در حال بارگذاری ...
گفت‌وگو با مریم کاظمی، نویسنده، طراح و کارگردان نمایش «ماه‌پیشونی»

قصه‌ها در جوامع مختلف زمینه‌های مشترک فرهنگی و تربیتی دارند

مریم کاظمی گرچه سال‌های سال به عنوان بازیگر و کارگردان تئاتر بزرگسال فعالیت مستمر و جدی داشته اما طی یک دهه گذشته با تولید بهترین نمایش‌های کودک و نوجوان ،خود را به عنوان یک کارگردان خلاق ، پرکار و موفق در این عرصه تثبیت کرده است.

این روزها کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میزبان یکی دیگر از نمایش‌های این کارگردان و شاید پربی‌راه نباشد اگر بگوییم بهترین کار او تا امروز است. نمایش «ماه‌پیشونی» که با استقبال خوب تماشاگران روبه‌رو شده، نمایشی موزیکال و پُررنگ و لعاب بر مبنای یکی از مشهورترین افسانه‌های کهن ایرانی و آسیایی است.

این نمایش هر روز ساعت 19:30 در کانون پرورش فکری شعبه پارک لاله اجرا می‌شود و نسیم امیرخسرو، فاطمه خدابنده‌لو، سمیه بیگی، هایده حسین‌زاده، میلاد رمضانی، مهرداد زمانی، زهرا روشن‌ضمیر، جواد زیتونی، نازنین صفا و تنی چند از دیگر بازیگران خوب عرصه تئاتر در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند. به بهانه اجرای موفقیت‌آمیز این نمایش،گفت‌وگویی داشته‌ایم با مریم کاظمی، بازیگر، نویسنده و کارگردان این نمایش.گرچه در خلال مصاحبه، درباره مسائل دیگری نیز صحبت شد.

 

طی چند سال گذشته،گرچه بازی و کارگردانی‌هایی در حوزه تئاتر بزرگسال داشته‌اید، ولی عموم مخاطبان و علاقه‌مندان تئاتر، شما را بیش‌تر با آثار کودک و نوجوان روی صحنه دیده‌اند و به یاد می‌آورند. چرا حضورتان در عرصه نمایش‌های کودک و به ویژه نوجوان، تا این حد جدی و پررنگ شد و در این خانه ماندید؟

در سال‌های گذشته تا کنون به طور موازی هم در زمینه تئاتر بزرگسال کارکرده‌ام و هم در زمینه تئاتر کودک و نوجوان. وقتی سال 86 در اولین رپرتوار تئاتر کودک به همت شهرداری تهران شرکت کردم، فکر نمی‌کردم به قول شما این‌قدر در این زمینه کار کنم، ولی حضور مستمر یک‌ساله برای اجراهای طولانی در فرهنگسراها زمینه‌ساز خوبی بود که من را تشویق کرد یک سال دیگر در سومین رپرتوار کودک و تئاتر کاری روی صحنه ببرم. این نوع کارهای نمایشی در فرهنگسراها و رفتن به نقاط مختلف تهران و محله‌های گوناگون، نگرش و انتظارم را نسبت به مخاطب تئاتر و نوع اجراها تغییر داد و یاد گرفتم تئاتر کودک اگر درست اجرا بشود، نه تنها از نمایش‌های بزرگسال چیزی کم ندارد،که حتی از نظر درام و میزانسن و درک متن و ارتباط تصویری و کارآیی بدن، سخت‌تر و پیچیده‌تر است و در عین حال تر و تازگی و نشاطی دارد که خود من طی سال‌ها کار مستمر در زمینه تئاتر بزرگسال آن را گم کرده بودم و دوباره یافتمش و به عنوان گوهر گرانبهایی آن را حفظ خواهم کرد. تصمیم دارم هیچگاه کار کودک را ترک نکنم، حتی اگر کار نمایش بزرگسال هم انجام دادم، به طور موازی در زمینه کودک هم کار خوهم کرد.

وقتی می‌خواهید نمایشی برای کودکان و نوجوانان کار بکنید، چه مبنا و نکته‌هایی را برای انتخاب متن در نظر می‌گیرید؟ یعنی چه حسی یا مساله‌ای به شما می‌گوید الان وقت کارکردن این متن یا متن دیگری است؟

