گفتوگو با رضا عبدالعلیزاده، کارگردان نمایش”شش پنگوئن کوچک”
به نظرم”شش پنگوئن کوچک”، برای اجرا تاریخ مصرف ندارد و در هر زمانی قابلیت اجرا دارد، مثل نمایشنامه”اتللو”.همین طور شدیداً به متن وفادار بودم فقط جاهای جزئی را به دلیل طولانی نشدن اجرا حذف کردم .
نیلوفر رستمی:
رضا عبدالعلیزاده، کارگردان تئاتر کودک از سال 69 کار خود را در این حیطه آغاز کرده است و در حال حاضر نمایش”شش پنگوئن کوچک” نوشته بوریس آپریلوف را در تالار هنر روی صحنه دارد. این نمایش در سال 83 یک بار در تالار هنر نمایشنامهخوانی شد که به عنوان یکی از بهترین کارها در نوبت اجرای عمومی قرار گرفت.
رضا عبدالعلیزاده به غیر از کارگردانی تئاتر، سالها پیش در چندین نمایش از جمله”یرما”، ”تسخیر لانه جاسوسی” و”هایتی” بازی داشته است.
از چه زمانی وارد حوزه تئاتر کودک شدید و چرا فعالیت برای کودکان را انتخاب کردید؟
من اولین تجربه کارگردانیام را با کار کودک در سال 69 شروع کردم. قبل از آن با گروهی نمایش عروسکی در مدارس اجرا میکردیم. اما اولین کار حرفهای من در حیطه کودک با عنوان”آواز قناری” بود که نوشته خودم هم بود. بعد از آن تا سال 77 از تئاتر دور شدم.
چرا این همه سال از تئاتر دور شدید؟
در موقع اجرای”آواز قناری” خیلی اذیت شدم و تصمیم گرفتم مدتی از تئاتر دور شوم و رفتم سراغ تحصیل در زمینه کامپیوتر.
تا به حال تئاتری برای بزرگسالان اجرا نکردهاید؟
سال 77 که مجدداً به تئاتر برگشتم، نمایش”کهکشان راه شیری” ویژه بزرگسالان را در سالن شماره 2 (کوچک) تئاترشهر اجرا کردم و با بازیگران و عوامل این نمایش، گروهی را با عنوان”رهاورد” تشکیل دادم. با افرادی مانند کاظم هژیرآزاد، کاوه اسکندری، حسن مهمانی، زویا امامی و دیگران. سال بعد نیز نمایشی با عنوان”روح سرگردان” را برای اجرا در تئاترشهر آماده کرده بودم که به دلایلی اجرا نشد. پس از آن تصمیم گرفتم دوباره به سمت کار کودک برگردم.
پس نه از روی علاقه و بیشتر به دلیل شرایط وارد این حوزه شدید؟
نه، دوست هم داشتم. آن موقع دنبال قصهای برای کودک میگشتم، کاظم هژیرآزاد برایم 10 قصه از نویسندگان بلغاری آورد که بیشتر ویژه کودکان بود و من آن را برای ترجمه به روزبه امامی دادم. از میان آنها”ستاره کوچک تو” را سال 81 در تالار هنر اجرا کردم. اجرای این نمایش با استقبال خوبی مواجه شد و من را به این فکر انداخت که شاید در کار کودک موفقتر شوم، پس دوباره نمایش دیگری با عنوان”شاهپرک” براساس قصهای از حسن تهرانی را بازنویسی کردیم، بعد از این اجرا هم کاملاً کار کردن در حوزه کودک برایم جدی شد. پارسال هم که دویستمین سالگرد هانس کریستین اندرسن بود، مدیریت تالار هنر از من خواست تا کاری را ویژه هانس آماده کنم و من قصه”قوری چینی” هانس را انتخاب کردم که توسط حامد نوروزی تبدیل به نمایشنامه شد.
شما تئاتر را به صورت آکادمیک یاد گرفتهاید؟
نه، من به شکل تجربی یاد گرفتم. از سال 1360 وارد”هنرکده آزاده هنرپیشگی آناهیتا” زیر نظر مصطفی اسکویی شدم که این دوره تا سال 65 طول کشید.
از نویسنده کار، بوریس آپریلوف بگویید و این که این متن چه سالی نوشته شده است؟
من هیچ بیوگرافی از این نویسنده ندارم، تمام سایتها را هم برای جستوجوی اطلاعاتی از وی گشتم اما هیچ اطلاعاتی از او دریافت نکردم. حتی با سفارت بلغارستان هم تماس گرفتیم که متاسفانه آنها هم اطلاعاتی به ما ندادند. فقط میدانم در سال 1963 این نمایشنامه نوشته شده است.
با توجه به این که متن برای سال 1963 است، تغییرات این متن برای اجرا به چه صورت بوده است؟
شدیداً به متن وفادار بودم فقط جاهای جزئی را به دلیل طولانی نشدن اجرا حذف کردم. در واقع فقط شخصیت خوک آبی را حذف کردم و دیالوگهایش را به دیالوگهای شیرآبی اضافه کردم، همین. در ضمن ماهیت این نمایش، عروسکی بود که من آن را با بازی بازیگران زنده روی صحنه آوردم.
