در حال بارگذاری ...
گفت وگو با محمد میرعلی اکبری،کارگردان نمایش «سفر به نهایت دور»

دغدغه ام خلق فضاهای آخر الزمانی است

اگر علاقه به دیدن تئاتری به مفهوم واقعیش دارید . دیدن نمایش علمی وتخیلی سفر به نهایت دور می تواند پاسخگوی خوبی برای خواسته هایتان باشد. خلق یک فضای سورئال و تواما با ایهام و درگیر شدن با ناشناخته ها و،مجهولات وحتی پرسش های بی پایان هستی شناسانه از سوی کارگردان در فضای نمایشش شما را در یک فضای آخرالزمانی و پراز ایهام قرار می دهد .

اگر علاقه به دیدن تئاتری به مفهوم واقعیش دارید . دیدن نمایش علمی وتخیلی سفر به نهایت دور می تواند پاسخگوی خوبی برای خواسته هایتان باشد. خلق یک فضای سورئال و تواما با ایهام و درگیر شدن با ناشناخته ها و،مجهولات وحتی پرسش های بی پایان هستی شناسانه از سوی کارگردان در فضای نمایشش شما را در یک فضای آخرالزمانی و پراز ایهام قرار می دهد .محمد میر علی اکبری نویسنده – کارگردان متفکر – خلاق تئاتر از سال هفتاد وهفت با اجرای نمایش دکتر فاستوس فعالیت جدی کاریش را شروع کرد .آیاس ،رومئو وژولیت ،زرتشت ،آرتیگونه ، الاویاتان ،هملت ماشین و...از دیگر نمایش های علی اکبری محسوب می شوند .در آثار علی اکبری شخصیت ها با موقعیت پیچیده و دشواری در درو بر خودشان مواجه می شوند و این موقعیت گاها در یک فضای پلیسی – جنایی و یا در یک فضای آخر الزمانی ممکن است رخ بدهد . نمایش سفر به نهایت دور در بخش تازه‌های تئاتر جشنواره فجر سال قبل حضور داشت.
 نمایش سفربه نهایت دوراز 22 تیرماه در سالن چهارسو مجموعه‌ی تئاترشهر به روی صحنه رفته است. با محمد میرعلی اکبری در باره جهان،فضا و ساختار نمایشش گفت وگویی انجام داده ایم.

 

مخاطب در نمایش سفر به نهایت دور با یک فضای آخر الزمانی روبه رو می شود و شخصیت پیرمرد نمایش ( جمشید) در بخشی از نمایش انگاری درصور اسرافیل می دمد، آیا قائل به نگاه آخر زمانی در این مقطع تاریخی هستید؟

 

علاقه زیادی به فضای ساین فیکشن و آپوکلایس علاقه دارم. در نمایش الاویاتان که دوسال قبل در تماشاخانه آو اجرایش کردم این فضای آخر الزمانی قابل دیدن بود . درسایر نمایش نامه هایم هم رد پای چنین فضایی قابل دیدن است . در سال 86 که متن نمایش نامه را می نوشتم ، کشورمان از سوی قدرتهای بزرگ در مرز تهیدید به جنگ بود. افغانستان و عراق در همسایگی ما مورد تجاوزقرار گرفته بودند و زمزمه هایی از آغاز یک جنگ بزرگ و شاید عالم گیر در میان مردم شنیده می شد . بنابراین تحت تاثیر فضای آن دوران متن سفر به نهایت دور را نوشتم . در جهان نمایش اغلب شخصیتها درگیر مواد مخدر هستند و مصرف مواد درجامعه گسترش زیادی پیدا کرده است . مواد مخدر و مصرفش باعث یک اضمنحال تدریجی در حال شکل گیری است.

 

آیا نمایش سفر به نهایت دور روایت نابودی انسان مدرن و امروزی است ؟

 

بله، آنتروپوی به وجود آمده که همه چیز را نابود می کند و بحث رسانه هم مهم است. در شروع نمایش در خانه پژمان تلویزیون و تعدادی فیلم وجود دارد و از طریق این رسانه در ذهن شخصیتها القای این مسئله صورت می گیرد که هر آن ممکن است جنگی صورت بگیرد و جای امن رفتن به سایر کرات است.

