در حال بارگذاری ...
گفت و گو با سعید بهنام خانیکی در اجرای متنی فلسفی از رولان بارت

کیانیان از زبان بارت سخن می گوید

سعید بهنام خانیکی در کنار شیرین فرش‌باف و نسیم ریاضی گروه سه نفره کارگردانی اجرا چیدمان «برگرد مرا ببین» را تشکیل می‌دهند. اساس کار آن‌ها اثری فلسفی از رولان بارت به نام «قطعاتی از یک سخنرانی عاشقانه» است بهنام، فرش‌باف و ریاضی در این اجرا چیدمان از حضور و صدای رضا کیانیان در نقش نریتور استفاده کرده‌اند.

«برگرد مرا ببین» که به بررسی شخصیت عاشق در غیاب معشوق که دیگری می‌نامدش در موقعیت‌های مختلف می‌پردازد از اول تا سی‌ام مرداد هر شب ساعت 21 در خانه گفتمان شهر و معماری (خانه وارطان) واقع در میدان فلسطین، خیابان طالقانی غربی، پلاک 514 روی صحنه می‌رود. آن‌چه در ادامه می‌خوانید گفت‌و‌گویی است با سعید بهنام خانیکی، مدرس دانشگاه و یکی از سه کارگردان اجرا چیدمان «برگرد مرا ببین».

 

رفتن به سراغ متنی از رولان بارت و تبدیل آن به اثر نمایشی از چه نقطه‌ای آغاز شد؟

 

دوستی من، نسیم ریاضی و شیرین فرش‌باف یک دوستی 15 ساله است. ما از زمان دانشجویی یکدیگر را می‌شناسیم و با هم کار کرده‌ایم. در طول این 15 سال گاهی اوقات به خاطر سفرهایی که هر کدام‌مان به خارج از کشور داشتیم همکاری‌مان گاهی پر‌رنگ‌تر و گاهی کم‌رنگ‌تر شده است.

حدود دو سال پیش ما سه نفر با متنی از رولان بارت به نام «قطعاتی از یک سخنرانی عاشقانه» آشنا شدیم. این اثر کتابی فلسفی در مورد شخصیت عاشق است. شروع آشنایی ما با این اثر فلسفی از طریق شیرین فرش‌باف بود. او این کتاب را خواند و به گروه معرفی‌اش کرد.

کمی بعد‌تر شیرین فرش‌باف و نسیم ریاضی بررسی‌هایی روی اثر انجام دادند تا ببینند با توجه به مضمون فلسفی‌اش می‌توان در قالب یک اثر نمایشی روی صحنه نشانش داد یا خیر. بعد از آن من به گروه اضافه شدم و پروژه با بررسی متن رولان بارت آغاز شد.

 

با توجه به تسلط‌تان بر زبان فرانسوی، نوشته شدن متن اصلی به این زبان و ترجمه‌هایی که پیش از این از «قطعاتی از یک سخنرانی عاشقانه» در بازار نشر شاهدش بوده‌ایم به سراغ همان ترجمه‌ها رفتید؟  

 

همان‌طور که اشاره کردم «قطعاتی از یک سخنرانی عاشقانه» متنی فلسفی و به زبان فرانسه است. ترجمه‌هایی که از این اثر رولان بارت انجام شده بود با توجه به فلسفی بودن متن، برگردان‌هایی دشوار بودند و مترجمان تلاش کرده بودند از زبان و ادبیاتی فلسفی بهره ببرند. اگر ما براساس همان ترجمه‌ها پیش می‌رفتیم برای تبدیل کردن متنی فلسفی به اثری نمایشی با مشکلاتی رو‌به‌رو می‌شدیم. از این رو متن را به یکی از دوستان‌مان به نام دکتر مریم شریف تحویل دادیم و او مجددا «قطعاتی از یک سخنرانی عاشقانه» را اختصاصا برای روی صحنه برده شدن توسط ما از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کرد.

 

مریم شریف تمام متن را ترجمه کرد؟

 

خیر. او روی بخش‌هایی که برای اجرا مد نظر ما بود کار کرد. متن اصلی از چیزی حدود 80 اپیزود متفاوت در رابطه با موقعیت‌هایی که شخصیت عاشق ممکن است در آن قرار بگیرد تشکیل شده است.

