در حال بارگذاری ...
...

گفت‌وگو با پردیس افکاری؛ بازیگر نمایش”حریر سرخ صنوبر”

من در همان ابتدا که وارد عرصه بازیگری شدم همیشه سعی داشتم تا شبیه به خودم بازی کنم. احساس می‌کنم که الان اشتباهاتم نسبت به گذشته کمتر شده است چون نگاهم به بازیگری خیلی عوض شده است.

جمال جعفری‌آثار:
پردیس افکاری، بازیگر تئاتر و سینما، بازیگری را در”هنرکده آناهیتا” آموزش دید و اولین تجربه حرفه‌ای‌اش در”آنتیگونه” به کارگردانی مجید جعفری در سال 1365 بود. همچنین اولین تئاتر زنده تلویزیونی را بعد از انقلاب به همراه علی عمرانی اجرا کرد و پس از گسست پنج ساله از سال 71 تا 76، تا به امروز تقریباً هر دو سال یک بار، یک کار تئاتر کرده است.
چه شد که در نمایش”حریر سرخ صنوبر” بازی کردید؟
من نمایش را خواندم و به آن علاقه‌مند شدم و همان طور که شما می‌دانید این جنس از نمایشنامه، به نوعی پیچیده و قابل تحلیل است و با یک بار خواندن نمی‌توان به جزئیات آن پی برد. من در این نمایش نقش”صنوبر” را که به نوعی نماد عشق و زنانگی است را بازی می‌کنم. اگر بخواهم ملموس‌تر دربارة آن صحبت کنم باید بگویم، صنوبر در دل تاریخ بیرون می‌آید و رو به نظام مردانگی در همان ابتدای نمایش مانیفستی ارائه می‌دهد. و اعتراض و نادیده انگاشتن خود را به دنیای مردان اعلام می‌کند. در طول قصه تهمتی از سوی کدخدا به صنوبر زده می‌شود و در نهایت مردم روستا فریب کدخدا را می‌خوردند ولی این قصه رفته رفته پرده از رازهایی برمی‌دارد و مردم مجاب می‌شوند که حق با صنوبر است. در دل این داستان یک داستان دیگر هم وجود دارد و عشق صنوبر به سرداری را نشان می‌دهد که در ذهن صنوبر می‌گذرد. گویی صنوبر این عشق را از گذشته بارها دیده و امروز برای اهالی ده پیشگویی می‌کند.
با توجه به ویژگی‌های که در ابتدا گفتید، چطور به نقش صنوبر رسیدید؟
من برای رسیدن به نقش صنوبر به خصوصیات بیرونی آن توجه کردم مثل نیرومند بودن، سرسختی و پیگری او در اتفاقاتی که برایش می‌افتد. و از آن‌ طرف، عاشق و خوددار بودنش، کلیدهایی بود که می‌شد به شخصیت صنوبر نزدیک شد. چون صنوبر اعتقاد دارد که عشق را بعد از بیست سال زنده می‌کند و خب این کار هر کسی نیست.
چقدر سعی کردید به وجه فمینیستی نمایشنامه نزدیک شوید؟
من به فمینیستی که امروز خانم‌ها در ایران، دنبال می‌کنند، اعتقادی ندارم و فکر می‌کنم که اصلا درست نیست. من زن و مرد را کاملا مساوی می‌بینم. اگر هم صنوبر به مردان اعتراض دارد، این اعتراض جهانی و تاریخی است و محدود به یک مقطع خاص نمی‌شود. اگر من حقوق خود را می‌‌‌خواهم، صحبت از حق من است و نه وجه فمینیستی آن. اگر رویکرد نمایش‌نامه به این سمت است و نویسنده نمایش هم بارها در این مورد با من صحبت کرده، ولی دلیل نمی‌شود تا من آن را قبول کنم. من صنوبر را زنی می‌بینم که از خواسته و داشته‌هایش در برابر مردانگی موجود در روستا دفاع می‌کند.
شما را به عنوان بازیگر سینما نیز می‌شناسند، وجه تمایز بازیگری سینما و تئاتر در چیست؟
در مرده و زنده بودن آن است. هم نفس بودن با تماشاگر و این که در تئاتر فرصت اشتباه نیست و همین به جذابیت‌های تئاتری اضافه می‌کند. به نظرم هر فضای نمایشی، چهارچوبی را برای هر بازیگر مشخص می‌کند که این می‌تواند ویزور دوربین باشد، با این تفاوت که تماشاگر آزاد است هر برداشت و یا هر چیز دیگری را غیر از چهارچوب صحنه تئاتر تجربه کند و بیاموزد.
