در حال بارگذاری ...
...

گفت‌وگو با پیام فروتن، کارگردان نمایش”گفت‌وگو با تروریست‌ها”

بعضی‌ها می‌گویند که طراحی صحنه باید در خدمت کارگردانی قرار گیرد اما من در شیوه کارگردانی‌ام معتقدم که کارگردانی باید در خدمت طراحی صحنه باشد بنابراین به غیر از روایت، دغدغه تصویر را هم داشتم و بیشتر روی تصویرسازی کار کردم.

نیلوفر رستمی:
پیام فروتن، طراح صحنه تئاتر و مدرس دانشگاه و عضو گروه تئاتر تجربه ایران، از اوایل دهه هفتاد تا به حال در حوزه طراحی صحنه تئاتر فعالیت مستمر و پررنگی داشته است و موفق به دریافت چندین جایزه در بخش بهترین طراح صحنه جشنواره‌های فجر، دفاع مقدس، کانون منتقدان و جشنواره نمایش‌های آئینی و سنتی شده است.
پیام فروتن نیز مانند چند نفر از طراحان صحنه تئاتر علاقه‌مند به کارگردانی شده است و این روزها اولین کارگردانی خود را با نمایش”گفت‌وگو با تروریست‌ها” تجربه می‌کند. این طراح صحنه نمایش مذکور را به کمک دانشجویان خود در تالار مولوی روی صحنه می‌برد.
از کارهای طراحی صحنه او می‌توان به طراحی صحنه نمایش‌های”شکلک”، ”ژولیوس سزار به روایت کابوس”، ”خواب در فنجان خالی”، ”افسون معبد سوخته”، ”رازها و دروغ‌ها”، ”هشتمین سفر سندباد”، ”غزل کفر” و”رابعه” اشاره کرد.
دلیل انتخاب این متن مسلماً به خاطر به روز بودن و داشتن تم سیاسی بوده، اما چقدر با نویسنده متن آشنا هستید و چطور با این متن آشنا شدید؟
نغمه ثمینی اجرای این نمایش را سال گذشته در”رویال کورت” لندن دیده بود و با همراه 20، 30 نمایشنامه دیگر این متن را هم به ایران آورد. این متن در سال 2005 نوشته شده و طبق گفته‌های ثمینی از دیده‌هایش در انگلستان، در سال‌های اخیر در انگلستان سبک تئاتر مستند رواج پیدا کرده که نمایش”گفت‌وگو با تروریست‌ها” نیز به سبک تئاتر مستند اجرا شده است. پیروان این سبک دیوید هیر و رابین سوانز هستند. آن‌ها وقایع واقعی را انتخاب می‌کنند و بعد با شخصیت‌های واقعی اتفاقات گفت‌وگو می‌کنند و عیناً همان صحبت‌ها و وقایع را ویرایش شده در صحنه اجرا می‌کنند. نمایش‌های”جنبش کارگران معدن در ایرلند” و یا”وضعیت زنان در هایتی” از این دست نمایش‌ها هستند. در خصوص نمایش”گفت‌وگو با تروریست‌ها” هم در ابتدا نویسنده متن، سوانز توریست‌ها را در نواحی مختلف دنیا پیدا کرده و با آن‌ها گفت‌وگو انجام داده است. به گفته ثمینی حتی بازیگران در موقع اجرای این نمایش در لندن صدای ضبط شده شخصیت‌ها را از طریق هدفون در گوش می‌شنیدند و جملات را عیناً بیان می‌کردند، به عبارتی آن‌ها به شدت سعی داشتند به واقعه اصلی وفادار بمانند.
چرا از بین 20، 30 نمایشنامه‌ای که خانم ثمینی از انگلستان آوردند و همه در قالب تئاتر مستند بوده، این متن را انتخاب کردید؟
دلیلش عنوان نمایشنامه بود:”گفت‌وگو با تروریست‌ها”، وقتی اولین بار این عنوان را شنیدم برایم جالب شد و بعد درباره‌اش با ثمینی صحبت کردم و متن را هم برای ترجمه واگذار کردم. بعد از ترجمه نیز متوجه شدم که دقیقاً قابلیت اجرا در صحنه را دارد، به خصوص که با فضای اجتماعی، سیاسی دنیا هم هماهنگ است بنابراین با تغییراتی آن را برای اجرا آماده کردیم.
شما گفتید این نمایش نوعی تئاتر مستند است، وقتی من هم این نمایش را می‌دیدم، این احساس را داشتم که یک جور گزارش ژورنالیستی از تروریست‌ها را می‌شنوم اما به نظرم صرفاً روایت کردن گزارش واقعی در صحنه‌ی تئاتر کفایت نمی‌کند. تئاتر چیز دیگری را می‌طلبد.
