نشست ایران تئاتر با گروه گریم نمایش «رویای یک شب نیمه تابستان»
گریم فانتزی نمایش برای بازیگران هم جذاب بود

گریم فانتزی «رویای یک شب نیمه تابستان»

گریم فانتزی «رویای یک شب نیمه تابستان»
سارا اسکندری، بهار اسدی و بهمن صنیعی از نمایش «رویای یک شب نیمه تابستان» و شرایط کاری خود گفتند.
این روزها نمایش «رویای یک شب نیمه تابستان» به کارگردانی مصطفی کوشکی آخرین اجراهای خود را در تئاتر مستقل تهران تجربه میکند. یکی از نکاتی که در این نمایش بهشدت جلب توجه میکند، گریمهای عجیب، جذاب و فانتزی بازیگران آن است. به همین دلیل میزگردی را با حضور سارا اسکندری؛ طراح گریم و بهمن صنیعی و بهار اسدی دو اجراگر آن برگزار کردهایم.
درباره نحوه پیوستنتان به گروه نمایش «رویای یک شب نیمه تابستان» بگویید.
بهار اسدی: سارا اسکندری به من زنگ زد و من گروه پیوستم. من با سارا اسکندری کار میکنم.
بهمن صنیعی: 25 سال است که در حوزه گریم فعالیت میکنم. تنها کسی که سابقهاش در بحث گریم از من کمتر است اما با او همکاری میکنم، سارا اسکندری است چون سارا اسکنری به این مسئله آگاه است و برای من احترام قائل است و در زمینه گریم با من مشورت میکند. بهنوعی با یکدیگر تعامل داریم. به همین دلیل در اغلب کارهایی که سارا اسکندری طرح گریم است، حضور داشتهام. بهخصوص نمایشهایی که نیاز بود چیزی ساخته شود، با او همکاری داشتهام.
نمایندگیهای ایرانی نیز متریال مناسبی را در اختیار گریمورها میگذارند
اساسا نمایشنامه «رویای یک شب نیمه تابستان» به دلیل فضای فانتزی بالایی که دارد، این حس را القا میکند که نمیشود در ایران آن را اجرا کرد اما اجرا شد و شما برای چهره بازیگران این نمایش طراحی بینظیری را به نمایش گذاشتید. کمی درباره این طراحی توضیح دهید چون هم فضای فانتزی کار باقی مانده است و هم این گریم قابلیت اجرا داشت.
سارا اسکندری: واقعا کار سختی بود. نمایش هم فانتزی است و هم طنز بالایی دارد. از همه دشوارتر، به تصویر کشیدن متن ویلیام شکسپیر است. در بازنویسی متن هم بهنوعی کار شده بود که ساختار آن حفظ شود اما با توجه به شرایط امروز همخوانی داشته باشد. کارگردان میخواست فانتزی کار حفظ شود و این مسئله در طراحی لباس به یک شیوه اجرا شده بود و در طراحی گریم به شیوهای دیگر. طراحی لباس هم بهنوعی مدرن بود و هم حال و هوایی از فضای آن زمان را در خود داشت. ما تصمیم گرفتیم طراحی گریم را نیز بر همین مبنا جلو ببریم. ابتدا نمیدانستم طراحی لباس به چه صورت است اما وقتی طراحی شیما میرحمیدی را دیدیم بر همان مبنا حال نهایی کار را طراحی کنیم. البته لنزها، مدل گوشها، کلاهگیسها و ... از قبل طراحی شده بود. واقعا کار فانتزی ساختن در ایران بسیار دشوار است.
البته این دشواری مربوط به زمانی است که بخواهید کار تمیز و درستی را ارائه دهید چون متریال مورد نیاز، وجود ندارد. کلا دو نمایندگی معتبر در زمینه وسایل گریم در ایران وجود دارد که گریماس و ژانپیر هستند که محصولاتشان از کیفیت مناسبتری نسبت به سایر محصولاتی که در بازار ایران یافت میشوند برخوردار هستند اما قیمت محصولات این دو شرکت بالا است و متاسفانه نمیشود در هر شرایط کاریای از آنها استفاده کرد. البته برخی شرکتهای ایرانی هم هستند که بهتازگی آغاز به کار کردهاند که این شرکتها وارد کننده متریال ایرانی هست و همکاران ما آنجا را اداره میکنند.
