در حال بارگذاری ...
...

یادداشتی برای این روزهای نمایش

تئاتر هم، تئاترهای قدیم!

یادداشتی برای  این روزهای نمایش

تئاتر هم، تئاترهای قدیم!

الف . به آذین : به قول حاج جعفر آقای تهرانی ، هرچیزی قدیمی و اصیلش درسته، باقی وهم است و خیال و چه بسا باطل...!

 

چندی قبل،  برنامه ای را از شبکه ی 4 سیما به طور تصادفی می دیدم ! برنامه ای موسوم به مجله  تئاتر . موضوع برنامه نقد و بررسی نمایش بود که اجرای آن تازگی به اتمام رسیده. این نمایش در سالنی به صحنه می رفت که روزگاری معتبرترین سالن اجرای نمایش کشور محسوب می شد. سالن یا تماشاخانه ای به ظاهر مجهز و در تناسب با اجرای تئاتر . سالن اصلی مجموعه ی تئاتر شهر امروزکه دیگر آن اعتبار و جایگاه قبل را به دلایل متعدد ندارد. در این سالن فرقی نمی کند ژرار فینوی(کارگردان کمدی فرانسوی) به پستش بخورد ،نمایش را با هزار و یک مشتقت در پایتخت کشورمان به صحنه ببرد، یا یکی از بچه های جوان و تازه کار مثلا" شهرستان رودهن! سالن تعریف شده و دارای اسلوب و روش معینی در برنامه ریزی های فصلی به فصلی و تغییر به سرعت مدیریت ها نیست. برای یک کارگردان صاحب کسوت در تئاتر خودمان،شاید دیگر سالن اصلی تئاتر شهر مقصود و مقصد نباشد. ازاین روی درطوفان تغییر مدیریت ها، عده ای هم جا انداخته اند که کارگردان تئاتر هستند و دارای موقعیت و پز دایرکتوری! به خصوص در جمع مثلا" حدود هفتاد هشتاد نفری انجمن کارگردانان ، بالاخره به ناگزیر اسمشان در لیست هست.

راستی داشتم ازبرنامه موسوم به مجله تئاتر می گفتم برنامه ای که یک عده قلیل شاید یادشان بیاید لابه لای برنامه های پخش  زنده محمد صالح علا در تلویزیون کلید خورد و رفت تا جایی که مدیریتش را ظاهرا" تیم نیما دهقان،رایانی و سیفی آزاد به عهده گرفتند و منوچهر اکبر لو مجری و گرداننده  برنامه شد.در این برهه برنامه سعی داشت جریان یا سمت و سویی به تئاتر بدهد.در یک بخش مدیریت ها و کارگزاران را سوال و جواب می کرد، در بخش دیگر اخبار و رویدادها را با طنز و کنایه پی می گرفت و معمولا" بخش نقد خود را به یکی دو جوان با سواد و تازه نفس می سپرد که آنها با حضور کارگردان و یکی از بازیگران نمایشی حضور بیابند و به بررسی و نقد کارایشان پرداخته شود. تا این که در یکی از اجراهای زنده میهمان برنامه حرف هایی زد که به سیستم و روش سیمایی خوش نیامد و پرونده  مجله تئاتر را برای مدتی بستند. بعد از آن هم که اصلا" برنامه های زنده از رادیو و تلویزیون داشت ور می افتاد که بالاخره یک جاهایی صدایشان در آمد و صدا و سیما دارد سعی می کند بتواند به جمع بندی های تازه ای برسد. در اصل صدا و سیما هم دیگر آن جایگاه و وزن سابق را ندارد. دیگر کمتر ایرانی ای دلش لک می زند به جز برنامه ی نود و فوتبال، پیچ تلویزیونش را برای دیدن فلان سریال یا هرچیز دندان گیر دیگری به سوی شبکه های محدود وطنی با زبان ها و گویش های وطنی بگرداند. یک روزگاری دنیای رسانه و ارتباطات تا به این حد که عصر ما فوق الکترونیک میخوانندش و سریع و پرسرعت و قابل دسترسی نبود. الان اگر از نوجوانان مدرسه ای آمار بگیرید آن قدر که با گوشی هاشان مانوس و محشورند، جز فوتبال شبکه سه ازچیز دیگر تلویزیون با خبر نیستند. به قول حاج جعفر آقای تهرانی ، هرچیزی قدیمی و اصیلش درسته، باقی وهم است و خیال و چه بسا باطل...!

به واقع چرا دیگر هیچ چیزی سرجای خودش نیست؟ چرا بچه هم بود ،بچه های قدیم؛ فامیل هم بود، فامیلی های قدیم؛ تربیت هم بود، تربیت های قدیم...؟ قدیم آیا همان سنت بی ابتلای مدرنیته مراد است یازمانه و هنگام و تاریخ و تقویم؟ حال حکایت امروز ما و این برنامه ای است که گفتم موسوم است به مجله تئاتر در سیما(تلویزیون). یک برنامه ای که اگراصلی و اساسش درست و با تحقیق و برنامه ریزی شکل می گرفت، امروز می شد یک برنامه ای برای خودش.

