئاتر، این آزمایشگاه وجود داشته باشد تا بر مبنای فرضیههای مختلف آن را ارایه و کشف کنند و آرام آرام مخاطب عام وارد تئاتر حرفهای شود؛ مثلاً تئاتر سنتی ما نیاز به معاصرسازی دارد. وقتی میتوانیم این کار را بکنیم که بر روی این نوع از تئاتر آزمایشهای زیادی شود تا به معاصرگرایی برسد.
4ـ اگر تئاتر تجربی در ابتدا و در حیطه آزمایش پاسخ مثبتی بدهد، تماشاگر عام هم آن را میپذیرد و هر چه این پاسخ شمول بیشتری یابد، میتواند وارد تئاتر حرفهای شود. با این حال کسانی هستند که علاقهمنداند تا تئاتر تجربی ببینند و باید نیاز آنها را هم در نظر گرفت.
5ـ اولین و اصلیترین فاکتور یک تئاتر تجربی، شناخت حیطه ناشناختهها در زمینه هنر و ارتباط است.
6ـ خیر. میتواند ناموفق باشد. اساساً یک تجربه به این دلیل ارزشمند است که میتواند پاسخ مثبت یا منفی داشته باشد. همانقدر که پاسخ مثبت ارزشمند است؛ پاسخ منفی به این دلیل که ما را از تکرار یک تجربه ناموفق معذور میکند، ارزشمند است. اساساً نفس آزمایشگاه؛ چون پاسخ منفی و مثبت میدهد، ارزشمند است؛ اما متأسفانه چون بعضی از دوستان ما حوصله ندارند و عجولانه تصمیم میگیرند و مقایسه میکنند از تجربه منفی، دلسرد و آن را نفی میکنند. در حالیکه این تجربه مانند یک آزمایشگاه عظیم باید برای تئاتر حرفهای کشور، اثر تولید کند و مخاطبان عام یا خاص داشته باشد.
حسن دولت آبادی (مدرس دانشگاه آزاد اسلامی)
1ـ تجربه به خودی خود، مفهوم مورد نظر را در خود دارد. گاه تئاتر تجربی با «آوانگاردیسم» مترادف میشود؛ اما علیرغم وجود ارتباط طبیعی، همخوانی کامل بین این دو مفهوم به وجود نمیآید. تجربه آنگونه که گفته شده، یورش بردن به ناشناختههاست و کشف و معرفی نهفتههایی که هنوز شناسایی نشدهاند. بدیهی است که این تجربه به شدت نیازمند اصلاح و تکامل است.
2ـ نه همیشه. از یک جهت به دلیل اینکه واژه تجربه هم در تعریف و هم در اتفاق واقع شده است، میتوان در اشتراکی که به آن اشاره شد، وجود داشته باشد؛ اما تئاتر تجربی، اول تئاتر است و دوم باید با توجه به تعریف پیش گفته در صدد کشف نهفتهها باشد؛ آن هم در مسیری آگاهانه.
3 و 4ـ تئاتر تجربی، غالباً دارای مخاطب خاص است؛ اما اگر قالب و مفهوم مورد پیگیری، بتواند با مخاطب عام ارتباط برقرار کند، میتواند مخاطب عام هم داشته باشد؛ مثلاً «تئاتر» مجلس نامه، اثر محمد رحمانیان، یک تجربه موفق تئاتری برای تبدیل نمایشهای ایرانی سیاهبازی، تعزیه و حتی عروسکی است. این اثر، فراتر از نمایش و در قالب تئاتر است. پس هم مخاطب خاص و هم مخاطب عام را به خود جلب کرده و توانسته هر دو را راضی نگه دارد. بعضی از آثار گروه آقای پسیانی هم در شمار این آثار به حساب میآیند.
5 و 6 ـ در همه گونههای موفق هنری از جمله تئاتر، آگاهی در صدر قرار دارد. صرف تجربه کردن؛ مثل پاشیدن تصادفی بذر، بدون شناسایی موقعیت آب و هوا و خاک در هر زمینی است. پس تجربه به تنهایی مطلوب نیست، بلکه آگاهی باید در صدر قرار گیرد. ما تجربه میکنیم که چه اتفاقی بیفتد و در پی رسیدن به چه هدفی هستیم؟ اگر این هدف پس از آن آگاهی به دست نیامده باشد، تنها ممکن است به صورت تصادفی به توفیقهای محدود و گذرا نایل شود؛ حتی در این صورت به شانس هم بستگی دارد؛ چون برنامهریزی قبلی برای آن نشده است. مسأله بعدی برای توفیق، «تجربه»است. ما نمیتوانیم بدون نگاه به ذخایر به جا مانده از گذشته، آینده شفافی را ترسیم کنیم و در نهایت، جسارت و وجود شرایط مساعد، هر کدام به تنهایی میتوانند عوامل دیگر توفیق در تجربه را رقم بزنند.
حسین فرخی (عضو هیأت علمی دانشکده سینما تئاتر)
1ـ تئاتری که به یک نوآوری و تجربه جدید در فرم و شکل و مضمون و اجرا میرسد و فراتر از تئاتر حرفهای عمل میکند، تئاتر تجربی است.
2ـ هر کاری که بخواهد تجربه شود، صرفاً نمیتواند تئاتر تجربی باشد. در دنیا مقوله تئاتر تجربی را به همه تجربههای تئاتری یک گروه که پشت سر گذاشته و حالا میخواهد شکل جدیدی را ارایه دهد، میگویند.
