گزارشی از تمرین نمایش”سلامان و ابسال” نوشته و کار”مهدی شمسایی”
شمسایی که اکثر آثار متکی بر تحقیقهای طولانی و مشاورههای بسیار با اهل فن است، در حال حاضر دومین نمایشنامه”سلامان و ابسال” را بعد از نمایشنامه”سلامان و ابسال” هوشنگ گلشیری به رشته تحریر درآورده و در واقع او اولین کارگردانی است که این اثر را به صحنه میبرد.
مهیار رشیدیان:
نمایش”سلامان و ابسال” به نویسندگی و کارگردای مهدی شمسایی از چهارشنبه 29 تیر ماه هر روز ساعت 30/19 در تالار اصلی اجرا میشود.
در این نمایش که زمان اجرای آن دو ساعت و 15 دقیقه است، بازیگرانی چون محمد ساربان، عباس شادروان و حسن بزرا بازی میکنند. این نمایش داستانی عاشقانه و عارفانه دارد و براساس سلامان و ابسال شیخ جامی نوشته شده است. در آخرین روزهای تمرین این نمایش به سراغ اعضای این گروه رفتهایم تا طی گزارشی از چند و چون فرآیند تولید سلامان و ابسال به طور مشروح آگاه شویم که در ادامه میخوانید.
سی و پنج مرد و نوزده زن
ضرب رقص سماع، شور سوز سازها، زنگ زخمه تارها و آوایی که به فرمان رهبر گروه نوا میزنند و صدای بیندای تارهای تن را به رعشه میآورند تا باشد که شاید حاکی حالت و روح شاه باشد؛ وقتی زنگ ساز کوزه روح جماعت را مرتعش میکند. روح و وجود آنها که دور تا دور، شانه به شانه نشسته و میدان بزم شاه و حکیم میبینند. بیش از سی و پنج مرد و نوزده زن، دایرهای ساختهاند تا آدمهای بازی بهانهای برای روایت قصه نویسنده داشته باشند. هدف همه آنها همین است، آنها که رقص چوب و مشعل و شمشیر را در دایره معنی، جلوه میدهند. آنها حالا همه با هم میخوانند و بازی میکنند و روایت دیگری از حدیث بیقراریهای سلامان را نقل میکنند. حدیث دل تپشهای ابسال که پیشتر بسیاری از آن گفته و نوشتهاند.
به عنوان راوی
وقتی پا به پلاتوی جنب کارگاه نمایش میگذاری دور تا دور آنهایی نشستهاند که چندی بعد زیر عنوان نمایش”سلامان و ابسال” پا به صحنه اصلی تئاترشهر میگذارند چه آنها که در سر آغاز راه و تازه صحنه دیدهاند و چه آنها که مدتها از حضورشان میگذرد و دم که به نقش میدهند، نقش اعتبار به تارک گروه میزنند. از آن جمله میتوان از محمد ساربان نام برد که حکیم است و از حکمت و اندیشه و علوم طبیعی دربار میگوید. شیوهای که شمسایی برای نقش حکیم برگزیده، به نوعی شیوهای تازه در معرفی نقش حکیم، به عنوان راوی، برگزیده است. شیوهای که حکایت از شکست زمان و مکان برای اجرا دارد. شیوهای که بر وادی علوم غریبه میشود. انگیزهای که قصه به واسطه حضورش روایت میشود.
حکیم نقشی است که حاصل مدتها پژوهش و تحقیق مهدی شمسایی را به دوش میکشد. شخصیتی که به گونهای طیالارض میکند و زمان را از امروز مخاطب به گذشته نقش میبرد و از گذشته بسیار دور نقش و روایت به امروز و لحظه حال تماشاگر میآید. تا آن جا که حکیم رو به تماشاگران میگوید:«شما از دل آینده تاریخ آمدهاید و قصه شاهی را میبینید که زن گریز است.» شاهی که حکم به گردن زدن عاشقان میکند. آن شاه که میگوید:«عشق ممنوع است.»
