تئاتر کُلین در پاریس؛ پایان تبعید وجدی معود

فهیمه نجمی
سرانجام روز ٦ نوامبر ( ١٨ فروردین ماه سال جاری)، خبری که روزهای متمادی همهی جهان تئاتری در پاریس منتظر شنیدنش بودند، توسط شخص رییس جمهموری فرانسه فرانسوا اولاند اعلام شد: انتصاب هنرمند ٤٨ سالهی کاناداییِ لبنانی تبار، وجدی معود (Wajdi Mouawad) ـ که اعراب نامش را وجدی معوض تلفظ میکنند ـ بهعنوان مدیر جدید تئاتر ملی کُلین (Théâtre National de la Colline) در پایتخت این کشور.
معود که تا آخرین لحظات رقبای پر و پا قرصی داشت، از جمله مدیران مرکز هنرهای دراماتیک شهر اورلئان و تئاتر ژُنویلیه در حومهی پاریس، پس از چندین هفته کش و قوس و کش و واکش، توانست رای نهایی اولاند و وزیر فرهنگش خانم اودری اّزوله را از آن خود کند. انتخاب او، با توجه به شهرت بینالمللیاش، نباید حرف و حدیثی را به دنبال داشته باشد. معود بدین ترتیب جایگزین استفن برونشوگ خواهد شد که در پی درگذشت لوک بوندی کارگردان نامدار سوییسی در ٢٨ نوامبر ٢٠١٥، برای مدیریت تئاتر اودئون برگزیده شده است. قرار است
آغاز فعالیت تئاتری در مونترآل
اما واگذاری تئاتر کُلین به وجدی معود بهمثابه عملی برای مرهم گذاشتن بر زخمی که سالها پیش این کشور بر این هنرمند پرآوازه در سطح بینالمللی وارد آورد، شمرده شده است. باید دانست که آغاز داستان معود و فرانسه به سی و سه سال پیش باز میگردد، زمانی که در سال ١٩٧٨ و در پی بروز جنگ در لبنان، وجدی که در آن زمان کودک خردسال ده سالهای بود، با خانوادهاش به این کشور پناهنده شدند. اما پس از پنج سال، تلاش خانواده در به دست آوردن اوراق لازم جهت ماندگار شدن دائمی در فرانسه بی نتیجه ماند. پس وجدی معود که اینک پانزده ساله داشت، به همراه پدرش، یک بازرگان مرفه، و مادر، خواهر و برادر بزرگترش راهی کانادا شدند که بسیار بیش از فرانسه مهماننواز بود.
بدین ترتیب در مونترآل بود که معود در سال ١٩٩١ با ایجاد یک شرکت نمایشی (Théâtre O Parleur)، کار تئاتر را آغاز کرد. او نوشت و نوشتههای خود را بر صحنه آورد، که خیلی زود شهرتی فراتر از مرزهای کِبِک برایش به ارمغان آوردند. در سال ١٩٩٩، برای نخستین بار به فستیوال آوینیون دعوت شد که در آن خط ساحلی (Littoral) را به تماشا گذاشت که داستان پسری است که میخواهد جسد پدرش را در در روستایشان دفن کند، ولی نمیتواند، چون تمام گورستانها پر شدهاند. بنابراین پسر در جستوجوی پناهی برای پدر، پا به سفری دو رو دراز میگذارد.
ده سالی بعدتر، یعنی در سال ٢٠٠٩، وجدی معود بهعنوان هنرمند وابسته در برنامههای آوینیون حضور یافت و به این مناسبت در حیاط قصر تاریخی پاپها، اجرای کامل دوازده ساعتهای از یک سیکل متشکل از سه نمایشنامه (خط ساحلی، آتشسوزیها، جنگل) را به اجرا گذاشت، و بدین شکل سنت شبهای بلند آوینیون را از سر گرفت.
از این زمان است که این کارگردان همیشه سرگردان میان دو هواپیما، بازگشت تدریجی به سمت اروپای کهن را آغاز میکند. او که هرگز کینهای از فرانسویان به دل نگرفته، با سخاوتمندی تمام، و همزمان با بهدست گیری مدیریت هنری تئاتر فرانسویِ مرکز ملی هنرها در اُتاوا از ٢٠٠٧ تا ٢٠١٢، معود به یاری کمپانی فرانسویاش با تئاترهای فرانسوی همکاری نزدیکی را دنبال میکند. چند سالی میشود که وجدی معود و خانوادهاش ساکن نانت در غرب فرانسه هستند.
هنر به مثابه وطن
تاریخ، حافظه، تبعید و جلای وطن، خانوادههای از دست رفته و گاه بازیافته، مرگ، رنج، جستوجوی ریشهها... از جمله مضامینی هستند که در تمامی آثار وجدی معود یافت میشوند که به تمامی هنرمندی است فرزند زمانه خود. در گفتوگویی در سال ٢٠١٣ شکوه میکند که: «هیچ چیز به اندازه زمانی که از من میپرسند چرا تا این اندازه پرسش هویت ذهنم را به خود مشغول کرده، مرا افسرده نمیکند. در پاسخ میگویم که این بیشتر هراس و وحشت از دست دادن شور و خلوص دوران نوجوانی است که در من جاگیر شده است. »
با اینهمه تئاتر او، تئاترِ جستوجوی خویشتن و هویت باقی میماند که با گذر از سرزمینها، گذشته و حال و آینده را در هم میآمیزد. وجدی، کودک مسیحی مارونیِ از کشور خود بیرون انداخته شده، در تلاش برای یافتن سرزمینی دیگر، بر صحنههای تئاتر و در کتابهایی که مینویسد و فیلمهایی که میسازد، موطن جدید خود را مییابد.
برای به پرسش گرفتن جهان امروز، معود ابایی ندارد که از تراژدیهای یونانی اقتباس کند. اینگونه است که او که نگارش بیست متن برای تئاتر را در کارنامه دارد، مدتی هست که خود را به تمامی وقف اجرای ٧ تراژدی سوفکل بر صحنه نموده است. به زودی، اواخر ماه می آینده، معود واپسین نمایشاش در قالب این پروژه را که به اجرای اُدیپ اختصاص دارد، تحت عنوان واپسین روز زندگیاش (Le Dernier jour de sa vie) بر صحنه تئاتر ملی شایو در پاریس خواهد آورد.