طبیعتا من هم مثل همه کسانی که می‌خواهند کار نمایشی بکنند متن‌هایی را می خوانم و تاثیر می‌گیرم. اگر نمایشنامه‌ای از نظر بافت و محتوا مرا درگیر بکند و تشخیص بدهم ارزش کار و تحلیل و میزانسن دارد، آن را انتخاب می‌کنم و زمانی که امکان اجرای آن فراهم شد، متن را ارائه می‌دهم. هم‌اکنون چندین متن را برای کارهای آینده‌ام انتخاب کرده‌ام که امیدوارم شرایط اجرای آنها فراهم بشود. آنچه برایم در انتخاب یک متن اهمیت دارد، موضوعات مهم اجتماعی در بستر خانوادگی است. ارتباطات اشیا و حیوانات برای نمونه‌پردازی زندگی انسان‌ها بسیار مورد علاقه‌ام است. از متن‌هایی که به طور مشخص شعار خاصی دارد یا پیام آن سطحی و دم‌دستی باشد، طوری که هنگام خواندن همه به دریافت مشترک برسند، پرهیز دارم.

در نمایش‌های کودک و نوجوانی که تا امروز کار کرده‌اید، شیوه‌های مختلفی را به لحاظ کارگردانی و شکل اجرایی آزموده‌اید که خوشبختانه همه‌شان تا کنون موفق بوده و با استقبال مواجه شده‌اند. برای اجرای هر نمایش، چه چیزهایی در شکل اجرای آن تعیین‌کننده‌اند که بدانید این متن را باید با عروسک ماریونت کار بکنید یا بازیگر زنده، یا از سایه استفاده بکنید یا عروسک تن‌پوش؟!

از حسن نظرتان ممنونم، این لطف شماست. اگر به اجراهایی که در این زمینه انجام داده‌ام برگردیم، می‌توانم بگویم استفاده از عروسک و بازیگر زنده به طور هم‌زمان و با کاراکترهای مشابه و لباس و ظاهر مشترک در همه کارهایم استفاده کرده‌ام، ولی شکل و متد اجرایی از دل متن و تحلیل رویدادها و شخصیت‌ها بیرون می‌آید. اگر متن، درست و دارای ساختار باشد، خودش به شما می‌گوید مرا چگونه باید اجرا بکنید. معمولا با شیفتگی و شیرین‌کاری‌های صحنه‌ای نسبت به یک حرکت یا موسیقی یا شکل اجرایی که مثلا در جایی دیده باشم، برخورد نمی‌کنم. همه ما تجربه‌های زندگی داریم، حافظه‌ای پر از شکل‌ها و تصویرها داریم که دیده یا شنیده‌ایم. اگر درست فکر بکنیم و بدانیم از هر نمایش چه می‌خواهیم و چه باید بخواهیم، می‌توانیم از بخشی از حافظه‌مان بجا و به موقع استفاده بکنیم.

با توجه به این‌که در کارنامه شما تنوعی از متن‌های ایرانی و خارجی به چشم می‌خورد، خودتان کدام دسته را ترجیح می‌دهید؟ افسانه‌ها و داستان‌های ایرانی، یا قصه‌های غول‌ها و پریان را با روایت خارجی؟ چرا؟

قصه، قصه است. هیچ فرقی ندارد ایرانی باشد یا خارجی. اگر مختصات خوبی داشته باشد، تفاوتی برای انتخاب نیست. حداقل من چنین تمایزی قائل نمی‌شوم، ولی طبیعی است به نکات قابل‌درک توجه می‌کنم. می‌دانید که قصه‌ها دارای زمینه‌های مشترک فرهنگی و تربیتی در جوامع مختلف هستند. تفاوت متن خارجی با ایرانی در چیست؟ اول باید این را تحلیل کنیم و بدون تعصب وارد موضوع شویم. آیا تفاوت در اسم‌هاست؟ اگر اسم‌های خارجی را به جای اسامی ایرانی در متن‌ها بگذاریم با برعکس، موضوع عوض می‌شود؟ این سطحی‌ترین تغییر در یک متن است که به‌طور سطحی هم دریافت شده و می‌تواند ذهن های ابتدایی و سطحی را هم ارضا کند اما داستان اصلی و هسته مرکزی ثابت است. در هنر نمایش این رویدادها هستند که مهم‌اند. رویدادها بر اساس جوامع و فرهنگ‌ها تغییر می‌کنند. برای تبدیل متن‌ها از کشور مبدا به مقصد باید مشترکات فرهنگی ـ اجتماعی را یافت و آن را حفظ کرد، ولی چیزهایی هست که اگر تغییر بکند، بهتر قابل‌فهم خواهند بود.