از آنجا که قیمت محصولات اینگونه موسسهها پایینتر است، برای برخی کارهای دانشجویی مناسب است چون هم به نسبت وسایل ایرانی مواد خوبی دارد و هم قیمت مناسبی دارد. به سبب میشوند بازیگر عرق نکند و دچار مشکل نشود اما این نمایندگیها نیز از یکسو وسایلشان کامل نیست و از سویی دیگر بهسرعت رنگها و ... آنها تمام میشوند. بچهها در جریان هستند که برای اجرای گریم «رویای یک شب نیمه تابستان» از آنجا که متریال بسیار زیادی استفاده میشود، با ترفندهایی گریم میکنیم، مثلا با وجود اینکه شش یا هفت سری رنگ خریدهایم، چون میزان مصرفمان بالا بوده است، بسیاری از رنگهایمان تمام شدهاند و ناچار هستیم در برخی از مواقع رنگها را بهنوعی با هم ترکیب کنیم، یک لایه آبی بزنیم و روی آن بنفش و ... تا رنگ مورد نیازمان را بهدست آوریم.
به بحث متریال اشاره کردید؛ برخی از این متریال بهسختی در ایران پیدا میشوند. در این باره هم توضیح میدهید؟
اسکندری: از آنجا که گریم بازیگران در نمایش«رویای یک شب نیمه تابستان» بسیار سنگین بود، برای اجرای گریم نمایش مواد مصرفیمان را بیشتر از گریماس و ژانپیر استفاده کردیم اما برخی از محصولات را نیز از شرکتهای ایرانی تهیه کردیم. بحث فانتزی کار در بخش گریم جنهای جنگل بود که به دلیل قیافههای خاصی که داشتند، از گوشهای طراحی شده که توسط بهمن صنیعی ساخته شده بود. همچنین لنزهای رنگی خاصی و کلاهگیسهایی که مخصوصا بر سر اوبران و تاتییانا میدیدیم بسیار خاص بود که از طریق شرکتی ایرانی خریداری شد. البته تمام این وسایل، طراحیهایی بود که از قبل انجام داده و در مورد آنها با کارگردان صحبت کرده بودم. متاسفانه در زمینه متریال گریم، محدودیتهایی وجود دارد؛ مثلا ما در بازار کلاهگیسهایی را میبینیم که همگی یک شکل هستند، نوع پلاستیک و ... مانند هم است درنتیجه زمانیکه قصد داریم کار متفاوتی را تولید کنیم، ناچاریم از چیزی که کاملا همگانی شده است استفاده نکنیم و در برخی از موارد این وسایل به درد طراح نمیخورند. خود من بارها در آثاری حضور داشتم که فضای فانتزی خاصی را میطلبید و دوست داشتم رنگهای متفاوت داشته باشم اما امکان تهیه آنها وجود نداشت. در این زمان کلاهگیسهایی با رنگ پلاتینه میخریدم و با رنگموهای موقتی که واقعا مخصوص مو هست، کلاهگیسها را با توجه به طراحیهایی که داشتم، رنگآمیزی میکردم و به آنها فرم میدادم. در برخی از مواقع محدودیتها باعث میشوند طراح ابتکارهای جالبی به ذهنش برسد و به خلاقیت منجر شود. اگر بخواهیم به این کمبودها بهصورت مثبت نگاه کنیم، باید بگوییم که هر کدام از ما گریمورها، طراحانی خلاق هستیم. واقعا با این شرایطی که امکاناتی وجود ندارد، کار کردن؛ بهخصوص انجام کارهای فانتزی که اندکی با استاندارهای جهانی همسو باشد، بسیار سخت است و ما کار عجیب و غریبی میکنیم.
گاهی هزینه گریم از لباس هم بیشتر است
آیا میتوانیم اینطور بگوییم که این کمبود متریال باعث شده است ما کمتر شاهد تئاترهای فانتزی باشیم و کارگردانها به این دلیل این نوغ متنها را کنار میگذارند؟
اسدی: به نظر من بحث گریم این روزها جدیتر گرفته میشود. در گذشته اولین بخشی که حذف میشد، گریم بود و از میان اعضای خانوادهشان یک فردی را بهعنوان گریمور انتخاب میکردند. توجیه این افراد نیز این است که گریم، کاری در حد فون زدن است و مگر فون زدن چه کار سختی است درحالیکه به نظر من خود همین فون زدن نیز خیلی مهم است.