 

انتخاب بخش‌هایی که به آن‌ها اشاره کردید بر چه اساسی صورت گرفت؟

 

ما تلاش کردیم در انتخاب‌های‌مان، موقعیت‌هایی را برگزینیم که علاوه بر جذابیت و شامل بودن بر دغدغه‌های ذهنی هر سه نفرمان به عنوان گروه کارگردانی، برای مخاطب ایرانی نیز قابل درک باشد. در واقع هدف‌مان این بود که بخش‌هایی از این اثر فلسفی را انتخاب کنیم که برای مخاطبی که اکنون و این جا به تماشایمان می‌نشیند ملموس و باور‌پذیر باشد و پیش از این در زندگی شخصی درگیر آن شده باشد. دوست داشتیم وقتی مخاطب ایرانی به تماشای این اثر می‌نشیند بتواند با موقعیت‌هایی که خودش آن‌ها را تجربه کرده است تطابق ذهنی ایجاد کند.

 

در نهایت از حدود 80 اپیزود موجود در متن، چند اپیزود برای اجرا انتخاب شد؟

 

ما براساس مواردی که به آن اشاره کردم حدود 28 اپیزود را انتخاب کردیم و آن‌ها را برای ترجمه به مریم شریف تحویل دادیم.

 

با توجه به بعد فلسفی اثر رولان بارت، نگارش دیالوگ‌های اجرا چیدمان «برگرد مرا ببین»  به چه صورت انجام شد؟

 

در این اجرا چیدمان مخاطب شاهد سه دسته دیالوگ یا سه نوع زبان خواهد بود. دسته اول شامل نریشن‌هایی است که گویی از زبان رولان بارت شنیده می‌شود. در نتیجه زبان دشواری خواهد داشت و گویی بارت مشغول تحلیل فلسفی موقعیت‌هایی است که شخصیت عاشق در آن قرار می‌گیرد. این نریشن‌ها توسط رضا کیانیان گفته می‌شود.  

دسته دوم شامل استیتمنت‌ها یا نوشتارهایی است که در قالب ویدئو بر روی آثار تجسمی دیده می‌شود. نوشتارهای این بخش نیز دشوار خواهد بود اما مخاطب فرصت کافی برای مرور و خواندن سه یا چهار باره متن خواهد داشت.

دسته سوم دیالوگ‌هایی است که از زبان بازیگران شنیده می‌شود. این دیالوگ‌ها در عین برخورداری از شاعرانگی کاملا قابل فهم هستند و کلمات آن دشوار نیست.

 

قطعا برای استخراج این سه نوع زبان نمایشی از یک اثر فلسفی نیاز به بازنویسی‌های مکرر وجود داشته است؟

 

هم به واسطه ایجاد امکان برقراری ارتباط بازیگران با دیالوگ‌ها و هم برای برقراری ارتباط میان این سه بخش مجزا، گروه کارگردانی بالغ بر 10 مرتبه متن را بازنویسی کرد.

 

پیش از شروع کار قصد داشتید اثری در قالب اجرا چیدمان روی صحنه ببرید یا رسیدن به این شیوه جز ملزومات اجرایی شدن اثری فلسفی از بارت بود؟

 

ما بعد از این که ترجمه دکتر مریم شریف را خواندیم متوجه شدیم قسمت‌هایی از متن وابسته به هنرهای تجسمی و بخش‌هایی از آن متکی به صدا و موسیقی است. در نتیجه براساس الزامی که متن برای‌مان ایجاد کرد تصمیم گرفتیم از یک تئاتر صرف به سمت اجرا چیدمان برویم.

اجرا چیدمان ما شامل ویدئو، هنرهای تجسمی، ساند اینستالیشن یا چیدمان صوتی و بخش‌های نمایشی است. مجموع این عوامل، «برگرد مرا ببین» را شکل می‌دهد که مخاطبان در مدت زمانی حدود 75 دقیقه به صورت ایستاده آن را دنبال خواهند کرد.

