نگاهی به نمایشنامه”وزیرِ خانِ لنکران” نوشته”میرزا فتحعلیآخوندزاده” به مناسبت اجرای آن در تالار سایه به کارگردانی”بنفشه توانایی”
اشکان غفارعدلی: نوشتن از”میرزا فتحعلیآخوندزاده” که پدر نمایشنامهنویسی به سبک غربی در ایران نامیده میشود، دشوار است. چه آن که تمثیلات او دریچه ورود نمایشنامهنویسی به ایران به شمار میرود و بر این مبنا آثار او، ...
اشکان غفارعدلی:
نوشتن از”میرزا فتحعلیآخوندزاده” که پدر نمایشنامهنویسی به سبک غربی در ایران نامیده میشود، دشوار است. چه آن که تمثیلات او دریچه ورود نمایشنامهنویسی به ایران به شمار میرود و بر این مبنا آثار او، شاخص و مبنای نضجگیری و گسترش تئاتر در ایران محسوب میشوند. پس کار نقد دشوار است چرا که پیش از او، اثری به قلم نویسندگان ایرانی به سبک و سیاق نمایشنامه وجود ندارد که بتوان آثار او را با آنها قیاس کرد و پس از او نیز هر آن چه که به رشته تحریر درآمده(حداقل تا سالها) تحت تاثیر این آثار بوده است.
بنابراین به نظر میرسد که بحث ساختار و تحلیل نمایشنامه”وزیرِ خانِ لنکران” بر مبنای اصول و قواعد درام نویسی نو و سنجههای امروزی، چندان منصفانه نباشد. هر چند که به رسم تحریر درباره نمایشنامه”وزیرِ خانِ لنکران” و بحث پیرامون اندیشه و رویکرد میرزا فتحعلی آخوندزاده به آن، در ادامه گهگاه ناگزیر، لزومِ زدن گریزها و ارجاعاتی به آن احساس میشود اما هدف و غایت این نوشتار، بررسی نگاه میرزا فتحعلی به مقوله نمایشنامه و شرایط و ویژگیهای آن و نیز علل و چراییِ ضرورتِ ابداعِِِِ چنین گونهای از ادبیات(ادبیات نمایشی) در ایران از جانب اوست.
... و اما آن چه از فحوای نامه”میرزا فتحعلی آخوندزاده” به محمد جعفر قراجهداغی ـ مترجم آثار او از زبان ترکی به فارسی ـ استنباط میشود، علاقه و توجه او به نقد شرایط اجتماعی ـ سیاسی به نحوی که برای اصلاح امور موثر افتد یا به کلام خودش”کریتکا” است. میرزا فتحعلی در نامهای که به رسم برطرف کردن ابهامات مترجم و به تعبیری دیگر دادن اجازه انتشار و ترجمه به او به رشته تحریر درآورده است، از مکتوبات کمالالدوله نامی نام میبرد که او سبک و سیاق نگارش آنها را میستاید.
میرزا فتحعلی در باب تاثیر اسلوب”کریتکا”نویسی، مینویسد: (1) «کریتکا بی عیب و بی سرزنش و بی استهزا و بی تمسخر نوشته نمیشود. مکتوبات کمال الدوله کریتکاست، مواعظ و نصایح نیست. حقی که نه به رسم کریتکا، بلکه به رسم موعظه و نصیحت مشفقانه و پدرانه نوشته شود در طبایع بشریه بعد از عادت انسان به بدکاری هرگز تاثیر نخواهد داشت... به تجارب حکمای یوروپا و براهین قطعیه به ثبوت رسیده است که قبایح و ذمایم را از طبیعت بشریه هیچ چیز قلع نمیکند، مگر کریتکا و استهزا و تمسخر» (آخوندزاده، 1356 : 7 و 8)
از این جملات که بخشی از شرح مطول و مفصل میرزا فتحعلی درباره اصول و فنون کریتکاست، میتوان به چند نکته مهم پی برد: نخست آن که به واسطه این عبارات، تعلق خاطر و علت رویکرد میرزا فتحعلی به مقوله طنزنویسی آشکار میشود. شاید این پرسش شما هم بوده است که چرا نخستین آثار اقتباسی و تالیفی به زبان فارسی در حیطه نمایشنامه، جملگی به سبک و سیاق طنز(استهزا و تمسخر) نوشته شدهاند؟!