 

راوی قصه نمایش دانای کل است؟

 

 صدای راوی ،صدای پرفسور رضا است که می تواند یک جور دانای کل بدانیمش .شخصیتش را از کاپیتان نموی ژول ورن وام گرفته ام . کاپیتان نمو در بیست هزار فرسنگ زیر دریا شخصیتی دارد که خیلی مرموز و چند لایه است و درضمن به سایر شخصیتها کمک می کند . من تحت تاثیر زول ورن هستم و این شخصیت را در نمایشم خق کردم و در انتهای نمایش او هست که تلاش می کند شخصیتها را از کره زمین خارج کند .

 

در بخش هایی از نمایش ارجاعات زیادی  به ژول ورن و آثارش دیده می شود؟

 

بله، چنین رویکردی را مد نظر داشتم.

 

شخصیت مرد کلاه به سر یک شخصیت شعبده باز با روحیات بهلول وار است؟

 

درست است. مرد کلاه به سر یک شهر فرنگی مدرن است. این شخصیت قصه هایی را روایت می کند که کسی باورش نمی کند و یا رساندن مواد گشتاسبی  آدمها را می برد به فضای تخیلی مورد نظرش .در چمدانش همه چیز موجود است . در واقع کلاه به سر کسی است که جهان نمایش را می سازد. اشاره خوبی هم انجام دادید و می تواند یک شعبد باز باشد که برای دیگران شعبده می کند .

 

خلق فضاهای موازی دردهه های اخیر در ادبیات ،سینما و تئاتر مورد توجه جدی قرار گرفته است. در نمایش سفر به نهایت دورهم به این موضوع پرداختید؟

 

 در نمایش زمان و مکان های مختلفی دیده می شود و این زمان و مکانها درجای جای نمایش در هم تنیده می شوند . خانه ، هم خانه پژمان است و خانه جمشید ،کوروش و دست آخر هم تبدیل به سفینه می شود. در نمایش زمانها هم به اشکال مختلف در هم آمیخته می شود .موقعی که پژمان دچار کما می شود و کلاه به سر و حسام بالای سرش هستند تا به بیمارستان ببرندش و درکنارش سر پرستار را می بینیم  و زمان اکنون و دوساعت بعد در هم تنیده می شوند .

 

 یک جور رجعت شما به الگوهای ادبی نظیر خلق زن اثیری هم در کارتان دیده می شود؟

 

 بله،در قصه نمایش فاحشه ،اثیری و لکاته را می بینیم .نمایش ما اثرسورئالیستی است و ازالگوهای تعبیرخواب فروید استفاده کرده ام . پرفسور رضا هم یک جور از وام گرفته از کهن الگوی پیر فرزانه است. ما فاحشه و لکاته را می بینیم .

 

 یک جور ردپای نگاه هدایت هم دیده می شود؟

 

درست است و سوگند زن اثیری قصه ما است و ساره هم در حکم زن لکاته است و پسری که در ارتباط با این زنها ناکام می ماند . قبول دارم یک جاهایی فضای نمایشم بوف کوری می شود .

 

 چقدر در خلق فضاهای موازی در نمایش به استفاده از نور و کات های نوری رویکرد داشتید؟

 

 نور نقش موثری در این قضیه داشت و در تمرینات هم تلاش کردیم میزانسن های دقیقی طراحی کنیم. ازاجرای نمایش درجشنواره زیاد راضی نبودم و در اجراهای عمومی به بازنگرهای زیادی رسیدم . زمان اجرای نمایش در جشنواره دوساعت بود. اما با توجه به اینکه حوصله تماشاگران این روزهای تئاتر کم است. در یک طراحی مجدد زمانش را به نود دقیقه  رساندیم و سه بازیگر دیگر جایگزین شد.

 

 

گفت وگو از : احمد محمد اسماعیلی

 




نظرات کاربران