محمد ساربان که 16 بهمن هزاروسیصدو بیستوشش به دنیا آمده، تاکنون در بیش از پنجاه نمایشنامه، ایفای نقش کرده. او در طول این سالها گذشته از بازیهای زیادش، در سمتهای مختلف تئاتر حضور و فعالیت جدی داشته است. ساربان که شمسایی را از سیزدهم اردیبهشت سال جاری همراهی میکند، درباره شیوه کشف نقش حکیم میگوید:«این نقش بیش از هر چیزی مبتنی بر تحلیل است. در واقع تحلیلی که وابسته به پژوهش و تحقیق است. این گونه بگویم که تا از پیشینه سلامان و ابسال و تمام متون تاریخی و تحلیلهایی که درباره سروده جامی وجود دارد، آگاه نباشید، نمیتوانید به کنکاش و کشف زیر لایههای متن بپردازید. درواقع کار اصلی مادر دیالوگ، گفتوگو و چالشهایی که با کارگردان انجام میشد، شکل میگرفت. به این معنی که ما بخشی از نقش را مرور میکردیم و بعد با شمسایی دربارهاش بحث و گفتوگو میکردیم.» ساربان که پیش از این نقشهایی چون وزیر دربار سامانیان را در سریال ابنسینا ایفا کرده است، معتقد است که:«هر بازیگر برای ایفای نقش تازهاش، نیم نگاهی به پیشینه کاریاش دارد. به این مفهوم که تجربههای گذشته، بسیار در شکل گیری نقش تازه بازیگر تاثیرگذار است. وقتی یک بازیگر در گذشته کاریاش نقشهای واقعگرا را به دفعات ایفا کرده است، در کار تازهاش به راحتی به کشف زیر لایههای متن میپردازد. من نیز برای ایفای نقش حکیم که در واقع در ادامه همان نقشی است که در سریال ابنسینا بازی کردم، به پیشینه کاریام توجه داشتم. من تاکنون نقشهای بسیاری را در این حیطه بازی کردهام. به نظرم که من این نقش را خوب میشناسم.»
در واقع نتیجه کشف نقش حکیم، حاصل صحبتهای شمسایی و تجربههای شخصی محمد ساربان است. ساربان که در دومین دوره تمرینهای سلامان و ابسال با گروه شمسایی همراه شده است، مدتها همراه و از اعضای اصلی گروه تئاتر آزاد بوده است. در واقع محمد ساربان به همراه غلامحسین لطفی و چند تن دیگر در سال 1351، گروه آزاد را تاسیس کرده و تا به امروز فعالیت حرفهایاش را ادامه داده است. از جمله کارهای اولیه محمد ساربان میتوان به اجرای نمایشنامه سفر دولت آبادی اشاره کرد.
شاهی زن گریز
گذشته از نقش حکیم، یکی دیگر از نقشهای موثر این اجرا، نقش شاه است. شاهی که زن گریز و عاشقکش است. این نقش را زیرکیهای عباس شادروان خلق میکند. شادروانی که بیشتر از بازیگری، درگیر نوشتن و پژوهش و تدریس و ترجمه است. شادروانی که کار پیش از”سلامان و ابسال”ش، کارگردانی یک تئاتر دو نفره بود که نشان از آگاهی و دانش فردی این مدرس دانشگاههای تئاتر داشت.
شمسایی درباره حضور عباس شادروان میگوید:«بعد از دو سال و نیم توقف تمرینهای سلامان و ابسال، باز هم بهترین گزینه برای این نقش کسی به جز شادروان نبود. او با آگاهی و دانشی که نسبت به تئوری تئاتر، تحلیل نمایشنامه و کارگردانی تئاتر دارد، به راحتی میتواند نقش سنگین و سخت شاه را ایفا کند.»
دلیل توقف
شمسایی درباره دلیل توقف اجرای”سلامان و ابسال” در تالار وحدت میگوید:«حالا دیگر بیشتر از دو سال از آن موضوع گذشته و اصلاً لزومی به باز کردن بحثهای بسته ندارم. اما تو میتوانی بنویسی که اجرای”سلامان و ابسال” در همان دوران، توسط مدیریت بنیاد رودکی متوقف شد.» شمسایی که چند اثر قبلیاش نیز به نوعی در ارتباط مستقیم با متون کهن و ادبیات عرفانی کلاسیک بوده، بیش از یک سال از وقتش را صرف تحقیق و پژوهش در رابطه با سلامان و ابسال کرده است.