تعلق خاطر میرزا فتحعلی به طنز از علاقه او به تاثیرگذاری در تماشاگرش در راستای نقد شرایط اجتماعی ـ سیاسی به شیواترین، موثرترین و در عین حال کم خطرترین حالت ممکن سرچشمه میگیرد و از این رو میتوان دریافت که او چگونه با حربه طنز و استهزا و تمسخر، لایهها و زیرساختهای حکومتی را به نقد میکشد و از این راه به اطلاع و آگاهی عموم میرساند.
دوم آن که عبارات میرزا فتحعلی بر تعهد اجتماعی او و این که اساساً او نمایشنامهنویسی را رسالتی اجتماعی و مرکبی برای رسیدن به جامعهای صالح و عاری از زشتی و پلشتی میداند، تاکید میگذارند؛ چه آن که او معتقد است پند و نصیحت و موعظه دیگر کارگر نمیافتد و تنها راهکاری که برای اصلاح امورو قدم گذاشتن به دایره سیولیزاسیون باقی مانده، همین طنز و استهزا و کریتکاست.
همچنین تفاوت قائل شدن میان پند و موعظه با حکایات کریتکا که میرزا فتحعلی در جای دیگری از نامهاش به آن اشاره میکند و بیان میدارد که«دول یوروپا کرورها خرج کرده و در هر شهر بزرگ عمارتهای رفیع البنا به اسم تیاتر احداث کردهاند که در آنها مردان و زنان حکایات کریتکا و استهزا در حق هموطنان خودشان استماع کنند و مجالس تشبیهات استهزاشدگان را مشاهده نمایند و از آنها عبرتاندوز شوند.» (آخوندزاده، 1356 : 10 ) ، اشاره و دلالتی است بر همان وجه افتراق نمایش از تئاتر که بر مبنای مولفه درام و بیان دراماتیک داستان استوار است. به بیان دیگر میرزا فتحعلی معتقد به بیان مستقیم و غیر دراماتیک نیست بلکه او بر این اعتقاد است که باید مقصود را در قالبی از طنز، در راستای که برخوردار از اوج و فرودهای دراماتیک است پیچید تا در نهایت مضمون مدنظر به واسطه ایجاد کنش در ذهن مخاطب به او منتقل شود و بدین ترتیب تاثیرگذاری و بردش، ماندگارتر و موکدتر از هر نصحیت و پندی باشد.
این گونه است که شالوده درامنویسی در ایران با تاثیرپذیریهای”میرزا فتحعلی” از درام غنی و با اصالت غرب شکل میگیرد و از این رهگذر نخستین آثار دراماتیک تالیفی در تاریخ تئاتر ایران به ثبت میرسند. از این رو”وزیرِ خانِ لنکران” نیز که نمایشی است در چهار مجلس و جزء همین دسته از آثار نخستین محسوب میشود، از نظر مضمون و ساختار از همین اسلوب و دیدگاه تبعیت میکند. نَقل مجلس، شرح و حکایت توطئهها و دسیسههای کمیکی است که در اندرونیِ خانه وزیر لنکران اتفاق میافتد و دایره تبعات و وقایعاش تا دربار خان لنکران و شخص خان نیز کشیده میشود و در مجموع ولایتی را تحت الشعاع قرار میدهد.
