گفت گو با مارشا نورمن، دربارهی جایزهی تونی امسال
مارشا نورمن، نمایشنامه نویس مشهور، امسال کاندیدای دریافت جایزهی اسکار بهترین متن نمایش موزیکال به خاطر نمایش موزیکال “به رنگ ارغوان” بود. او قبلا جایزهی پولیتزر سال ۱۹۸۳ و جایزه بلکبرن را برای نمایش “شب به خیر مادر” به دست آورد. او همچنین با نمایش موزیکال “باغ مرموز” جایزهی تونی بهترین نمایش موزیکال برادوی را از آن خود کرد. از دیگر نمایشهای او که نورمن به خاطرشان جوایز متعددی دریافت کرد، میتوان به “آخرین رقص” و”فرار” اشاره کرد.
رابرت دایموند
ترجمه:مجتبی پور محسن
مارشا نورمن، نمایشنامه نویس مشهور، امسال کاندیدای دریافت جایزهی اسکار بهترین متن نمایش موزیکال به خاطر نمایش موزیکال “به رنگ ارغوان” بود. او قبلا جایزهی پولیتزر سال 1983 و جایزه بلکبرن را برای نمایش “شب به خیر مادر” به دست آورد. او همچنین با نمایش موزیکال “باغ مرموز” جایزهی تونی بهترین نمایش موزیکال برادوی را از آن خود کرد. از دیگر نمایشهای او که نورمن به خاطرشان جوایز متعددی دریافت کرد، میتوان به “آخرین رقص” و”فرار” اشاره کرد.
کاندیداتوری تان را تبریک میگویم. اگر چه اولین بار نیست که چنین تجربهای را از سر میگذرانید...
قرار گرفتن در این جاده، افسانه است چون این جاده، جادهای افسانهای است. نشاطی که این جاده ایجاد میکند، شگفتانگیز است به خصوص با حضور گروههای مختلف. کاش گری گریفین امروز اینجا بود، چون او همان کسی بود که این برنامه را سرپا نگه داشت. نه من، نه آنها و نه عوامل نمایش؛ این گریفین بود.
چرا؟
روند واقعا دشواری بود و او با لطف بیکرانش این مسیر را طی کرد. مسیری چنان روحیه بخش که ما را به موفقیت رساند. مطمئنم که باید دربارهی این موضوع بنویسم و امیدوارم این اتفاق بیفتد.
آیا به صحنه آوردن این نمایش، چالش جدی شما به عنوان یک نمایشنامه نویس است.
خب، من یک نمایشنامه نویس هستم اما در عین حال در تاتر موزیکال هم فعالیت میکنم. من با نواختن پیانو بزرگ شدم و پس از تحصیل در دانشکده یک بورسیه موسیقی را گذراندم بنابراین نمایش موزیکال، مسالهای بود که همیشه میخواستم تجربهاش کنم.
کاری که یک نمایشنامه نویس انجام میدهد این است که به صحنه کمک کند و با نمایشنامه، شما قطعات نمایش را در اختیار دارید و نمایش، خوب پیش میرود. این روند دربارهی نمایشهای موزیکال صدق نمیکند چون در موزیکال نمیشود نمایش پیش برود، متوقف شود تا یک ترانه اجرا شود و بعد دوباره به راهش ادامه دهد، دوباره متوقف شود و ترانهی دیگری اجرا شود. نمایش موزیکال باید اصطلاحا حال و هوای خوبی داشته باشد.یک نمایشنامه نویس میداند که چه کار باید بکند و تمرین کند که این کار را به بهترین نحو ممکن انجام دهد.
بنابراین چه طور به کار کردن روی نمایش “به رنگ ارغوان” پرداختید؟
در مورد “به رنگ ارغوان” ما کتابی داشتیم که از اول عاشقاش بودم. وقتی شروع به کار کردن روی آن کردم، فهمیدم که به چه چیزی نیاز داریم. لازم نبود که به کتاب وفادار باشیم. باید به مخاطبان تجربهی دیگری از کتاب را ارایه میکردیم. تجربهای که وفادارانه بود.
و چه طور این کار را کردید؟
میبایست لحظاتی را که لازم بود، آواز در نمایش وجود داشته باشد و لحظاتی را که آواز نیاز نداشت پیدا کنم. برای مثال باید فکر میکردم چه طور “نتی” را که در صحنهی سوم ناپدید میشود و در صحنهی آخر بر میگردد و تجدید دیدار صورت میگیرد توی ذهن تماشاگر نگه دارم. او باید در ذهن تماشاگران باشد تا آنها در پایان نمایش از اینکه در ساعت گذشته و در صحنهی سوم او را ندیدهاند گریهشان بگیرد. این، یک ترفند است و میدانستم که در اینجا موثر است. باید این مشکل را بر با حفظ او در ذهن و سرزده وارد کردنش حل کنم. باید ارجاعاتی میدادم و تماشاگر را مطمئن میکردم که نتی ناپدید نشده است. همچنین کتاب میتواند شما را به آفریقا ببرد. وقتی کتاب را میخوانید میتوانید مطمئن باشید که دو شب را به خواندن دربارهی آفریقا - که خیلی جذاب است - میگذرانید. اما در نمایش موزیکال نمیتوان توقف کرد و برای مدتی به آفریقا رفت و بعد به گرجستان برگشت. تصورش را بکنید داستانی واقعی دربارهی راهپیمایی در گرجستان برای آزادی، چه ارتباطی میتواند با آفریقا داشته باشد.
جدای از “به رنگ ارغوان”، قرار است نمایش “شاهزادهها”ی شما هم به روی صحنه برود.
“شاهزادهها” دارد تمرین میشود. کارگردانش گری است. باید اسم جدیدی برای نمایش انتخاب کنیم. نمیتوانیم نامش را شاهزادهها بگذاریم، چون معنایی ندارد. چه کسی حاضر میشود دنبال تماشای نمایشی با عنوان “شاهزادهها” باشد؟ نمیدانم اسمش را چه میگذاریم اما فکری برایش میکنیم.
شما جایزههای متعددی دریافت کردهاید، آیا در خانه جای مشخصی برای آنها پیش بینی کردهاید.
همهشان به طور تصادفی در کتابخانهام پخش شدهاند. اگرچه جایزهی پولیتزر بالای کتابخانه قرار دارد.