گزارشی از انتشار پنج شاهکار فدریکو گارسیا لورکا
چند سال پس از نخستین برگردان عروسی خون در سال ۷۵ ، مجموعهای از آثار نمایشی لورکا که در سال ۱۹۹۷ توسط جان ادموندز به انگلیسی برگردانده شده بود به دستم رسید. در خوانش دوباره متوجه تفاوتهایی در جزئیات برگردان پیشین به انگلیسی که توسط جیمز گراهام و ریچارد اوکانل در سال ۱۹۴۷ انجام شده بود، شدم
رضا آشفته : پنج شاهکار نمایشی”فدریکو گارسیا لورکا” با ترجمه فانوس بهادروند توسط نشر مینا منتشر شده است.
فانوس بهادروند درباره انگیزه ترجمه آثار لورکا، آن هم پس از ترجمههای احمد شاملو، میگوید:«چند سال پس از نخستین برگردان عروسی خون در سال 75 ، مجموعهای از آثار نمایشی لورکا که در سال 1997 توسط جان ادموندز به انگلیسی برگردانده شده بود به دستم رسید. در خوانش دوباره متوجه تفاوتهایی در جزئیات برگردان پیشین به انگلیسی که توسط جیمز گراهام و ریچارد اوکانل در سال 1947 انجام شده بود، شدم.»
وی میافزاید:«به منظور رفع کاستیهایی که ناشی از خودسانسوری و تفاوتهای موجود در دو اثر نام برده، در برگردان فارسی پیش آمده است. تصمیم به اصلاح و ویرایش دوباره آن گرفتم.»
بنا بر گفته وی، مجموعهای که اکنون به خواننده علاقهمند به آثار نمایشی تقدیم میشود، شامل پنج اثر مشهور لورکاست که به ترتیب سالهای نوشتار نمایشنامهها، در مجموعه گنجانده شدهاند. ماریانا پیندا(1924)، عروسی خون(1932)، یرما(1943)، دوشیزه رزیتا(1935) و خانه برناردا آلبا(1936).
وی در ادامه یادآوری میکند که این تلاش را برای کسی انجام داده که او را با دنیایی از حقیقت، رویا و زیبایی در ادبیات نمایشی آشنا کرده است و معتقد است که: عشق به زندگی و شکوه مرگ در آثار لورکا به هم پهلو میزنند. تراژدی در همان حال که سوگی است بر مرگِ قهرمان، بزرگداشت مرگی با شکوه نیز هست، چون آن مرگ در جهت بزرگی انسان و در دفاع از حقانیت عشق بوده است. لورکا در پی دستگیریاش توسط نظامیان رژیم دیکتاتوری فرانکو(1936)، در جواب این پرسش که مرگ را انتخاب میکنی یا زندگی بدون نوشتن را؟ پاسخی کوتاه اما بسیار تراژیک و باشکوه دارد، او گفت: مرگ را.
جسدش هرگز یافته نشد
مترجم در پیشگفتار”عروسی خون” مینویسد:«فدریکو گارسیا لورکا شاعر بزرگ و انقلابی اسپانیا در پنجم ژوئن 1898 در اولین روزهای جنگ داخلی اسپانیا به دست عوامل حکومت فاشیستی فرانکو در ویزونار در بیرون شهر، در پشت تپههای غرناطه کشته شد و جسدش همچنان که خود پیشبینی کرده بود هرگز یافته نشد.»
وی میافزاید:«شعرهای لورکا بی شک برترین شعرها و سرودها در زبان اسپانیاست. او علاوه بر آن که شاعری مردمی و بلند پایه است از نمایشنامهنویسان بزرگ نیز محسوب میشود. سه تراژدی او به نامهای عروسی خون، یرما و خانه برناردا آلبا، هر سه برگرفته از زندگی، عشق و مرگ مردم اندلس است.»
بنا بر نظر این مترجم، از دیدگاه لورکا عشق بالاترین جایگاه را در زندگی انسان دارد و مبارزه به خاطر آن است که به زندگی معنا و مفهوم میبخشد. دید واقع بینانه شاعر نسبت به زندگی، عشق و مرگ است که او را در زمره بزرگترین شاعران و نمایشنامهنویسان جهان درآورده است.
مسئله عشق و انتظار
کاوه بابادی در”تحلیلی کوتاه بر نمایشنامه دنارزیتا” مینویسد:«بحث لورکا در دنا رزیتا مسئله عشق و انتظار است. دختری که با عشق پرورش یافته و به خاطر آن انتظار میکشد که لورکا آن را در قالبی غنایی(رمانتیک) و شعرگونه برگرفته از مکتب(فرا واقعگرایی) بازسازی میکند. کتاب، داستان ساده زنی است که بدون عشق نمیتواند زندگی کند، به این دلیل تمام طالبان خود را که بنا بر مصلحت به او گرایش دارند، پس میزند. دل او در گروه عشق پسر عمویش است که در خارج از اسپانیا زندگی میکند.»