جنس روایت داستان نیز مبتنی بر الگوی کمدی است و نوع روایت، ” روایت آیرونیک” است؛ روایتی که در آن تماشاگر از نظر اطلاع از احوال آدمهای نمایش و ترتیب وقوع حوادث(نحوه پیشبرد داستان) همواره یک قدم از آدمهای روی صحنه، جلوتر است و از این رو دامنه وقایع واتفاقات به نحوی است که با قرار گرفتن آدمهای نمایش در موقعیتهای مختلف نمایشی(موقعیتهایی که تماشاگر بر حسب پیش آگاهیاش، انتظار وقوع آنها را میکشد)، تعارض میان آنها و منطق مناسبات موجود در صحنه حادث میشود و بر این مبنا و به دلیل همان انتظار و پیش آگاهی، نخست طنز و سپس خنده بر لبان تماشاگر جاری میشود.
همچنین شاید بتوان وجه دیگر این کمدی را”کمدی موقعیت” نامید؛ چه آن که آدمهای نمایش دائماً در رابطه با موقعیتهایی که خواسته و یا ناخواسته در آن واقع میشوند، مجبور به انجام اعمال و حرکاتی میشوند که در نهایت مجموعه همین رفتارها، هویت نمایشی آنها را رقم میزند و به تبع آن، داستان را به پیش میراند.
برای نمونه میتوان به صحنه دوم از نمایشنامه”وزیرِ خانِ لنکران” اشاره کرد که در آن مجموعهای از این موقعیتها و به تبع آن وضعیتهای آیرونیک پیش میآید و پی آمد آن لحظه لحظه بر انتظار تماشاگر از آگاهی یافتن آدمهای روی صحنه از وضعیت پیش آمده و در نتیجه شلیک خنده و قهقهای پر طعنه، افزوده میشود.
در این مجلس، نخست”زیبا” ـ زن نخستین وزیر ـ وارد اتاق”شعله” ـ همسر دوم وزیر ـ میشود. با آمدن شعله و تیمور به اتاق، زیبا مجبور به پنهان شدن در پشت پرده میشود و در ادامه با آمدن وزیر، ”تیمور” نیز مجبور به مخفی شدن در پشت پرده و قرار گرفتن در کنار زیبا میشود. پر واضح است که آدمهای نمایش بر حسب قرار گرفتن در این موقعیت و سوء تفاهمات پی آمد آن، مجبور به انجام واکنشها و اعمالی هستند که در مجموع هویت آنها را رقم میزند و بر همین قاعده است که میتوان کمدی نمایشنامه وزیرِ خانِ لنکران را کمدی موقعیت نیز نامید.
از سویی دیگر(در همین صحنه) آشکار است که تماشاگر مثلاً در قیاس با وزیر که از همه جا بی خبر است و با فرو افتادن پرده تازه در صدد کشف ماجرا برمیآید، تا چه حد از وقایع مطلع و جلوتر است و از این رو میتوان حدس زد که با افتادن پرده تا چه اندازه خود را شایسته خندیدن بر وزیرِ از همه جا بی خبر و استهزا او میداند!
از این دست صحنهها به کرات در نمایشنامه وجود دارد و میتوان نمونه بارز دیگر آن را، صحنه”اندازه گرفتن سر وزیر با کاسه” عنوان کرد.
دیگر نیازی به توضیح نیست که فواصل میان این موقعیتها نیز مانند اغلب آثار عصر قجر با”زن” و درگیری هووها با هم پر میشود و این روند تا بدان جا ادامه مییابد که بعضاً شاهد شکل گیری مثلثهای عاشقانه بسیار در این آثار و از جمله همین اثر هستیم. خان، عاشق نساء است و تیمور نیز هم؛ این در حالی است که عشق تیمور به نساء تا پایان نمایش در هالهای از ابهام پیچیده میشود تا او عاشق شعله نشان داده شود و از این حیث با وزیر که عاشق و در واقع همسر شعله نیز هست، مثلث دیگری بسازد و بدین ترتیب موجبات پیشبرد داستان به واسطه همین مثلثهای عاشقانه تو در تو که موقعیتهای کمیک نمایش را میسازند، فراهم آید. تازه تصور کنید که در این حیص و بیص شعله نیز عاشق تیمور باشد!