او که برای نگارش نمایشنامهاش از سلامان و ابسال جامی بهره برده است، هر چهارده روایت این قصه کهن عرفانی را مورد بحث و بررسی قرار داده و با نیم نگاهی به نگرشهای ابنسینا، اثرش را به رشته تحریر درآورده است.
شمسایی که ذهنیت نگارش و کارگردانی”سلامان و ابسال” را بعد از اجرای شیخ صنعان، اثر گذشتهاش، به عینیت تبدیل کرده، درباره دلایل و انگیزههای آغاز نگارش و پژوهش نمایشنامه”سلامان و ابسال” میگوید که:«تقریباً همزمان با اجرای شیخ صنعان بود که به دلیل استقبال گسترده و توجه منتقدان و کارشناسان به این اثر، مرکز هنرهای نمایشی درخواست ساخت یک اثر عرفانی دیگر را به من ابلاغ کرد. در واقع این پیشنهاد توسط مجید شریفخدایی، ریاست دو دوره قبل مرکز هنرهای نمایشی صورت گرفت و اصلاً قرار بر این بود که گروه بعد از پایان اجرای نمایش شیخ صنعان، دست به کار تمرین نمایش”سلامان و ابسال” شود. من هم بعد از پایان اجرای نمایش”شیخ صنعان” پژوهش کار و بعد به سرعت تمرینهای”سلامان و ابسال” را آغاز کردم که در آستانه اجرا، فعالیت گروه متوقف شد و...»
شمسایی که اکثر آثار متکی بر تحقیقهای طولانی و مشاورههای بسیار با اهل فن است، در حال حاضر دومین نمایشنامه”سلامان و ابسال” را بعد از نمایشنامه”سلامان و ابسال” هوشنگ گلشیری به رشته تحریر درآورده و در واقع او اولین کارگردانی است که این اثر را به صحنه میبرد. شمسایی درباره شیوههای اجراییاش در ساخت و پرداخت این گونه آثار میگوید:«من در این گونه اجراها به هیچ وجه، هیچ شیوه و گونه اجرایی خاصی را دنبال نمیکنم. در واقع بیش از هر چیزی بستر مفهومی اثر، شکل و گونه اجرا را فراهم میکند. کارگردانی کردن تئاتر، بیش از هر چیزی نیاز به تجربه، تمرین و تکرار دارد. در واقع بعد از سالها آزمون و خطایی که داشتهام. به طور ناخود آگاه جنبههای خاصی از اجرا را طرح و ارائه میکنم. یعنی بیش از هر نکتهای جنبه بصری برای من مهم است. جنبه بصری به این مفهوم که در ارتباط مستقیم با اصل و مفهوم اثر باشد.»
مهدی شمسایی از جمله کارگردانهایی است که متن و نمایشنامه در اولویت اول اجراهایش قرار گرفته است. او که یک منبع اصلی را به عنوان سر مشق فکریاش قرار داده، در این باره میگوید:«من بعد از مطالعه هر چهارده روایت”سلامان و ابسال” و مشاورههای مختلف با اهل فن و کاوشگران فرهنگ و عرفان اسلامی، به این نتیجه رسیدم که سلامان و ابسال جامی را به عنوان اثر خلاقه و در حیطه عرفان نظری یا فلسفه اسلامی، تحلیلهای شیخ اکبر محیالدین ابن عربی را به عنوان الگو و سرمشق فلسفی و مفهومی نمایشنامهام در نظر بگیرم.»
شمسایی در پایان میگوید:«داستان من داستان جنگ دیرینه عاشق و عاشق کشان است.»
عاشقانی که در سماع جان میچرخند و عاشق کشانی که در رقص و سوز عاشقان را میسوزانند و خاکسترهای عاشق را به باد میدهند.
اولین قربانی
اولین قربانی صحنه عاشق کشان شمسایی، پیش از ابسال از راه همانند سازی توسط حکیم صورت میگیرد. اولین مجلس عاشق سوزان که حکیم تماشاگرانی را که از آینده تاریخ آمدهاند، به حکم شاه برای دیدن این مجلس به تالار میبرد. این قربانی، چکامه خوان دربار است. نقش چکامه خوان در این نمایش را حسن بزرا ایفا میکند.