3ـ تئاتر تجربی، یک هنر شخصی نیست. ممکن است فرایند این تجربه شخصی، نقطه آغازش در سبک ظاهر شود و وقتی وارد گروه میشود به عوام برسد؛ ولی در کل یک هنر خاص است. این فرایند وقتی به جهانشمولی برسد، میتواند عام هم باشد. برای همین هر کار تجربی در مرحله اول شاید مخاطب عام نداشته باشد؛ ولی در دراز مدت، این تجربه از محفل یک گروه بسته، خارج و به یک اصل بدل میشود.
4ـ کسی میتواند به کار تجربی وارد شود که الفبای کار را بلد باشد. دوم اینکه قابلیتهایی در خود و گروه اجرایی ببیند؛ یعنی داشتن پتانسیل و توان انجام یک کار جدید در شکل و اجرا.
5ـ میتوان محیطهای دانشگاهی و آکادمیک را مثال زد که در آن اساتید و دانشجویان فعال تئاتر، فضایی را ایجاد کنند که تئاتر تجربی و فکری به وجود آید. مسأله مهم این است که آیا جامعه نسبت به پدیده تئاتر تجربی، آمادگی دریافت و پذیرش دارد یا نه؟ یک کارگردان باید همه شرایط را لحاظ کند؛ چون ممکن است جامعه و شرایط اجتماعی فراهم نباشد و در این صورت با شکست مواجه میشود. به نظرم نگاه کلی و جامعهشناسانه هنرمند و پذیرش آن از سوی جامعه برای دریافت موضوع از سوی مخاطب، میتواند فاکتور تعیینکنندهای برای تئاتر تجربی باشد.
6ـ الزاماً اینطور نیست. ضروری نیست که به نتیجه موفقی برسد؛ چون در این صورت، شاهد شیوهها و سبکهای نو نخواهیم بود. تجربه کردن؛ یعنی آزمون و خطا. پس الزامی نیست که تئاتر تجربی، فرایندی صد در صد قابل دسترس باشد.
فرزاد معافی (عضو هیأت علمی دانشگاه سوره)
1ـ تئاتر تجربی، تعریف واحدی ندارد، بلکه در فرایند تولید، خلق و اهمیت پیدا میکند و اصطلاحاً تئاتر کارگاهی نام میگیرد. درست مقابل تئاتر میزانسندار قرار دارد. تئاتر تجربی به معنای واحد کلمه که از خودش متبادر میکند، بر گرفته از دوران پس از حرفهای شدن افراد است. تئاتر تجربی بعد از طی مراحل زیاد تمرین و تجربه گروهی افراد شکل میگیرد. تئاتر تجربی بر اساس نظریات؛ ولی نه متکی به آن، در اجرا اتفاق میافتد و کاملاً به کارگردانی و نوع بازیگری بر میگردد.
2ـ در اثر تجربه تئاتر است که کسی به سراغ تئاتر تجربی میرود. بعضیها که در آغاز راه هستند، فکر میکنند تئاتر تجربی مبتدی است؛ ولی این تصور اشتباه است. تئاتر تجربی از گروهی نتیجه میشود که همیشه در حال قوام یافتن است و یا گروه، متناسب با تفسیر نظریات و رویکردهای خود عمل میکنند. میتوان گفت که همیشه در حال تجربه کردن هستند و در این تجربه کردن به قلهای رسیدهاند که آن را در مسیر زندگی هدایت کردهاند. به نظرم تئاتر تجربی در واقع مسیر زندگی یک هنرمند است. از سوی دیگر نمیتوان برای آن حد مشخصی را تعیین کرد و گفت تئاتر تجربی بالاترین حدش این است.
3ـ تئاتر تجربی، قطعاً هنر عام نیست و در واقع میشود گفت که شخصی است. هبوط شخصی یک هنرمند است. با توجه به این تفسیر، صد در صد تماشاگر خاص خودش را دارد.
4 و 5 ـ ویژگی یک تئاتر تجربی خوب بر روی شانههای آگاهی داشتن یک هنرمند سوار است. از این منظر، قواعد نسبتاً پذیرفته شدهای در دنیا وجود دارد و هر چند یکسان نیستند و قواعد مختلفی دارند؛ ولی به یک سری اتفاقات و لحظههای ناب هنری وابستهاند و از همه مهمتر این است که تئاتر تجربی بتواند ناشناختههای ذات بشر را بشناساند.
6 ـ نه، قطعیتی وجود ندارد. حتی معیار خاصی هم وجود ندارد. بهترین و تأثیرگذارترین عیار، گذشت زمان است؛ یعنی اثری پابرجاست که با گذشت زمان، هنوز تازه و ماندگار باشد. تماشاگر عام و خاص در این زمینه، دخیل هستند؛ البته این تأیید بیشتر بر روی تماشاگر خاص است؛ ولی ممکن است در فرهنگهای مختلف با آن ارتباط برقرار کنند. فرهنگ، زمان و مخاطبان، عواملی هستند که عیار یک کار خوب تجربی را نشان میدهند؛ آن هم نه یک مخاطب خاص، بلکه مخاطبان یک دوره تاریخی، پاسخ میدهند و آن جریان را پیش از گذشته محکمتر میکنند. این مطالب که من میگویم معیاری بسیار کلی است و فکر میکنم حتی اگر به دنبال یک معیار ثابت و خاص هم بگردیم به نتیجه درستی نرسیم.