وی میافزاید:«در اصل دنا رزیتا، نماد سرزمین اسپانیاست و با عشق به انتظار انقلاب و آزادی مینشیند و در این راه رنج میکشد و پخته میشود. خدمتکار از دیگر شخصیتهای داستان، واقعبینتر، آزادتر و مردمیتر است. خدمتکار، نماد کار و اندیشه راستین اما عامیانه است.»
وی میافزاید:«به عبارت دیگر این انتظار طولانی، انتظار لورکاست که سالها چشم به راه آزادی و عدالت شعر سرود و نمایشنامه نوشت و در این راه جان باخت. فرانکیسیتها پس از کودتای فاشیستی 1936، او را در گرانادا و کاملاً مخفیانه، به دور از چشم مردم، تیرباران کردند. غافل از این که فریاد آزادیخواهی او، از صدای تفنگ قاتلانش فراتر رفت.»
رفتار انسانی عاشق
فانوس بهادروند درباره نمایشنامه”ماریانا پیندا” مینویسد:«لورکا در زمان دیکتاتوری پریمود ریورا(1923) شروع به نوشتن ماریانا پیندا که در سال(1927) به نمایش درآمد. لورکا در این نمایشنامه جذاب چون دیگر آثارش، رفتار انسانی عاشق را در گذار زندگی به نظاره میگیرد، او همیشه عاشقان را در برابر خود مداران میگذارد تا تقابل این دو وجه از شخصیت انسان را آشکار کند.»
وی میافزاید:«لورکا در ماریانا پیندا محور اصلی اثر را بر عشق به آزادی و رهایی نهاده و آن را بر بستری از تاریخ زندگی مردم وطنش برپا و استوار میگرداند که شاخص همیشگی آن مبارزه در برابر دیکتاتورها، نظم و سنتهای باز دارنده بوده است. خون جاری در رگهای لورکا، در نمایشنامههایش عشق و حرکت را تشریح میکند. از این رو نمایشنامههای لورکا همیشه مضمونی انسانی و عاشقانه دارند. عشق ماریانا به آزادی، عشق حقیقی و راستین است اما عشق او به”پدرو”، عشقی نمادین است. پدرو رهرو عقلگرای راه آزادی است. عشق فرناندو به ماریانا وجهی نمادین دارد. ماریانا مظهر زیبایی، وجاهت، زنانگی و رهایی است. از این رو فرناندو به او عشق میورزد. عشق فرناندو به ماریانا حقیقی است که بر محور آزادی و در وجود و ماهیت ماریانا شکل میگیرد.»
سرگذشت زنِ جوان روستایی
این مترجم در پیشگفتاری بر”یرما” یادآور میشود که یرما، سرگذشت زنِ جوان روستایی است که خواهان آفرینش است. آفرینشی که هویت مادرانهاش را به ثبوت برساند. او در این راه تلاش در خور تحسین از خود نشان میدهد. یرما در برابر تمامی آن چه که مانع آفرینش اوست، میایستد، اما چون زنی است با امکانات محدود روستایی، کاری از پیش نمیبرد، زیرا شوهر که بعد دیگر آفرینش اوست، پربار نیست. از این رو، یرما ناگزیر از انتخاب است: یا پرباری را در دیگری میجوید، که از دیدگاه خویش خیانت است یا آن که راه دیگر را... از این رو با پایان تراژدی یرما که بسیار تلخ و اندوهبار است، روبرو میشویم، کشتن خویش.»
وی در ادامه میآورد که این نمایشنامه، چون دیگر آثار لورکا، با پس زمینه اندیشهی”عدالت و آزادی” به نظم اجتماعی زمانه خویش با دیدی انتقادی نگریسته و در تلاش بوده که از نظر فرهنگی کمک به فروپاشی نظم کهن کند. متن پر از شعر و موسیقی نمایش، در گیرایی و جذابیت نمایشی، تاثیر بسزایی دارد.
بهادروند شعرهای متن یرما را به صورت دو بیتیهای ساده ترجمه کرده و انتخاب زبان گفتار برای نمایشنامه، به دلیل سادگی ذهنیتِ شخصیتهای نمایش و نزدیک کردنِ زبانِ ترجمه به ذهنیت تماشاگر فارسی زبان بوده است.