نگاهی به نمایش”شش پنگوئن کوچک” نوشته”بوریس آپریلوف” و کارگردانی”رضا عبدالعلیزاده”
در نمایش”شش پنگوئن کوچک” شخصیتها و موقعیتها یا پرداخت مناسبی ندارند و یا این که با توجه به سن تماشاگر کودک طرح ریزی نشده اند.
هومن نجفیان:
نمایش”شش پنگوئن کوچک” به بازگویی یک سفر میپردازد جستجویی که شش پنگوئن کوچک انجام میدهند تا خرس وحشی را مشاهده نمایند. آنها پیشتر از زبان پنگوئن بزرگ نکاتی را پیرامون درنده خویی این خرس شنیدهاند اما علی رغم تاکیدهای او درصدد آن هستند که به تنهایی این موضوع را تجربه نمایند. نمایش”شش پنگوئن کوچک” داستان یک سفر است سفری که آغاز و انجامی دارد و مسافران در آن با توقف گاههایی مواجه میشوند، این توقف گاهها حکم داستانهای فرعی را دارد که در بدنه داستان اصلی طراحی شده است. این ساختار براساس اندیشه سفر شکل میگیرد. داستانهای سفرنامهای بخش بندی شدهاند. شخصیت باید خوانهای متعددی را بپیماید تا به مقصد خود برسد و در هر مرحله به حقیقی دست مییابد. این از ذات داستانهای سفرنامهای شکل میگیرد و محدودیتی نسبت به سن تماشاگر ندارد. تماشاگر چه کودک و چه بزرگسال به هنگام تماشای داستانهای سفرنامهای با این نکته مواجه میشود اما این که سفر چگونه شکل میگیرد و تا چه زمانی ادامه مییابد و چه توشهای را برای تماشاگر فراهم میآورد موضوع بحث نویسندگان متفاوت را شکل میدهد. اما بدیهی است که سن تماشاگر در چگونگی ارائه نمایش تاثیر بسزایی دارد. پنگوئنها در مسیر راه خود با شیر آبی، نهنگ، شتر، خرس کوچولو رو به رو شوند و یک یا دو بار یکی از پنگوئنها از گروه جدا میماند و سایر پنگوئنها به دنبال او میگردند تا زمان مناسب برای دیدن خرس وحشی فراهم آید. دیدن این سفر از لحاظ عقلایی برای کودک تماشاگر قابل درک است اما آیا او از لحاظ روحی هم لذت میبرد؟ در نمایش”شش پنگوئن کوچک” ستیزه اصلی ستیزه با سرنوشت است. سرنوشتی که نمیخواهد پنگوئنها به دیدار خرس وحشی نایل آیند و به حقیت زندگی او دست یابند و ستیزههای فرعی(ستیزه پنگوئنها با یکدیگر و ستیزه پنگوئنها با حیواناتی که در سر راه این مسیر با آنها مواجه میشوند.)
بسیار کوتاه مدت است و موانع به آسانی مرتفع میگردد. اما به استثناء صحنه پایانی که پنگوئنها با خرس کوچولو و مادرش ـ خرس وحشی ـ مواجه میشوند فاقد جذابیت است. به عنوان مثال پنگوئنها به دلیل بازیگوشی وارد دهان نهنگ میشوند و نهنگ دهانش را میبندد اما او قصد بلعیدن پنگوئنها را ندارد و تنها قصد دارد با آنها بازی کند بنابراین خود را به حماقت میزند و با صدای بلند از خود میپرسد چه چیزی در دهان من تکان میخورد؟ پنگوئنها با ترس پاسخ میدهند، هیچ چیز ما که تکان نمیخوریم. این یک فانتزی کودکانه است اما پرداخت موفقی ندارد زیرا نه تماشاگر و نه پنگوئنها هیچ کدام نمیدانند که نهنگ قصد دارد با پنگوئنها بازی کند بنابراین فانتزی گسترش نمییابد و تماشاگر از بازی نهنگ و پنگوئنها لذت نمیبرد. تماشاگر تنها میتواند شکل ظاهری نهنگ را ببیند که به صورت فانتزی طراحی شده است. نهنگ، یک سطح مقوایی است که در لحظات متفاوت دم خود را تکان میدهد و به استثناء دم بخشهای دیگر بدن او ثابت هستند اما تماشاگر نمیتواند دهان نهنگ را مشاهده نماید و تنها میتواند سایه پنگوئنها را تماشا کند که روی بدن نهنگ افتاده است و صدای نهنگ را از طریق سیستم پخش صوت تماشاخانه بشنود. سایر موقعیتهای نمایش نیز به دلیل پرداخت نامناسب از دست میروند. به عنوان مثال شتر ـ یکی دیگر از شخصیتهای نمایش ـ به صورت فانتزی طراحی شده است او از ترکیب شدن انسان و عروسک ساخته شده است اما شتر با زبان ترکیبی(فارسی ـ عربی) سخن میگوید اما تماشاگر کودک کوچکترین شناختن از زبان عربی ندارد. بنابراین زبان شتر که به شکل فانتزی ساخته شده است تا شتر بتواند سخن بگوید برای تماشاگر کودک بیمعناست.
نکته دیگر آن که علت حضور شتر در مناطق سرد سیر چیست؟ استدلال اثر این است که شتر با وجود مطالعات بیشماری که دارد کوچکترین توجهی نسبت به پیرامون خود ندارد و خرامان خرامان به قطب شمال پای گذاشته است. در نمایش”شش پنگوئن کوچک” شتر کنایه از افرادی است که علی رغم تحصیلات فاقد ادراک هستند اما بیان این اندیشه به شکل کنایی برای نمایش کودکان مناسب نیست و دریافت این نکته نیازمند تجربههای اجتماعی است که تماشاگر کودک از آن بیبهره است زیرا کودکان به دلیل شرایط سنی و تجربیات محدود اجتماعی نمیتوانند این نکته را درک نمایند که دانش منهای آگاهی، بسیار مخربتر از نادانی است. در نمایش”شش پنگوئن کوچک” شخصیتها و موقعیتها یا پرداخت مناسبی ندارند یا این که با توجه به سن تماشاگر کودک طرح ریزی نشده اند. نمایش تنها در صحنه پایانی جذاب و دیدنی میگردد در این صحنه پنگوئنها با خرس کوچولو و مادرش ـ خرس وحشی ـ مواجه میگردند. دغدغههای خرس کوچولو و مادرش برای کودکان قابل درک است زیرا:
1- آنها واجد خصوصیات انسانی ـ مادر و فرزندی ـ هستند و تماشاگر کودک به لحاظ عاطفی میتواند آنها را درک نماید.
2- آنها خصوصیات تعدیل شده یک خرس را دارند[خرس که میغرد اما حیوانی را نمیدرد]
3- خرسها دارای خصوصیات فانتزی هستند اما برای تماشاگر کودک قابل درکند، زیرا مانند تماشاگر کودک لباس میپوشند، و......
این قرابت تماشاگر را به وجد میآورد. اما در مجموع”شش پنگوئن کوچک” نمیتواند در ارتباط با تماشاگر کودک کامیاب باشد زیرا نمایشگران به خواستهها و نیازهای این گروه سنی کمتر توجه مینمایند.