این سبک دقیقاً ژورنالیستی است. در این نوع شیوه نوشتن به عامل رسانه و تاثیر رسانه‌ها بر جهان بسیار تاکید می‌شود. اجرای این نمایش در لندن به این صورت بوده که بازیگرها تک به تک روی صحنه می‌آمدند، حرف‌هایشان را می‌زدند و بعد از صحنه خارج می‌شدند. به عبارتی فقط روایت بوده، دقیقاً مانند گزارشگری که در حال گزارش کردن اتفاقی است اما من در این اجرا به غیر از روایت، دغدغه تصویر را هم داشتم و بیشتر روی تصویرسازی کار کردم. برای تماشاگر ایرانی که تنوع طلب است و زود خسته می‌شود، عناصری مانند نور، افکت، صدا و فضاسازی را به کمک گرفتم.
به قول شما این یک نوع تئاتر مستند است که به شیوه ژورنالیستی گزارشی را روایت می‌کند. سوال من این است که پس چه فرقی میان گزارش مطبوعات است با تئاتر؟ حتماً همان اتفاقی که در گزارش روزنامه می‌افتد، نمی‌تواند در صحنه تئاتر اجرا شود؟
درباره این تفاوت دیوید هیر جمله جالبی گفته است، او تفاوت تئاتر مستند را با گزارش ژورنالیستی این طور بیان می‌کند که در تئاتر مستند اصل بر حس است بنابراین بازیگران به مهمترین نقطه اجرا درمی‌آیند، در حالی که در گزارش ژورنالیستی صرفاً یک اتفاق تعریف می‌شود بدون این که حسی را ایجاد کند. گزارش ژورنالیستی صرفاً فقط جنبه روایتی یک اتفاق را به دوش می‌کشد اما در تئاتر مستند همه چیز روی حس بازیگران متمرکز می‌شود. در واقع بازیگران باید آن قدر به شخصیت‌ها نزدیک شوند که خود واقعی آن‌ها را در صحنه بازی کنند.
اما یک گزارشگر اجتماعی نیز برای این که خواننده را درگیر کند با تمام حسش گزارش را می‌نویسد تا خواننده گزارش را تا آخرین جمله‌اش بخواند.
ببینید در گزارش ژورنالیستی، این زمانی مهم است، یعنی اتفاقاتی که در حال می‌افتد و خواننده نیز این گزارش‌ها را می‌خواند تا از اتفاقات روز با خبر شود اما در تئاتر مستند، آن زمانی مطرح می‌شود، یعنی اتفاقاتی که در گذشته افتاده و حالا با حس و حال بازیگران زنده می‌شود یعنی حس و حال بازیگر در کنار روایت واقعی است که تماشاگر را جذب می‌کند.
شما از”دیوید هیر” نقل کردید که به نظر وی تفاوت تئاتر مستند با گزارش مطبوعات در حس و حال کار است که آن هم بر عهده بازیگران است اما شما از همین نقطه عطف هم به خوبی استفاه نکردید یعنی از بازیگران آماتور استفاده کردید که مسلماً آن قدر در ارائه بازی‌ها مهارت ندارند.
قصد من در ابتدا این بود که با دانشجویان این کار را انجام دهم. در واقع به غیر از یک نفر(فرانک ترابی) بقیه عوامل گروه دانشجو هستند. برای این کار هم سه دلیل داشتم، اول این که من معلم هستم و طبیعتاً دوست داشتم با دانشجویانم کاری را روی صحنه ببرم. دلیل دوم هم این بود که برای من حس بازیگر چندان مهم نبود. دیوید هیر معتقد به حس و وزن بازیگر در تئاترهای مستند است اما من به احجام، اشکال و تقابل شکل‌ها و چیدن این عناصر در صحنه بیشتر اهمیت می‌دهم البته من حس بازیگرانم را هدایت می‌کردم اما از جای به بعد دیگر در آوردن شخصیت‌ها را به خودشان واگذار می‌کردم و دلیل آخر این که من می‌خواستم فرم بخش بزرگی از کارم را تشکیل دهد. واقعیت این است که من طراح صحنه هستم و نه کارگردان، بنابراین در این کار هم ساخت تصویر و فضا برایم در اولویت قرار داشت. بعضی‌ها می‌گویند که طراحی صحنه باید در خدمت کارگردانی قرار گیرد اما من در شیوه کارگردانی‌ام معتقدم که کارگردانی باید در خدمت طراحی صحنه باشد. پس من در این تجربه هم اولویتم در ارائه تصویر بود تا کارگردانی.