صنیعی: تهیهکننده و کارگردان باید قبول کنند که گریم، مقولهای پرهزینه است، اگر این مسئله را قبول کنند و اعتقاد داشته باشند که گریم میتواند به کارشان کمک کند و هزینه را نیز قبول کنند، کار به مراتب بهتر میشود.
اسکندری: چندان با این بحث موافق نیستم. به نظر من این مهم است که چقدر سرپرست گروه که همان کارگردان است، بحث گریم را جدی میگیرد؛ اگر گریم برای کارگردان مهم باشد، حاضر است از هزینههای دیگر صرفنظر کند و با بودجهاش در ارتباط با گریم بپردازد. این هزینه شامل تهیه متریال، پرداخت دستمزد به طراح، دستمزد مناسب به اجراگران گریم و ... است. این کار، به هوشمندی و درک درست از مقوله گریم نیاز دارد. وقتی کارگردانی درمییابد که بحث گریم، 50 درصد از کار را پیش میبرد، حاضر میشود این سرمایهگذاری را انجام دهد. خدا را شکر این شانس را داشتهام که با کارگردانهایی کار کنم که بحث گریم برای آنها مهم باشد. در برخی از آثار هزینه گریم؛ حتی از پروژه لباس هزینه بیشتری داشته است؛ در سه نمایشی که من طراح گریم بودهام، این اتفاق را دیدهام.
گروه بسیار خوبی داشتم
یکی از مسائلی که گریم را از لباس متمایز میکند ان است که در بخش گریم، نیروی ثابت در هر اجرا نیاز است اما لباس این مسئله را ندارد.
اسکندری: البته لباس نیز هزینههای خود از قبیل طراحی، خرید پارچه، هزینه دوخت و ... را دارد اما این حرف هم درست است؛ طراح لباس ار خود را انجام میدهد و میرود و نهایتا یک یا دو دستیار خود را در زمان اجرا، به سالن میفرستد اما در یک کار پر پرسوناژ، نمیتوانیم یکی از همکارانمان را در سالن داشته باشیم که گریم را اجرا کند. خود من ترجیح میدهم تعداد اجراگران گریم بیشتر باشد تا تمرکز بیشتری داشته باشند و کار تمیزتر باشد. مثلا برای «رویای یک شب نیمه تابستان» ما 10 یا 11 بازیگر داشتیم که سه اجراگر و دو دستیار، مسئولیت اجرای گریم را بر عهده داشتند. باید از دو دستیار گریم؛ آزاده کرمانشاهی و سپیده اسلامی تشکر کنم چون این دو نفر تا پایان اجرا حضور دارند. این نمایش کار بسیار شلوغی است و در برخی از مواقع نمایش دو نوبت اجرا میشود. دوستانی که اجراگران گریم این نمایش هستند، سالن را ترک میکنند و دستیاران میمانند و لنزها، کلاهگیسها و ... را جمعآوری و مرتب میکنند. اگر این دوستان نبودند، بعد از یک هفته وسایل گم میشد و دچار مشکل میشدیم.
در بحث گریم، تجربه مهمترین رکن است
اصولا طراحی لباس و گریم باید کاملا موازی و همراه پیش روند.
اسکندری: بله. طراحی گریم، لباس، نور و حتی طراحی صحنه به یکدیگر بسیار نزدیک هستند. البته در این میان، طراحی لباس و نور با طراحی گریم بسیار مرتبط هستند. مثلا یک نورپردازی درست میتواند بسیار به گریم کمک کند و یک نورپردازی غلط تمام کار گریم را زیر سوال ببرد.
آقای صنیعی بازیگران نمایش گوشهایی داشتند که به گریم اضافه میشد. کمی درباره طراحی و ساختن این گوشها توضیح دهید.
صنیعی: درمورد طراحی به این شیوه پیش رفتیم که سارا اسکندری به من گفت که چه چیزی برای این نمایش لازم دارد، من ایدههایم را مطرح کردم و سارا اسکندری نیز در این مورد صحبت کرد. سپس قالبگیری کردم و گوشها را ساختم. این گوشها از لاتکس که یکی از سادهترین متریال ساخت این نوع ابزار است، تولید شده. برای ساخت این گوشها، ابتدا از گوش بازیگران قالبگیری کردم، سپس پوزیتیو آن را ساختم، سپس با خمیر مجسمهسازی روی آن کار کردم و به شکلی که دوست داشتم درآوردم. باز قالب گرفتم و از آرماتورها و تورهای ظریف مخصوصی در آنها استفاده کردم که این گوشها ایست درستی داشته باشند چون اگر این آرماتورها نباشند، گوش سنگینی میکند و پایین میافتد. سپس محاسبه کردم که با کدام قسمت صورت بازیگر اتصال دارد. از سویی دیگر جای قرار گرفتن گوش بسیار مهم است که سر جای خود قرار گیرد و قرینه بایستد.
