در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش”بیوه‌های غمگین سالار جنگ” نوشته”محمد امیر یاراحمدی” و کارگردانی”هادی عامل”

هجو و درهم ریختگی زمان، عنصر اصلی این نمایش به شمار می‌رود. این درهم ریختگی برای به وجود آوردن طنز به کار گرفته شده است. در عین حال به نظر می‌رسد نمایشنامه نویس در ایجاد موقعیتی می‌کوشیده که بر اساس آن به موضوعات مختلف ذهن خود در مکانی واحد بپردازد.

هادی جاودانی:
الف- پیش از ماجرا
محمدتقی‌خان سالار جنگ مردی اجاق کور است که برای زنده نگه داشتن نام خود و سپردن میراثش به فردی اهل و صالح،‌در پی ساختن بچه است. او”نیم تاج الملوک” را به همسری گرفته، سپس به ”طلعت” متوسل شده و سرانجام با”شاپرک” ازدواج کرده تا قفل بسته‌اش باز شود. اما پیش از رسیدن به مقصود خود ناگهان مرده است. در ابتدا مرگ او در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، اما به مرور روشن می‌شود همسرانش دست به یکی کرده و او را کشته‌اند. سپس جسدش را در باغچه چال کرده و بر سر ارث و میراث او با یکدیگر به دعوا و مرافعه پرداخته‌اند.
شخصیت شمس‌ا... که به نوعی مباشر او به شمار می‌رود بخشی از دارایی‌های او را که یک حمام عمومی است می‌گرداند و گاها اجاره‌ای نیز پرداخت می‌کند. مرحوم محمدتقی‌خان سالار جنگ یک خرس دارد که نامش”فیروز” است. این خرس که گاه نعره می‌کشد و آدم‌های درون صحنه را می‌لرزاند.
ب- ماجرا
داستان از آنجا شروع می‌شود که شخصی به نام آرتافرن به سراغ بیوه‌های سالار جنگ می‌آید و ادعا می‌کند پسر واقعی محمدتقی‌خان است.
حضور او جریان عادی شخصیت‌ها را به هم می‌ریزد و باعث می‌شود هر کدام در پی از بین بردن او برآیند.
نیم تاج الملوک به شمس‌ا... دستور می‌دهد به هیبت سالار جنگ درآید تا بتواند آرتافرن را دست به سرکند. در طی وقایع بعدی شمس ا... توسط فیروز(خرس سالار جنگ) کشته می‌شود. آرتافرن با دختر شاپرک ازدواج می‌کند و نمایش به پایان می‌رسد.
١- نوشتار
هجو و درهم ریختگی زمان، عنصر اصلی این نمایش به شمار می‌رود. این درهم ریختگی برای به وجود آوردن طنز به کار گرفته شده است. در عین حال به نظر می‌رسد نمایشنامه نویس در ایجاد موقعیتی می‌کوشیده که بر اساس آن به موضوعات مختلف ذهن خود در مکانی واحد بپردازد. زبان آدم‌های نمایش به غیر از آرتافرن قجری و مفخم است. آرتافرن به زبان عامیانه حرف می‌زند و واژگان مورد استفاده‌اش شبیه به کلمات کوچه بازاری است. شخصیت طلعت در بعضی لحظات نمایش موبایل به دست با آن طرف خط صحبت می‌کند، در حالیکه شمس‌ا... درباره وضعیت حمام عمومی محمدتقی خان خبر می‌دهد. هر دوی این جریا‌ن‌ها(موبایل و حمام عمومی) دغدغه دو دوران متفاوت هستند که در یک مکان مورد نظر نمایشنامه نویس هر دو ظهور کرده‌اند.
حال باید بپرسید علت این درهم ریختگی زمانی چیست و نمایشنامه‌نویس با چه نیتی به این ترفند دست زده است؟
به نظر می‌رسد”محمد امیر یاراحمدی” نمایشنامه‌نویسِ بیوه‌های غمگین سالار جنگ به عنصر طنز توجه ویژه‌ای داشته است و برای جریان دادن به این عنصر،‌ بستر‌های زمانی متفاوت را انتخاب کرده در مکانی واحد با هم ادغام نموده است تا به ملغمه‌ای از هجویات مربوط به تاریخ بشری برسد. علت درهم ریختگی زمانی همین‌پوزخند زدن به حرص و طمع نهفته در طبع آدمی است.