آیا به سبک در بازیگری قائل هستید؟
من سبک خودم را دنبال می‌کنم، به نظرم این نمایشنامه است که فضا و سبک نمایشی را به من تحمیل می‌کند اگر بخواهم سبک خاصی را نام ببرم در واقع الگوبرداری درست از متن را برمی‌گزینم که راه را به من نشان می‌دهد.
شما با چه شیوه‌ای بازیگری را آموختید؟
من جزء بچه‌های آناهیتا هستم و می‌دانید که در آناهیتا، شیوه استلانیسلاوسکی مرسوم است. با این حال من هیچ وقت خودم را در قالب مکتب خاصی قرار ندادم و سعی کردم فراتر از آن حرکت کنم چون می‌دانید که در دنیای امروز سبک استانیسلاوسکی دیگر وجود ندارد چون دنیا در حال تکمیل و پیشرفت است و این روند رو به جلو در تئاتر هم تاثیرگذار بوده، چنان که اصلاً تئاتر به ابزاری فراتر از آن چه ما به آن نگاه می‌کنیم، در آمده است، همیشه سعی کردم از اغراق در بازیگری پرهیز داشته باشم و همان طور که جلوی دوربین سینما کار می‌کنم روی صحنه بیایم.
وجه اشتراک سینما و تئاتر در چیست؟
دوربین فیلمبرداری در تئاتر، تماشاگر است. وقتی من جلوی دوربین نمایشی را اجرا می‌کنم، همان اتفاق‌ها هم در تئاتر و روی صحنه برای من می‌افتد. با این که دنیای سینما و تئاتر خیلی از هم دور است ولی من وقتی روی صحنه هستم شاهد زوم ـ In یا Out ـ تماشاگرانم می‌شوم. خوبی آن در این است که در یک مکان محدود با تماشاگران خاص این کار را انجام می‌دهم.
کمی بیشتر درباره این تاثیرها در بازیگری‌تان صحبت کنید؟
حقیقت این است که من در ابتدا نمی‌خواستم کار سینما بکنم، چون می‌ترسیدم ولی اصرار دوستان و خانواده‌ام باعث شد تا تجربه‌ای در این زمینه‌ داشته باشم. هنوز هم فکر می‌کنم که سینما محیط مناسبی برای کار من نیست ولی با این حال خیلی خوشحالم که چنین تجربه‌ای را در پرونده‌ام کسب کردم. چون بازیگری سینما باعث می‌شود تا نگرش ما نسبت به مقوله بازیگری عوض و شکل درست‌تری به خود بگیرد. مثال می‌زنم: اگر قرار باشد من در یک میزانسن تئاتری از گوشه صحنه حرکت کنم و به گوشه دیگر بروم. همان طور بازی می‌کنم که در سینما بازی کرده‌ام یعنی هیچ گونه اغراقی در حرکاتم ایجاد نمی‌کنم. شما اگر این کار را دیده باشید، من حتی اگر بغض کرده باشم، نگذاشتم به گریه تبدیل شود. در سینما هم ما همین کار را انجام می‌دهیم. منظورم دقیقاً بازی زیر پوستی است. یعنی اتفاقاتی که در درون ما می‌افتد را تنها سایه‌ای در بازتاب آن مشاهده می‌کنیم. اگر این اتفاق در تئاتر هم بیفتد، به نظرم بازیگری درست شکل گرفته و می‌تواند سبک خودش را داشته باشد. من وقتی روی صحنه هستم و کار تئاتر می‌کنم، همیشه فکر می‌کنم که سه دوربین من را با مدیوم‌های مختلف زیر نظر دارند. یعنی یک دوربین تصویر مدیوم من را دارد. دوربین دیگر لانگ می‌گیرد و دوربین سوم کلوز آپ من را دارد. برای همین فکر می‌کنم که کار سختی را انجام می‌دهم. ولی در عین حال از یک جهت راحت هستم و آن این که به خود می‌گویم چقدر خوب است که سه دوربین همزمان همه حرکات و بازی‌های ریز و درشت من را زیر نظر دارد و تماشاگر این قدر عریان و لخت بازی من را می‌بیند.