درباره ماه‌پیشونی بفرمایید از چه زمانی به فکر تولید آن افتادید و در پروسه نوشتن متن، چه مسیری طی شد؟ تحقیق‌ها، ترانه‌ها و دراماتورژی و طراحی اجرا بر چه اساسی صورت گرفت و چرا اصلاً این داستان برای اجرا انتخاب شد؟

قرار بود نمایش «شاهزاده‌خانم بدترکیب» را در کانون پرورش فکر ی اجرا بکنم اما متن را تایید نکردند و به جای آن، داستان «ماه‌پیشونی» را به من پیشنهاد دادند. ماه‌پیشونی همان داستان فولکلوریک زمان کودکی همه ماست. چند متن داستانی و نمایشنامه‌شده از آن خواندم. هر کدام از متن‌ها با توجه به علاقه و زیبایی‌شناسی نویسنده به نکات و جزییاتی توجه کرده بود. من از بین آنها جزییاتی را انتخاب کردم و در چیدمان مهره‌های تسبیح متنی را که خودم نوشتم کنار هم قرار دادم. پس از چیدمان رویدادهای داستان‌های قدیمی؛ شخصیت‌های جدید وارد داستان کردم تا بتوانم با استفاده از شخصیت‌های فرعی اضافه‌شده بخشی از داستان را بهتر بگویم یا بار ارائه آن را روی دوش شخصیت‌های فرعی بگذارم.کمی فانتزی و طنز اضافه کردم و در تمرین به شکل نهایی متن رسیدم.

در اغلب نمایش‌های‌تان فضای شاد و موزیکال دارید اما در کارهایی مانند «کلوچه دارچینی»،«به زیر پاهات نگاه کن»،«آدم بلا، دیو ناقلا»،«غول بزرگ مهربان» و حتا «خاله‌مرجان و خروس»، به تناسب ترانه‌ها و ملودی، دیالوگ و لحظه‌های دراماتیک هم داشتید اما در «ماه‌پیشونی»، از ابتدا همه چیز بر پایه شعر و موسیقی و حرکات موزون طراحی و اجرا شده. دیالوگ‌های منثور و خارج از قالب ترانه، خیلی در این کار کم هستند. این اتفاق به خاطر بستر بومی نمایش است که در هندوستان اتفاق می‌افتد یا مساله دیگری موجب این انتخاب بود؟

این‌که دیالوگ‌ها به نثر گفته بشود، الزاما معنای آن درام نیست که کلام منظوم آن را نداشته باشد. ماه‌پیشونی دارای قالب اجرایی موزیکال یا نیمه‌موزیکال است. طراحی و انتخاب صحنه‌ها، شروع و پایان نمایش و شیوه کنار هم قرارگرفتن خرده‌رویدادها برای رساندن داستان کامل، ذره ذره و به تدریج با صحنه‌های کوتاه و تغییرات تصویری زیاد اتفاق می‌افتد. یکی از علت‌های انتخاب این شیوه اجرایی از طرف من، طولانی‌بودن داستانی قدیمی است. هنر درام یا همان نمایش با توجه به مضمون، زمان خودش را برای ارائه می‌طلبد.کات‌های پی‌درپی تصویری برای ایجاد تنوع دیداری در عین استمرار و پیشبرد داستان است.

نکته قابل‌توجه و جذاب نمایش، نشان‌دادن مرگ پدر و مادر هما با ترانه و موسیقی‌های شاد است. مخاطب کودکی که به تماشای نمایش می‌نشیند، با اندوه و تلخی مرگ در نمایش مواجه نیست، بلکه فقط بخش امید و مقاومت شخصیت اصلی را در تقابل با تلخی از دست‌دادن پدر و مادر می‌بیند. انگار به عمد اشاره‌ای داشته‌اید به این‌که مرگ دیگران و عزیزان‌مان می‌تواند یک سفر روحانی و لذتبخش باشد. آیا واقعن منظورتان همین بوده یا به خاطر یکدستی در حال‌وهوای کار، مرگ را هم با ترانه و موسیقی شاد نشان داده‌اید.

زندگی روزهای تلخ هم دارد. این بخشی از داستان اولیه است که توسط بازیگران مثلاً از روی کتاب خوانده می‌شود. پس ما این نمایش و کتاب را برای شما هم‌اکنون بازی و تعریف می‌کنیم. غم‌ها و شادی‌ها بخشی از زندگی ما هستند، ولی هیچ غمی پایدار نیست و می‌گذرد. چگونه کودکان‌مان را با مرگ و تلخی‌ها آشنا می‌کنیم؟ یکی از راه‌های آن داشتن حیوانات یا پرنده‌هاست که عمرشان کوتاه است و بچه‌ها با از دست‌دادن احتمالی حیواناتی که برایش زحمت کشیده‌اند، از دست‌دادن و جدایی را می‌فهمند. راه دیگر آن داستان‌ها، فیلم‌ها و نمایش‌هاست. اگر ما تنها اشاره‌ای به مرگ کردیم، برای این است که موضوع اصلی ما چیز دیگری است و از مرگ گذر کرده‌ایم.