٢- شخصیت‌ها و بازی‌ها
نیم تاج الملوک پیرزنی با پست فطرتی خاص سالخوردگان اشرافی به عنوان بزرگی بانوی خانه نسبت به همتا‌های خود تنگ نظر و گستاخ است و می‌کوشد دیگران را از ارث محروم کند. در مقابل”شاپرک” که زنی ساده است و ناخواسته زن محمد‌تقی‌خان شده به عنوان همسر سوم او نسبت به دو زن قبلی ارباب حسادت می‌کند. طلعت که طبعی رمانتیک دارد در گذشته عاشق شمس ا... بوده اما به درخواست او با محمد تقی خان ازدواج کرده است. هر دو منتظر بوده‌اند که پس از مرگ محمد تقی‌خان با هم ازدواج کرده و دارایی او را بالا بکشند.
شمس ا... به عنوان مباشر محمد تقی‌خان، دارای زن و چندین فرزند است. او در کار حسابرسی رند و فرومایه است و سر ارباب خود را کلاه می‌گذارد. آرتافرن جوانی تازه به دوران رسیده و خوشگذران است و به عنوان تنها فرزند محمد تقی‌خان طعمه بیوه زن‌ها می‌شود.
”هدایت هاشمی” به نقش شمس ا... تلاش کرده است بازی متفاوتی از خود نشان بدهد. تیپ او در این نمایش‌ جالب توجه است.
سینا رازانی به نقش آرتافرن در ترسیم شخصیت بچه‌ای دردانه و بی‌قید حضور موجهی داشته و طراحی لباس او که شبیه به پوشش سوپرمن است به کاراکتر او کمک زیادی می‌کند.
شبنم مقدمی به نقش طلعت اطوار یک زن دل شکسته را منطقی به صحنه آورده است.
نگار عابدی در نقش نیم تاج الملوک در نوع حرکت و تن صدایش ریتم رومزه‌گی یک پیرزن از طبقه خاص را تا حد معقولی به نمایش گذاشته است.
آتیه جاوید به نقش شاپرک با عکس‌العمل‌ها و میمیک چهره‌اش طنز شخصیت مورد نظرش را مناسب بازآفرینی کرده است.
و سرانجام جواد پورزند به نقش مرحوم محمد تقی‌خان، کارخاصی انجام نمی‌دهد اما همین مقدار برای تأمین حضور کاراکترش کافی به نظر می‌رسد.
٣-طراحی صحنه و لباس
پوست هندوانه‌هایی که بر کف صحنه ریخته‌اند، ظرف سفالی که برای سابیدن کشک در گوشه صحنه قرار دارد. قلیان شاهی دو متری با لوله‌های بلند خرطومی که بزرگنمایی یک عادت ناپسند قجری است و صندلی چرخدار با تکیه‌گاه بلند که نماد تخت سلطنت به شمار می‌رود همه و همه برآورده کننده نیاز شخصیت‌ها و ضامن فضاسازی برای صحنه به شمار می‌روند.
به نظر می‌رسد”علیرضا بیرقی” به همراه کارگردان در طرح صحنه به بی‌دردسر بودن دکور و کارآمد بودنش بیشتر نظر داشته‌اند. دکور مناسب جریان اتفاقات است و حضور لامپ‌های روشن در پشت پرده‌های سفید نوعی تصویر دوم از سایه‌ها را برای ما نمایان می‌کند.
در مقوله طراحی لباس ذوق و زیباییی شناسی پریدخت عابدین نژاد قابل تأمل است. او با استفاده از الگوی مناسب و طرح‌های خوشرنگ بوسیله تن‌پوش، آدم‌های ماجرا را زنده کرده است.
۴- کارگردانی
هادی عامل در این نمایش با بهره جستن از حرکت به جای سکون، در عین خلق میزانسن‌های مفید، توانسته تا سرحد توانایی خود، حرکات منظم و قابل باوری را در صحنه ایجاد کند، و به عنوان تجربه‌ای در کارِ طنز موفق دیده شود.
سرآخر!
در انتها‌ باید گفت نمایش بیوه‌های غمگین سالار جنگ در برخی نقاط نیز دارای کاستی است. به طور مثال برخی از ناسزاها قابل حذف است و نبود آن‌ها لطمه‌ای به اثر نمی‌زند. بیش از حد استفاده کردن از این کلمات تا حدودی فضای صحنه را لوث می‌کند. دوم لته‌های سفید و نور پشت آن‌هاست. کارگردان می‌توانست استفاده بیشتری از سایه‌های ایجاد شده بر روی سفیدی لته‌ها کند که این امر میسر نشده است.
سوم پوست هندوانه‌ها بود که تا آخر کار علت حضورشان(روی صحنه) گنگ ماند.
و سرآخر اینکه به نظر می‌رسد این امکان وجود داشت که برای موجه‌تر کردن حضور محمد تقی‌خان، او را از قاب بیرون کشید. زیرا در جای فعلی‌اش چشم را جذب نمی‌کند و پیام اخلاقی آخرش نیز روح کاراکترش را باورپذیر و ملموس نمی‌کند.