تاکید می‌کنم «برگرد مرا ببین» پرفورمنس صرف نیست و در عین حال اجرای محیطی صرف نیز نیست اما تلاش کرده است تا از هر کدام از این شاخه‌های تئاتری در جهت پیشبرد اهداف خود بهره‌برداری کند.

 

اشاره کردید چیزی حدود 28 اپیزود را برای اجرا انتخاب کرده‌اید. این 28 اپیزود با یکدیگر ربط داستانی خواهند داشت؟

 

اجرا چیدمان ما براساس متنی رمان‌گونه و بهره برده از روایت شکل نمی‌گیرد در نتیجه اثر ما اپیزود اپیزود یا بخش بخش خواهد بود. ما شخصیتی عاشق خواهیم داشت که در موقعیت‌های مختلف  قرار می‌گیرد. «برگرد مرا ببین» از حضور چهار بازیگر اصلی بهره می‌گیرد. این چهار نفر، نقش چهار عاشق را بر عهده دارند و هیچ کدام معشوق دیگری نیستند. در واقع ما در این اثر شخصیت عاشق را بررسی می‌کنیم و نه معشوق را، هر کجا که قرار است از معشوق نام برده شود به دیگری اشاره می‌شود که از منظر عاشق همواره غایب است.

بنابراین چون قصد داشتیم نسبت به متن رولان بارت وفادار بمانیم شما به عنوان مخاطب شاهد روایتی به هم پیوسته نخواهید بود. بلکه اپیزودهای مجزایی را می‌بینید که خط سیری کلی در آن‌ها حفظ شده است.  

 

به جز چهار شخصیت اصلی، از چه تعداد پرفورمر استفاده خواهید کرد و این استفاده در چه راستایی خواهد بود؟

 

به جز چهار بازیگر اصلی، هشت اجراگر خواهیم داشت که می‌توانیم آن‌ها را پرفورمر بنامیم. همان‌طور که اشاره کردم این اثر یک پرفورمنس صرف نیست اما تلاش کرده‌ایم از عناصری همچون زیبایی‌شناسی موجود در پرفورمنس یا شیوه اجرایی آن استفاده کنیم.

«برگرد مرا ببین» در خانه گفتمان شهر و معماری (خانه وارطان) که ساختمانی سه طبقه و وسیع است اجرا می‌شود و چهار بازیگر اصلی باید در فضاهای متعددی که در تمام ساختمان برای‌شان تعریف شده است به اجرا بپردازند. در طول این اجرا چیدمان، لحظاتی پیش می‌آید که مخاطب باید به دنبال بازیگر از صحنه‌ای به صحنه دیگر برود و به عنوان مثال از راه پله‌ها عبور کند.

در واقع گمان کردیم احتمال این که در بخش‌هایی از اثر تک بازیگر به تنهایی نتواند خلا فضا را پر کند وجود دارد. در نتیجه من از دانشجویانم در دانشگاه سوره به عنوان پرفورمر استفاده کردم تا هم ارتباطم به عنوان یکی از کارگردانان اثر و مدرس دانشگاه با دانشجویانم حفظ شود و آن‌ها نمونه عینی آن‌چه در کلاس تدریس می‌کنم را ببینند و هم فضا‌سازی مورد نظر ما سه کارگردان عملیاتی شود.

 

دلیل انتخاب خانه گفتمان شهر و معماری (خانه وارطان) برای اجرای «برگرد مرا ببین»

 

برای به اجرا درآوردن این اثر اصطلاحا براساس تئوری اثر هنری فراگیر پیش رفتیم. «برگرد مرا ببین» برای اجرایی شدن به مدیوم‌های متفاوت از جمله تئاتر، پرفورمنس، اجرای محیطی و ویدئو نیاز داشت و باید در مکانی با فضاهای متعدد اجرا می‌شد در نتیجه نمی‌توانستیم در یک سالن که مخاطب به شکلی منفعل در آن می‌نشیند و صرفا به دیدن نمایش می‌پردازد روی صحنه برویم.