این اتفاقها بر اثر تجربه میافتند یا در دانشگاه و بهصورت آکادمیک؟
صنیعی: من تمام این مسائل را بر اساس تجربه آموختهام. ریزهکاریهایی در این کار وجود دارد که در هیچ کلاسی آموزش داده نمیشوند و من این بخشها را خودم تجربه کردهام و یاد گرفتهام. یادم میآید چندین سال قبل گوشی ساخته بودم که وقتی آن را وصل کردم، به پایین متمایل بود. گوش را درست ساخته بودم اما محاسبه نکرده بودم که وزن آن برای لااله گوش زیاد است. اگر بدانید که کجا باید وصل شود، دیگر این اتفاق برایش نمیافتد که با تمرین و آزمودن این بخش را آموختم.
طراحی و اجرای گریم به روانشناسی نیاز دارد
یکی از مسائلی که در زمینه گریم وجود دارد، راحتی بازیگر است. این مسئله چه میزان اهمیت دارد؟
صنیعی: بله. بازیگر باید گریم را جزئی از خود بداند پس نباید عضوی که اضافه میشود، سنگین باشد یا درد داشته باشد تا جلوی کار او را نگیرد.
اسدی: در ابتدا باید راحتی بازیگر را در نظر گرفت؛ مثلا برای کلاهگیس باید توجه داشته باشیم که برای او سنگین نباشد و سرش درد نگیرد. معمولا برای خانمها بسیار کلاهگیس استفاده میشود اما بسیاری از بازیگران نمیتوانند بهراحتی با کلاهگیس ارتباط برقرار کنند.
البته بازیگران مختلف نیز در سطح تحمل با یکدیگر متفاوت هستند.
اسدی: برخی از بازیگران دوست دارند گریم شوند و برخی دوست ندارند. برخی بازیگران اساسا با گریم مخالفاند و گریم نمیشوند. درواقع باید با هر کدام صبوری کرد تا بهنوعی ساده شوند. واقعا کار ما نیاز بهنوعی روانشناسی دارد تا بدانیم با هر بازیگر چگونه باید رفتار کنیم.
صنیعی: گریم در سینما و تلویزیون با گریم در تئاتر اختلاف بسیار زیادی دارد. بسیاری از بازیگران و کارگردانها به این تفاوت آگاه نیستند و گریم را در اتاق گریم نگاه میکنند. در سینما و تلویزیون میتوان گریم را در اتاق گریم رصد کرد اما تئاتر اینگونه نیست، در تئاتر باید اثر گریم را بر روی صحنه ببینید. این عدم شناخت، باعث میشود در برخی موارد دچار مشکل شویم؛ مثلا بازیگر، مخصوصا بازیگرانی که بیشتر در حوزه سینما حضور دارند، میگوید که گریم بسیار زیاد است. این افراد نمیدانند ضمن اینکه در تئاتر و سینما اصول طراحی گریم یکسان است اما فاصلهای که مخاطب تئاتر از مکان اجرا دارد، شرایط را بسیار متفاوت میکند. همانطور که گریم تئاتر در سینما بسیار خندهدار است، گریم سینما نیز در تئاتر بسیار خندهدار است. وقتی کارگردانها این گریم را در سالن تئاتر میبینند، با آن موافقت میکند. البته بسیاری از بازیگران سینما، تئاتر را میشناسند و خود را کاملا در اختیار گریمور میگذارند اما ما در برخی موارد ناچار میشویم به خواست افرادی که تئاتر را نمیشناسند، تن دهیم.