پایان نمایش نیز همچون نمایشنامههای اوریپید(!)، با یک واقعه خلق الساعه و بر نیامده از منطق داستانی نمایش(یک واقعه تصادفی) رقم میخورد؛ پایانی که در آن به مانند همه پایانهای کمیک، سوء تفاهمات بر طرف میشود و ظالمان به سزای اعمال و عاشقان به دیدار معشوقان خود میرسند. پایانی که گرچه به ظاهر معقول و منطقی است اما درست در لحظه آخر، مایه طنز و کمیک به خود میگیرد و به نحوی روز از نو، روزی از نو و یا به تعبیری بهتر بازگشت به همان نقطه آغاز را در ذهن تداعی میکند.
آیا تیمور، بهتر از خان حکمرانی خواهد کرد؟ پاسخ این پرسش را”فتحعلی آخوندزاده” با خصوصیاتی که از تیمور تصویر کرده و نحوه پایان نمایش، داده است و در اجرا نیز اشعار افزوده شده به نمایش، پاسخ این پرسش را موکد و برجسته میکند.
باری خان مرده است و تیمور به سلطنت رسیده اما علائم و قرائن نشان میدهد که در اصل ماجرا، هیچ تغییری پدید نخواهد آمد!
این رویکرد مبیّن همان وجه انتقادیِ نمایشنامه”وزیرِ خانِ لنکران” است که ریشه در تلقی و نگرش میرزا فتحعلی آخوندزاده به نمایشنامه و در کل تئاتر، به مثابه ابزاری برای کریتکا و نقد جامعه و در نتیجه افزایش آگاهی عموم و اصلاح امور، دارد.
در خلال نمایش نیز، هر کجا فرصت دست میدهد، میرزا فتحعلی نوک تیز پیکان انتقادش را به قوه قضا و اجرای حکومتی نشانه میرود و میکوشد تا تصویری دقیق و مستند از آن زمان ارائه دهد.
گزیده آن که طنازی میرزا فتحعلی به آن سبب که برآمده از نگاهی اصولی و موشکافانه به اجتماع و نقد آن در راستای اصلاح امور است، همچنان ماندگار مانده و از این حیث حتی اگر ایرادی بر ساختار و یا مسائل فنی نگارش نمایشنامههایش وارد باشد، آثار او شایسته تقدیر و ایضاً قابل تامل است. از یاد نبریم که اگر مضمون، موضوع و یا حتی ساختار نمایشنامه وزیر خان لنکران و دیگر آثار میرزا فتحعلی به نظر حدیث مکرر، کهنه و یا به تعبیری کلیشهای جلوه میکنند، به سبب رونویسی دیگران از روی اوست وگرنه در آن زمان که او قلم برداشت و احوال مردمان را به رسم و سنت کریتکا به رشته تحریر درآورد، نخستین کسی بود که به این عمل اهتمام ورزید و تاریخ تا پیش از او از نام و آثار نویسندگانِ ایرانیِ نمایشنامهنویسی، به کل خالی است.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که گرچه شیوه فتحعلی برای بیان مضامین مطروحه در روزگار امروز، نیازمند درانداختن طرحی نو و متناسب با شرایط جامعه امروز است اما منطق و ارزشی که او به تئاتر و نقد اجتماع به واسطه آن میدهد، همچنان بر همان سیاق پابرجاست و بد نیست که این نوشتار را با همان امیدواری میرزا فتحعلی به اثرگذاری و ثمربخشی این شیوه که در نامهاش آن را ابراز میدارد، به پایان برسانیم.
پی نوشت:
1-آخوندزاده، میرزا فتحعلی، تمثیلات، ترجمه محمدجعفر قراجه داغی، تهران، خوارزمی، چ سوم 1356