با این‌که ماه‌پیشونی افسانه معروفی در ایران و برخی کشورهای آسیایی و همسایه است، چرا هندوستان را برای روایت نمایش‌تان انتخاب کردید، ولی اسم شخصیت‌ها ایرانی‌اند، مانند هما و فرشته؟ انتخاب هندوستان، غیر از شکل اجرایی نمایش و طراحی فضا، حرکات و لباس‌ها، تغییری در مسیر داستان و شخصیت‌پردازی‌ها ایجاد نکرد یا مشکلی برای اجرا؟

انتخاب اقلیم نمایش، جنوب شرقی ایران است. استان بلوچستان خودمان، ولی شباهت‌های فرهنگی بسیاری بین بلوچستان ایران؛ بلوچستان پاکستان و ایالت پنجاب هند و پاکستان و همسایگی افغانستان و ایالت زرنج وجود دارد اما به علت عدم شناخت کافی نسبت به قومیت‌های خودمان و تبلیغاتی که در زمینه لباس و موسیقی هندی در ذهن داریم، نمی‌توانیم آنها را تفکیک بکنیم. در عین اینکه شباهت‌ها زیاد است و تفکیک عمیق و جزیی آنها نه خواست من بوده و نه خواست نمایش، چنین چیزی را می‌طلبد.

از ویژگی‌های خوب و مثبت نمایش ماه‌پیشونی، عروسک‌گردانی دو شخصیت پدرومادر هما است. هم عروسک‌ها خیلی خوب و زیبا طراحی شده‌اند و هم عروسک‌گردانی‌ها عالی‌اند. چطور به فکر استفاده از عروسک‌های نخی یا ماریونت افتادید و آیا این دو بازیگر و عروسک‌گردان از اعضای گروه تئاتر مستقل‌اند یا برای این نقش‌ها و این کار، دعوت شده و تعلیم دیده‌اند؟

اگر یادتان باشد، در نمایش «خاله‌مرجان و خروس» هم دو عروسک ماریونت و هم لباس با شخصیت‌های بازیگر داشتیم. من این شیوه اجرایی را دوست دارم و عروسک‌های نخی قابلیت‌هایی دارند که بازی‌دهنده را مستقل از خود، دارای شخصیت و معنای تصویری می‌کند. دو بازی‌دهنده ماریونت‌ها، در این کار به گروه تئاتر مستقل پیوستند و در صورت تمایل می‌مانند و باز هم کار خواهیم کرد. تعلیم‌دهنده عروسک‌گردانی نخی، خانم امیرخسرو است که خودشان هم نقش فرشته مادر را بازی می‌کنند. من اختصاصا تخصص عروسکی چه ساخت و چه عروسک‌گردانی ندارم، ولی خیلی خوشحالم که می‌توانم از تخصص آدم‌های کارکشته استفاده بکنم.

خانم کاظمی، همان‌طور که مطلع هستید، این روزها بازار بازتولیدهای نمایشی داغ است. اول بفرمایید آیا با نمایش‌های بازتولید موافقید یا خیر؟ و دوم این‌که آیا در کارنامه خودتان نمایشی ـ چه در حوزه کودک و چه بزرگسال ـ هست که دوست داشته باشید بازتولیدش بکنید؟ اگر هست، کدام نمایش و چرا؟

این روزها بازار بازتولید داغ شده، زیرا بودجه تولید روزبه‌روز اندک می‌شود و انجام آماری کارها بر تحقیق و پژوهش برای رشد روند اجراها متوقف شده است. در یک چرخه غلط گیر افتاده‌ایم و متاسفانه با کمک همه می‌توانیم خود را نجات بدهیم. بازتولید به خودی خود اشکالی ندارد، ولی می‌توان با هدف اجراهای غیر متمرکز در سالن‌های مرکزی شهر یا ارسال گروه‌ها به شهرستان‌ها با تامین بودجه مناسب همراه باشد. من کاری که بخواهم بازتولید بکنم، ندارم اما مایلم به زودی رپرتواری از کارهای کودک و نوجوان گروه تئاتر «مستقل» را در باکس جدا و بازه زمانی چندماهه با یک برنامه‌ریزی مرتب اجرا بکنم.

 

گفت و گو از احمدرضا حجارزاده




مطالب مرتبط

داوران جشنواره «افرا» معرفی شدند

داوران جشنواره «افرا» معرفی شدند

همزمان با آغاز اجراهای گروه‌های منتخب، گلاب آدینه، مریم کاظمی و هانا کامکار به‌عنوان داوران چهارمین دوره جشنواره «افرا» معرفی شدند.

|

نظرات کاربران