در تلویزیون وطنی تنها شبکه ای که وزن و قد و قواره ای ویژه داشت. شبکه ی چهار بود که شا کله ژ آن را آثار مستند و علمی تشکیل می داد. در حالی که برنامه هایی هم لابه لایش می گذاشتند مثل تله تئاتر (تئاتر با ضبط و پخش تلویزیونی)که پیش ترها جزو برنامه های شبکه  دوم بود. آخر میدانید که یک زمانی ما یک یا دو شبکه بیشتر نداشتیم ، پخش آنها هم در یک مدت محدود عصر تا آخر شب. قبل از ساعت 24 بود. آن وقت ها برنامه هایی مثل تله تئاتر به خاطر ویژگی ها و سنگین بودنش یا فی المثل آمار محدود بینندگانش درشبکه دوم جا می گرفت. امروز دیگر تئاتر و تله تئاتر جزئ برنامه ها و تولیدات حتی سنگین ترین شبکه ی سیما، یعنی شبکه چهار نیست. حالا چه فرقی می کند، مجله ی تئاتر باشد یا مجله نمایش. مثلا" مثل تفاوت مجله دانستنیها( دانستنی ها) با مجله نمایش که هردو ماهی نامه اند. هر دو چاپ می شوند، اما دانستنی ها را میتوان دربخش ها و شهرستان ها بیابی و بخوانی ، اما آن یکی را...

داشتیم میگفتیم یکی دو هفته ی قبل، آن هم بر حسب تصادف، برنامه ی زنده ای را موسوم به مجله تئاتر می دیدم. چون فرقی نمی کند من و شما اهل تئاتر باشیم و این برنامه را نبینیم یا پروفسور کردوانی باشیم و ضرورتی نداشته باشد، برنامه ای به این نام و مسما را ببینیم یا نبینیم! برنامه ای که می بینیم به جای منتقد ،پژوهشگر و استاد بیان مفهوم و منظور علمی هنری زیبایی شناسی تئاتر، محقق،نویسنده و پژوهشگر ادب یا    ادبیات کهن و کلاسیک دعوت می کنند که خدا نخواهد قلیل بینندگان نسبت به جایگاه و آثار چند آن محقق و ادیب پارسی گو اندک شک و تردید به کار ببرند!!

یک روزگاری در دانشکده تئاترو یک گروه دراماتیک، فل المثل قطعه ای را که مشق کرده بودی و به معلم و استادت نشان می دادی، حرف که نمی زد هیچ ، بلند می شد و تماشاگران (جای تماشای مشق من دانشجو(هنرجو را ترک می کرد و می رفت. طوری که دیگر جرات نمی کردیم درباره ی آن چه که دیده و ما مرتکب شده ایم، حرفی به میان آوریم. مثلا" همین سی و چند سال قبل که بعد از انقلاب فرهنگی، هنرمند و کارگردان وپژوهشگر و مترجمی نظیر مرحوم زنده یاد حمید سمندریان را به دانشگاه تهران برای درس دادن دعوت کردند، آن استاد سرزنده و شوخ طبع و بشاش و البته جدی و متفکر، قطعه ای را از هنرجو می دید. یک جمله میگفت: آن هم تند و سریع و بی پروا و دیگر هم ادامه نمی داد، مثلا" میگفت: این تئاتر نبود یا ربطی به تئاتر ندارد. یک وقت هایی هم سرکلاس درس میگفت شما آمده اید تئاتر بخوانید،بفهمید ، یاد بگیرید،کار کنید؟ اشتباهی آمده اید. یا آدرس را درست نیامده اید  یا شما را بد آدرس داده اند! یعنی: " ول معطلید" خب، دیده ایم! از آن شما دانشجویان و هنرجویان، چند ده نفرشان ماندند و در تئاتر برای خودشان شدند چیزکی؟ برای همان بود که بعدها استاد فقید و زنده نام، خودش آموزشگاهی راه انداخت و میراثی به جای گذاشت. او اعتقاد داشت کسی که می خواهد وارد مدرسه تئاتر بشود، باید محکش زده باشی. خودت دیده باشی استعداد و جوششی دارد که راهش بدهی، بیاید سرکلاس درس. زنده یاد دکتر فروغ و دکتر همنون هم در هنرهای دراماتیک برای جذب دانشجو حساب و مکتب و  و معیاری از باب تعیین عیار هنرجو داشتند. حالا دانشکده ها و دانشگاه ها بسیار شده اند و متعدد. حتی آموزشگاه ها وپژوهشکده ها و فازهای علمی کاربردی ؛اما از شمار آن هزاران رسیده و آمده در درس و بحث، دریغ ازیک دو تن که آیا شوند و باشند و بمانند! پس دانشکده ها هم به قول حاج جعفر آقایی ها، دانشکده ها و مدرسه ها یا مکتب های قدیم.