در حال بارگذاری ...
...

حداقل اینک که به نمایشنامه نگاه می‌کنیم، معیار ضرورت در اجرای این کهنه پیر فرسوده جامه را نیز به زبان نغز و اشارت در جوف گفتارمان بیاوریم تا بیدارباش انتخاب ایده و سوژه و متن برای آن دسته از کارگردان‌هایی باشد که صرف هم و غم خود را برای اجرا و سالن و باقی تبعات آن می‌گذارند.

حداقل اینک که به نمایشنامه نگاه می‌کنیم، معیار ضرورت در اجرای این کهنه پیر فرسوده جامه را نیز به زبان نغز و اشارت در جوف گفتارمان بیاوریم تا بیدارباش انتخاب ایده و سوژه و متن برای آن دسته از کارگردان‌هایی باشد که صرف هم و غم خود را برای اجرا و سالن و باقی تبعات آن می‌گذارند.

محمدرضا الوند:
در حاشیه مطلب سایت ایران تئاتر با عنوان"آرزوهای بزرگ"
یک نمایش روی صحنه رفته، یک یادداشت هم از سوی سرویس نقد سایت ایران تئاتر به آن نمایش اختصاص داده شده که خوب است، اما می‌ماند نکته‌ای که بد نیست اشاره کنیم.
"اشکان غفارعدلی" که گیرم نامی آشنا باشد و مستعار نباشد، باز موقعیت خطیر یک سایت تخصصی را توجیه نمی‌کند. یک وقت بود که دو تا مطلب جان‌دار و پرمایه و در حد درس و دانشگاه می‌آمد و عده‌ای کثیر به خصوص در شهرستان‌ها بهره می‌بردند و حالا این گونه نگاه به نمایشنامه، پر حجم و تکرار و کم حاصل!؟
حداقل اینک که به نمایشنامه نگاه می‌کنیم، معیار ضرورت در اجرای این کهنه پیر فرسوده جامه را نیز به زبان نغز و اشارت در جوف گفتارمان بیاوریم تا بیدارباش انتخاب ایده و سوژه و متن برای آن دسته از کارگردان‌هایی باشد که صرف هم و غم خود را برای اجرا و سالن و باقی تبعات آن می‌گذارند.
در این عرصه که تقاضا بسیار بسیار افزون‌تر از ظرفیت و امکان و خریدار است به راستی چه معیارهایی انتخاب بهتر و درست‌تر ما را محک می‌زنند. قدما یا معاصران کدامشان بهترین و موجزترین درد و دق دل را به زیبایی و هنر آورده‌اند که ما بتوانیم جز عده‌ای قلیل که خودمان هستیم و آثار همدیگر را نظاره می‌کنیم، سایرین هم مشتاقانه به سالن‌ها بیاوریم؟ این پاسخ سخت و جان فرساست، فرسایشی به قیمت این سوال بزرگ‌تر که می‌پرسد: "چرا تئاتر؟"