بازیگری که پیش از این به قصد ایفای نقش دیگری پا به تمرینهای شمسایی گذاشته و تنها غیبت بازیگر اولیه نقش چکامه خوان این فرصت را برایش فراهم میکند تا استعدادش را نشان دهد. بلوغی که مستقر در ایفای یکی از نقشهای اصلی نمایش شمسایی است. حسن بزرا درباره حضورش میگوید:«تست من برای شمسایی مورد قبول واقع شد و بعد از آن من در نقش چکامهخوان کارم را آغاز کردم» بزرا که تاکنون بیشتر از ده تئاتر را اجرا کرده است، درباره نحوه کشف نقش چکامهخوان میگوید:«به تمام این نقش واقعا یک نقش درونی و کاملا مبتنی بر شعف درونی بازیگر است. اینگونه بگویم که این نقش کاملا دلی است. من نیز بیشتر از هر چیزی درگیر کشف شعف و حالتهای درونی نقش بودم، در واقع ابتدا درگیر کشف حس و حال نقش بودم و بعد به نوع و شیوه دیالوگ گفتن میپرداختم… لازم به ذکر است که بخش اعظمی از بسترهای کشف و اجرای نقش را مدیون صحبتها و تحلیلهای شمسایی هستم».
گفتنی است که حسن بزرا پیشتر از این در سریالهایی چون”کوچ” و”تا غروب” به عنوان بازیگر حضور داشته است.
عوامل کار
از جمله افراد دیگری که حضورشان در این اجرا تاثیرگذار است، میتوان به حسن رونده و زری طالبی اشاره کرد. زری طالبی که فعالیت تئاتر اثر را با نمایش”تولد” رکن الدین خسروی آغاز کرده، در اوایل دوره دوم تمرینات”سلامان و آبسال” از طرف مهدی شمسایی دعوت به کار شده است.
او در اینباره میگوید:«کار من بیشتر پشت صحنه بوده، در اینجا نیز سمت دستیار کارگردان را عهده دارم. که در واقع به هماهنگی افراد گروه و بازیگران با کارگردان میپردازد.» طالبی که تاکنون بیشتر به عنوان دستیار کارگردان در تئاتر ایران حضور داشته، درباره ادامه فعالیتهایش میگوید:«تا بحال بیشتر درگیر کارهای پشت صحنه بودهام، اما اکنون تصمیم دارم که بعد از این مدت دستیاری، خودم کار کنم. به همین دلیل درخواست کارم را برای نیمه دوم سال جاری تسلیم مرکز هنرهای نمایشی کردهام.»
گذشته از زری طالبی، حسن رونده نیز مسئول هدایت افراد در پشت صحنه است. رونده که در این نمایش سمت مدیر اجرا و صحنه را عهده دار است، در این باره میگوید:«من از آغاز در جریان تمرینهای سلامان و ابسال بودم. بعد از اینکه تمرینها تعطیل شد، همچنان با شمسایی در رابطه بودم تا اینکه فهمیدم او در تیرماه 85، همین اثر را در تالار اصلی تئاتر شهر اجرا میکند به همین دلیل نیز بعد از دعوت به کار از طرف شمسایی، فعالیتم را آغاز کردم.»
وی که درسخوانده فرهنگ و ادب در مقطع متوسطه و کارشناسی تئاتر است، علاقه وافری به متون کهن دارد و اصلا یکی از دلایل اصلی همکاریاش با این نمایش نیز از همین علاقه به ادبیات کلاسیک ایران سرچشمه میگیرد.
رونده در این باره میگوید:«مسئولیت اصلی ما، کنترل سلامت اجرا است. به این مفهوم که من و دستیارانم وظیفه کنترل صحنه و هماهنگی با طراح لباس و صحنه را به عهده دارم. در واقع چون که این نمایش دارای دوازده صحنهی کاملا متفاوت است، سرعت عمل گروه اجرا و صحنه بسیار قابل توجه است. در واقع مادر فاصلههای چند دقیقهای بین صحنهها باید شکل صحنه را به کلی عوض کنیم. به همین دلیل هم من و دستیارانم برنامهریزی و جدولبندیهای منظمی داشتهایم تا بتوانیم این کار را به بهترین نحوه در سلامت کامل انجام دهیم.»