بنابراین به سراغ مکانی‌هایی با تعدد فضا رفتیم. ما به جنوبی‌ترین نقاط تهران از جمله حمام نواب و موزه‌های قدیمی تا شمالی‌ترین نقاط از جمله خانه استاد عزت‌اله انتظامی و فرهنگسرای نیاوران سر زدیم. در حین همین جست‌و‌جو‌ها با فضایی آشنا شدیم که مدت زمان زیادی از تاسیس آن نمی‌گذشت و خانه گفتمان شهر و معماری (خانه وارطان) نام داشت. جدا از معماری زیبا و قدیمی این مکان اصلی‌ترین نکته‌ای که ما را به آن جذب کرد اساسنامه‌اش بود.

در اساسنامه خانه گفتمان شهر و معماری (خانه وارطان) ذکر شده است این مکان محلی برای گفتمان در ارتباط با شهر، معماری و اندیشه است. «برگرد مرا ببین» نیز نوعی گفتمان در رابطه با کاراکتر عاشق است. شاهد حرف من این نکته است که در طول اجرا چیدمان «برگرد مرا ببین» مخاطب در موقعیت‌هایی قرار می گیرد که پیش از این آن‌ها را تجربه کرده است.

خانه گفتمان شهر و معماری (خانه وارطان) زیر نظر شرکت مادر تخصصی عمران و بهسازی شهری ایران قرار دارد. با همکاری خوبی که مهندس حمید‌رضا شیخ انصاری، مدیر کل دفتر مدیر عامل و روابط عمومی این شرکت و مهندس قلی‌زاده، مدیر خانه گفتمان شهر و معماری (خانه وارطان) و خانم بن‌آسایی مدیر داخلی این خانه با ما داشتند توانستیم از آذر ماه سال گذشته گفت‌و‌گوی‌مان برای استفاده از مکان را آغاز کنیم.

در طول گفت‌و‌گوهای‌مان به دلیل وجود مشکلاتی از جمله نیاز خانه گفتمان شهر و معماری (خانه وارطان) به بازسازی و برگزاری دوسالانه معماری در این مکان، زمان اجرای‌مان عقب افتاد. در ابتدا قرار بود دی ماه سال گذشته اجرا آغاز و در اردیبهشت ماه مجددا تکرار شود  اما باتوجه به آن‌چه به آن اشاره کردم به این نتیجه رسیدیم که در سال 95 و بعد از ماه مبارک رمضان و در واقع از ابتدای مرداد اجرای «برگرد مرا ببین» را آغاز کنیم.

 

چهار شخصیت عاشق و رنج غیبت معشوق

 

دو شخصیت از این چهار نفر، شخصیت‌هایی اسطوره‌ای و دو نفر دیگر شخصیت‌هایی مدرن هستند. از بین دو شخصیت اسطوره‌ای یکی از آن‌ها وِرتر است که از کتاب «رنج‌های وِرتر جوان» نوشته یوهان ولفگانگ فون گوته گرفته شده است. رولان بارت زمانی که از شخصیت عاشق در کتابش صحبت می‌کند مدام به وِرتر اشاره می‌نماید و خواننده را به این شخصیت ارجاع می‌دهد.

جدا از وِرتر، در قسمتی از کتاب، بارت از این موضوع صحبت می‌کند که شخصیت عاشق در طول تاریخ عموما جنسیتی زنانه داشته است. این زن‌ها بوده‌اند که منتظر می‌ماندند و مردها یا به شکار و یا به سفر می‌رفتند. زن‌ها می‌ماندند و می‌بافتند و آوازهایی با مفهوم انتظار زیر لب زمزمه می‌کردند. ما برای این که بتوانیم نسبتی بین وِرتر با دیگر شخصیت‌ها برقرار کنیم تصمیم گرفتیم شخصیت اسطوره‌ای دیگری را در کنار او قرار دهیم. از این رو آن زن منتظر را پنلوپه، همسر اولیس در نظر گرفتیم که در انتظار بازگشت همسر است.

دو شخصیت عاشق مدرن که یکی از آن‌ها زن و دیگری مرد است نامی ندارند و در عین حال به نقطه جغرافیایی خاصی هم تعلق ندارند. در طراحی لباس این دو شخصیت تلاش کرده‌ایم بی‌زمانی و بی‌مکانی را حفظ کنیم تا به گونه‌ای جهانشمول باشند.

 

گفت و گو از نرگس کیانی

 




نظرات کاربران