سفر به نهایتِ دور: در تقدیر از ایرانتئاتر و روزنامه صبا
شرافت و سلامت در روزنامهنگاری همواره زنده است
روزبه حسینی سرپرست گروه وَ ناگهان در یادداشتی که همزمان با اختتامیه اجرای نمایش سفر به نهایت دور برای ایران تئاتر نوشت ازدو رسانه ایران تئاتر و روزنامه صبا به طور ویژه ؛ از نقش روزنامه نگاران متعهد تقدیر کرد.
به گزارش ایران تئاتر ، در متن یادداشت این نویسنده و کارگردان تئاتر آمده است:
عزیزم «محمود استادمحمد» میگفت: «بعد از مرگِ «آلِ احمد» انگار شهر بی«کلانتر» شد.» به باورِ من بعد از «پرواز»ِ محمود، تئاتر ما هم بیکلانتر شد. وارد جزئیات نمیشوم که کدام از آنها که به م. الف، هنرمند متعهد دههی چهل میچسباندند خود را که حاجتی بگیرند لابد، فردای هجومِ بیرحمانهی هستی بر او، چهها که نکردند! انگار بزرگتری در اتاق است و لحظه میشماری که بیرون رود تا تو یله دهی بر نشیمنگاهات بیخیال و سرمست از سرخوشی. وای بر ما که امروزمان را که وامدارِ دیروزیم ناگزیر، و چه وامی برای فرداییانِ خود خواهیم گذاشت.
در دههی هفتاد شمسی، با صفحاتی که در روزنامهها در اختیار داشتم و البته نشریه مستقل «پروندهی تئاتر» که مؤثر بود بسیار در پنج سالِ انتشارش، به جد میکوشیدم تا جایی، نمایشی شایسته از قلم نیفتد حتا گاه در پلاتوی دانشکدهای به عنوانِ یک اجرای پایاننامهای؛ چرا که باور داشتم به قولِ کاموی فقید: در زندگی «مسئولیتهایی» هست که اگر از انجامِ آن سر، باز زنی، به سختی عقوبت خواهی شد. و من که سر، باز نزده بسیار تاوان دادم در آن سالهای نوجوانی و از زمانِ آغاز کار گروهِ «وَ ناگهان» (هفده سال تا به امروز) بسیارتر، طاقتِ آن عقوبت را نه در سالهای روزنامهنگاری و نه در سالیانِ پس از آن داشتهام پس ناگزیر باید مسولیت را به دوش کِشی، چه بخواهی، چه، نه. حالا هم که اصلن اگر طاقتی هم هست، فدای سرِ جوانان و همراهانِ گروهِ وَ ناگهان، البت آنجا که مسیر «تئاتر» به معنای مطلقاش را، کجراهه نروند.
در دورانی نمایشِ «سفر به نهایت دور» را در تئاتر شهر، به قلم و کارگردانی فرهیختهی محمد میرعلیاکبری و به همت بازیگرانِ کمنظیرِ آن، گروه اجرا، صحنه، موسیقی و غیره و غیره، روی صحنه بردیم، که باید از تحلیلگران و مسئولان و تاریخنویسانِ تئاتر، پرسید: حقیقتن برای آیندگان، این دورانِ غریب را چگونه کتابت خواهید کرد؟ دههی نود شمسی به میانه رسیده کنون. غوغاییست در «اشکالِ غریبی» که «تئاتر» نام میگیرند و «اطواری غریبتر» که نامِ «تبلیغات»ِ «هنر»ی، بر آن گذاشته میشود. ظرفِ کمتر از دو سال، چه اتفاقی در تعاریفِ هنر و پیرانویسی و پیرافرهنگیِ تئاترِ پیکرنحیفِ ما رخ داده که در سه هزار سال قدمتِ این هنرِ انسانی، شگفتیساز شده است؟ ناگهان این همه تماشاخانه و این همه نمایشگر؟ شگفتا، شگفتا که در این کوته زمان که گذشته در همین شاید کم از دو سال، باید برای نوشتنِ این کلمات، آمادهی هزار ریشخند باشم از سوی آنان «که هنوز از مادر نزادهاند» و نمیدانند «عمرِ جهان» بر این هنر گذشته است!
باری، غرض نوشتن از دَردها نبود که خیالِ پاسداشتِ دُرها داشتم به سر. دستبوسِ همراهانِ صادقی هستم که بیهیچ چشمداشتی و از سرِ فهمِ و درک درست از «محیط» و بیفریبدیدگی از شمارِ آدمیان، به آنچه «روی صحنه هست»، نگاه کردهاند و آینه به دست، ایستادهاند تا نشانش دهند، به خلق و خلایقِ نخورده مست؛ نه آنچه در بوق و کَرنا کردهاند که کَر کند گوشِ هر شنوایی را.
حال، آسان و روشن بگویم، از تمامیِ روزنامهنگاران و صاحبقلمانی که کم و زیاد و زیادتر، یاری دادند ما را که در «سفر به نهایت دور» بازنماییِ رساتری در سلامتِ کامل و به دور از فریب و ریا داشته باشیم، سپاسگزارم و ایشان را ارج بسیار میگزارم از جانبِ خود، محمد میرعلیاکبری دوست خلّاق و سلیمالنفسام و یکایکِ اعضای گروهِ وَ ناگهان و ارجمندانِ یاریگر و سازندهی لحظاتِ نابِ «سفر به نهایتِ دور».
اما از جانب همهی «ما» که گفتم، شایسته دانستم که قدردانیِ ویژهیمان را نثار دو رسانهی شریف کنیم که با صبر و بردباری و پیجویی و ممارست، بیمزد و منّتی، یاریگرِ بیبدیلی برای ما بودند و از دیگران نیز مدد جوییم که یاریگرِ ما باشند در فردای نیامده هنوز:
عزیزانِ کوشای «روزنامهی صبا» و یارانِ همیشهی «سایت ایران تئاتر». قدردانیِ اصل و اصیل را البت، تاریخنویسیِ این دورانِ «گذار»ِ تلخ، از شمایان خواهد داشت بیتردید، کاین «گذار» نیز «بگذرد» ناگزیر.
اختتامیهی نمایشِ «سفر به نهایت دور»
29 مردادماه هزار و سیصد و نود و پنج خورشیدی
دستبوسِ همهی روزنامهنگارانِ سلیم و شریف
گروه فیلم و تئاتر وَ ناگهان