نقش دراماتورژی به چه شکل بوده؟ چه تغییراتی نسبت به متن اصلی انجام گرفته است؟
متن اصلی حدود 90 صفحه بود و همه به شکل دیالوگ‌، با 25 الی 30 شخصیت. اگر می‌خواستیم متن را به طور کامل اجرا کنیم، 3 الی 4 ساعت طول می‌کشید که اولاً خیلی خسته کننده می‌شد و ضمناً صحنه‌هایی داشت که به نظر تماشاگر ایرانی جالب نمی‌آمد. مثلاً این طور بگویم که حرف زدن درباره خیابان مولوی برای ایرانی‌ها حتماً جذاب است اما برای انگلیسی‌ها که آن جا را نمی‌شناسند، جالب نیست. ”گفت‌وگو با تروریست‌ها” هم صحنه‌هایی داشت که فقط برای تماشاگران انگلیسی معنا پیدا می‌کرد و برای ایرانی‌ها جذاب نبود بنابراین اولین قدم در دراماتورژی کوتاه کردن متن و کاستن از تعداد شخصیت‌ها بود. نمایشنامه دارای 5 تروریست بود که ما این 5 نفر را نگه داشتیم و با یک چیدمان دوباره، تروریست‌ها را در صحنه‌های مختلف گنجاندیم. بدین ترتیب که در صحنه اول تروریست‌ها را تک به تک معرفی کردیم و این که چطور آن‌ها تروریست شدند، در صحنه‌های دوم، سوم و... نیز هر کدام از آن‌ها داستان‌هایشان را روایت می‌کنند تا در نهایت در صحنه آخر دوباره همه آن‌ها قصه‌هایشان را به پایان می‌برند. در این چیدمان حواشی بسیاری هم حذف شد مثلاً صحنه دفتر تونی‌ بلر، نخست‌وزیر انگلیس که چند نفر کارمند در آن جا در حال صحبت هستند که اتفاقاً حرف‌هایشان هم کلیدی نیست، حذف شد و صحنه‌هایی از این دست. در واقع ما در دراماتورژی می‌خواستیم به مانند نام نمایشنامه صرفاً به”گفت‌وگو با تروریست‌ها” برسیم. به طور خلاصه اساس متن تغییر نکرده است، اساس متن براساس تک گویی است و ما فقط چیدمان را تغییر دادیم.
چطور شد که به وادی کارگردانی علاقه‌مند شدید؟ این روزها بیشتر طراحان صحنه گرایش به کارگردانی پیدا کرده‌اند.
در طراحی صحنه یک سری ایده‌ها به ذهن طراح صحنه می‌رسد که البته ظهور این ایده‌ها بیشتر در زمان طراحی صحنه متحرک اتفاق می‌افتد تا طراحی‌های ثابت. زمانی که ایده‌ای به ذهن طراح صحنه می‌رسد در طول کار با گروه مرتب این ایده رشد می‌کند و تغییر می‌یابد، وقتی طراح صحنه مدام فکر می‌کند که کجاها باید طراحی تغییر کند. روی چه دیالوگ‌هایی و چه صحنه‌هایی و تغییرها باید چگونه باشد آن وقت وارد حوزه کارگردانی شده است. ایده‌ال این است که طراح و کارگردان با هم کار را انجام دهند، مثلاً طراح صحنه، فضا و تصویر را ایجاد کند و کارگردان روی بازی بازیگران، میزانسن‌ها و... متمرکز شود. منتها این اتفاق در ایران نیفتاده و فکر می‌کنم حالا حالاها هم این اتفاق نیفتد. برخی از کارگردان‌های ما متاسفانه خودشان را در حوزه‌های هنرهای تجسمی و پلاستیک صحنه صاحب‌نظر می‌دانند تا حدی که خودشان وارد حوزه طراحی صحنه می‌شوند به هر حال تا به حال شاهد بودیم که بعضی از طراحان صحنه مانند خورشیدی و احصایی کارگردانی کرده‌اند که اتفاقاً کارهای خوبی هم بوده، حداقل شاید یک کار تصویری خوب باشد. آن‌ها در واقع کارگردان‌های هستند که سعی می‌کنند ایده‌های تصویری خودشان را روی صحنه اجرا کنند. مثلاً فرانکو رزفیرلی هم شغل اصلی‌اش طراحی صحنه است اما کارگردانی اپرا و تئاتر هم می‌کند، فیلم هم می‌سازد. در ضمن خانم نرمین نظمی هم نمایشی را کارگردانی کرده‌اند که به زودی روی صحنه می‌رود.
حالا تصمیم دارید که این تجربه را ادامه دهید؟
بله، تئاتر مستند برایم جالب است و همچنان نیز می‌خواهم با دانشجویان کار کنم. بعضی وقت‌ها کار کردن با بازیگران حرفه‌ای مشکلات عجیب و غریبی را پیش می‌آورد که من بارها در طول این سال‌ها شاهدش بودم که بالطبع کار با دانشجویان از این مشکلات فارغ است. در ضمن در این کار بین من و دانشجویان دوستی عمیقی هم ایجاد شده که اتفاق خیلی خوشایندی است. به هر حال تجربه خوبی بود و اگر بخواهم دوباره کارگردانی کنم دوباره این نوع تجربه را تکرار می‌کنم.
بازیگران و عوامل نمایش شما همگی از دانشجویان طراحی صحنه بودند؟
تعدادی از آن‌ها دانشجویان فوق‌ لیسانس بازیگری و کارگردانی هستند، تعدادی دانشجوی بازیگری و تعدادی دیگر دانشجویان طراحی صحنه.