متن برای سال 1963 است، چطور نخواستید که متنی جدیدتر را برای اجرا انتخاب کنید؟ آیا متنهای جدید برایتان جذابیت نداشتند؟
یکی از مشکلات تئاتر کودک کمبود نویسنده خوب است. ”آواز قناری” را هم که خودم نوشم درواقع قصهای به ترجمه صمد بهرنگی بود که آن را به نمایشنامه تبدیل کردم. ما نمایشنامه خوب نداریم. نویسندههای کودک ما مشکلشان این است که خیلی شعاری مینویسند یا مستقیماً میخواهند چیزی را به بچهها بیاموزند. دیگر آموزش از طریق مستقیم هستیم کارکردش را از دست داده است. نمایشنامههای کودک ما اکثراً سطحی هستند. به هر حال مشکل من این است که در گروهم نویسنده ندارم. اما درباره نمایشنامه”شش پنگوئن کوچک”؛ من این نمایشنامه را واقعاً دوست داشتم، نه تنها این نمایشنامه را، بلکه 9 اثر دیگر بلغاری هم برایم جذابیت داشت. به نظرم”شش پنگوئن کوچک”، برای اجرا تاریخ مصرف ندارد و در هر زمانی قابلیت اجرا دارد، مثل نمایشنامه”اتللو”.
من منظورم فقط متنهای ایرانی نبود.
ببینید، نمایشنامههای حوزه کودک که توسط نویسندههای خودمان نوشته میشوند، چندان در دسترسمان نیست وای به حال ترجمه. من که ترجمهای در این حیطه ندیدم یا حداقل به متنها دسترسی نداشتم که برای ترجمه به مترجم بدهم. تک و توک نمایشنامههای کودکی هم که ترجمه میشوند چاپ نمیشوند. زمانی در شورای کتاب کودک قرار بود که نمایشنامههای خارجی به دست مترجمها سپرده شوند اما آن قدر از لحاظ منابع فقیر بودند که نتوانستند در این راستا موفق باشند. تک و توک نمایشنامههای کودک و نوجوان در سال فقط توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و یا انتشارات مدرسه چاپ میشود که آن هم منحصر به آثار نویسندگان وطنی است. یا کسانی که نمایش را به اجرا بردهاند و بعد از آن نمایشنامهشان را برای چاپ به ناشر میسپرند. در واقع بخش ترجمه نمایشنامههای خارجی بانی ندارد، همین طور بخش انتشار نمایش در بخش کودکان فعال نیست،شاید دلیلش این باشد که ما کار کودک را جدی نمیگیریم و تصورمان این است که غیر حرفهایها کار کودک انجام میدهند.
در بروشور نمایش شما آمده که این کار ویژه کودک و نوجوان است در حالیکه محتوا و نوع اجرای نمایش فقط مختص کودکان است و با تئاتر نوجوان فاصله دارد.
نمایش من بعد دیگری هم دارد که بزرگترها و نوجوانها میتوانند از آن استفاده کنند این که بعضی وقتها آدمها را از کودکی از چیزی میترسانند و با این جمله معروف(این کارو نکن) جلوی خیلی از پیشرفتها را از آنها میگیرند. خب یادآوری این نکات برای بزرگترها هم میتواند جالب باشد. من در تمام کارهایم به غیر از کودکان، به نوجوانان هم توجه میکنم. اما واقعیت این است که ما تئاتر نوجوان نداریم چون مخاطب خودش را از دست داده است. نوجوانان به سمت فیلم، دی وی دی کامپیوتر و ماهواره کشیده شدند. ما در سالهای قبل نتوانستیم که معضلات تئاتر نوجوانان را روی صحنه بیاوریم و به همین دلیل نوجوانها هم به تئاتر پشت کردهاند. نوجوانان چیزهایی را میطلبند، این که در صحنه با چیزهای شگفتانگیز روبهرو شوند. در تئاتر نوجوان دو اتفاق باید بیفتد؛ یا متن از لحاظ محتوایی باید بسیار غنی باشد یا از لحاظ صحنهای آن قدر زیبا باشد که آنها را به دیدن تئاتر علاقهمند کند. اما با کمبود امکانات فعلی چنین چیزی امکان ندارد. من نمیتوانم با چهار تا تیر و تخته نوجوانها را شگفتزده کنم، مثلاً در بین آن 10 متن بلغاری، نمایشنامهای به نام”اژدها” ویژه نوجوانان است که در حدود 20 بازیگر دارد، خب بالطبع من باید اژدها را به شکلی روی صحنه بیاورم که نوجوانان را مجذوب و شگفتزده کنم اما با امکانات موجود چطور چنین چیزی امکان دارد! ما فقط سعی کردیم که برای بزرگترها تئاتر داشته باشیم. در حالی که باید بدانیم تمرکز روی نوجوانان بدین معناست که برای روی تماشاگران آینده سرمایهگذاری کردهایم، آنها وقتی بزرگ میشوند تماشای تئاتر همچنان برایشان جزء بایدها باقی میماند.
شعرهای نمایش را خودتان سروده بودید یا ترجمه متن بود؟
ترجمه متن بود با این تفاوت که چون شعرها ترجمه شده بود، ما محتوای بیتها را با کمک آهنگساز برای اجرا تنظیم کردیم.