فکر می‌کنید در بازیگری به یک استیل خاص رسیدید؟
بله، این طور فکر می‌کنم. چون لحظه‌هایی از بازیگری‌ام را خلق کرده‌ام که اگر کسی نداند من هستم به راحتی پی به بازی من خواهد برد. من در همان ابتدا که وارد عرصه بازیگری شدم همیشه سعی داشتم تا شبیه به خودم بازی کنم. احساس می‌کنم که الان اشتباهاتم نسبت به گذشته کمتر شده است چون نگاهم به بازیگری خیلی عوض شده است.
آن موقع چه نگاهی داشتید و امروز چه نگاهی؟
خوب در ابتدا تصور روشن و درستی از بازیگری نداشتم. طبعاً خیلی دوست داشتم تا مورد توجه قرار گیرم و در زوایای ذهنم به مسئله شهرت فکر می‌کردم ولی امروز به این فکر می‌کنم که چقدر در بازیگری روی صحنه یا جلوی دوربین احساس رضایت می‌کنم! این برایم مهمترین وجه است. امروز خودم را خیلی بیشتر از گذشته نقد می‌کنم. اگر شما نمایش”حریر سرخ صنوبر” را در دو شب مختلف ببینید، قطعاً متوجه خواهید شد که من در این دو شب، دو نوع بازی متفاوت را داشته‌ام. چون فکر می‌کنم درست‌تر این است که احساسات در هر شب اجرا تغییر یابد. به نظرم اشتباه است که یک بازیگر هر شب یک جور بازی کند. تماشاگر حق دارد هر شب چیز جدیدی از بازیگر ببیند.
چطور می‌توان به بازیگری رسید که از آن خود بازیگر است؟
بازیگر باید در ابتدا بداند که برای چه بازی می‌کند! چون اولین حرکتی که یک بازیگر می‌کند این است که با خودش صادق باشد و ببیند، بازیگری چقدر با دلش ارتباط دارد و تا کجا حاضر است فداکاری و ایثار کند. چون خیلی از دوستان من از نیمه راه بازگشتند، چون به نظرم انگیزه کافی برای بازیگری نداشتند. مهمترین مسئله بازیگر انگیزه و بعد پشتکار است. همه این موارد به اضافه مطالعه در ابعاد گسترده بازیگری می‌تواند، نوعی بازی بیافریند که مخصوص بازیگر است.
اگر بخواهیم کمی کلی‌تر صحبت کنیم، شما بازیگری در ایران را با توجه به امکانات موجود، چگونه ارزیابی می‌کنید؟
بازیگران ایران با توجه به همه مسائلی که وجود دارد و ما می‌دانیم، به نوعی شاهکار می‌کنند. چون اگر بخواهیم با امکانات موجود خود را مقایسه کنیم به یک قیاس دور از ذهن می‌رسیم. این مسئله هم در سینما وجود دارد و هم در تئاتر. هیچ چیز در اختیار بازیگر نیست. هیچ وقت فیلمبردار با بازیگر هماهنگ نیست. این بازیگر است که باید خود را با فیلمبردار هماهنگ کند در نمایش هم همین اتفاق یک جور دیگر می‌افتد، دکور یا نور در اختیار من نیست، بلکه من باید خودم را با نور یا دکور صحنه هماهنگ کنم. هیچ جای دنیای چنین اتفاقی نمی‌افتد. در ایران بازیگرها خیلی عاشقند و من گاهی دلم برای همه‌ آن‌ها می‌سوزد و واقعاً می‌نشینم و گریه می‌کنم. چون فکر می‌کنم که این هم عشق و علاقه و استعداد چه راحت نابود می‌شود.
پای صحبت برخی کارگردان‌ها که می‌نشینم، آن‌ها اذعان دارند ما بازیگر توانمند و خلاق خیلی کم داریم و یا اصلاً نداریم. این آسیب به نظر شما از کجا می‌آید؟
من اصلاً قبول ندارم. خیلی از بازیگرها هم همین ادعا را ممکن است در مورد کارگردان‌های ما داشته باشند. ولی بیشتر فکر می‌کنم این یک جور جنگ و لج بازی است که اصلاً زیبا نیست. مثل این که آدم‌ها در زندگی اشتباهات خود را به دوش دیگران بیندازند، هستند کارگردانانی که ادعا دارند، بهترین تئاتر، نمایشی است که بازیگر نداشته باشد. به نظرم این یک ادعای موهوم است. ما در دنیای امروز بازیگر ـ کارگردان و بالعکس داریم و این‌ها رکن جدا ناشدنی و انکارناپذیر تئاتر هستند. بازیگر سلطان صحنه است و شوخی هم ندارد. برای همین فکر می‌کنم این صحبت‌ها کمی جفا در حق بازیگران است.