تغییر بازیگر هم بر گریمور و هم بر اجراگر گریم فشار وارد میکند
در نمایش «رویای یک شب نیمه تابستان» شما با تغییر بازیگر نیز مواجه بودید. این اتفاق چه تاثیری بر کار شما گذاشت؟
اسکندری: درواقع زحمت این بخش بر دوش اجراگران بود باید از آنها تشکر کنم. گروه اجرایی بسیار نازنینی در کنار من هستند، ، بهمن صنیعی که استاد هستند و علاوهبر ساخت پروتز گوشها، در اجرای گریم هم با ما همکاری میکرد، بهاره اسدی و شبنم روزبهانه هم از گریمورهای حرفهای تئاتر هستند. اگر این افراد در کنار من نبودند، قطعا این اتفاق نمیافتاد. اتفاقهای ناراحتکنندهای نیز برای بازیگران در این اجرا رخ داد؛ آزاده صمدی و روشنک گرامی مصدوم شدند. آزاده صمدی در این نمایش نقش هیپولیتا را بازی میکرد و وقتی او مصدوم شد، نازآفرین کاظمی هر دو نقش را بر عهده گرفت. باید در عرض چهار یا پنج دقیقه از هیپولیتا به هلنا تغییر نقش میداد. این کار هم برای بازیگر کار سختی بود و هم برای گروه گریم. بچهها کار دشواری در پیش داشتند. آزاده صمدی گریم دیگری داشت و نازآفرین کاظمی در نقش هلنا گریم دیگری؛ تدبیری اندیشیدیم که تا آنجا که امکان دارد، این دو گریم را به یکدیگر نزدیک کنیم.
مثلا در رنگ فونی که استفاده میکردیم، تغییراتی را اعمال کردیم یا در مورد کلاهگیس نیز آن حالت آمازونی که کلاهگیس آزاده صمدی داشت و را نمیتوانستیم برای نازآفرین کاظمی اعمال کنیم چون در مدت زمان کوتاهی باید تغییر نقش صورت میگرفت. یا درمورد غزل شجاعی نیز باید علاوهبر نقش خود؛ سوگلی، نقش روشنک گرامی؛ یعنی هرمیا را نیز بازی میکرد. ما از ابتدا طراحی دیگری برای نقش سوگلی کرده بودیم؛ اما پس از مصدوم شدن روشنک گرامی ناچار شدیم بیس گریم هرمیا را برای او انجام دهیم تا غزل شجاعی فقط در مدت زمانی بسیار کوتاه لباس عوض کند و برای ایفای نقش هرمیا آماده شود.
از یکسو گروه گریم در این مدت به یک شناختی رسیده بود و از سویی دیگر بازیگر نیز به گریم عادت کرده بود. نکته جالب اینجاست که وقتی روشنک گرامی بازگشت، گریم غزل شجاعی نسبت به ابتدای کار تفاوت داشت. البته بچهها مدتها گریم دیگری را انجام میدادند که برنامههایشان بارها تغییر کرد. یکی دیگر از اتفاقهایی که برای ما رخ داد این بود که مجید نوروزی نیز از جمع بازیگران جدا شد و بلافاصله بازیگر دیگری جایگزین شد و ما ناچار شدیم گریم جدیدی را برای بازیگر جدید در نظر بگیریم
اسدی: بسیار دشوار است که ناگهان بازیگر تغییر کند اما این فشار بیشتر به طراح گریم وارد میشود چون باید فکری به حال گریمها بکند تا بتوانیم تعویض گریم نداشته باشیم.
در این نمایش چالش دیگری نیز پیش روی شما بود؛ در یک روز دو اجرا داشتید. این مسئله چه دشواریهایی داشت؟
اسدی: در زمان اجرای دوم، گریمها را رتوش میکردیم البته اگر گریم کاملا خراب شده باشد، ناچاریم گریم را کاملا پاک کنیم و دوباره گریم کنیم که معمولا این اتفاق نمیافتد.
صنیعی: البته باید در زمان اجرای نخست، حضور داشته باشیم تا گریم را ترمیم کنیم. سختیاش تا حدودی به دلیل زمانی است که باید بیکار بنشینیم و منتظر باشیم تا نمایش به پایان برسد و بازیگران بیایند و گریم را رتوش کنیم.
یکی از چالشهایی که شما با آن روبهرو بودید و من آن را دیدم، قطع شدن برق در زمان گریم بود که بارها و بارها با آن دست به گریبان بودید.
اسدی: تنها مشکلی که ما با سالن تئاتر مستقل داشتیم، تنها قطعی برق بود. گویا در گذشته، اتاق گریم بسیار گرم بود که اسپیلتهایی را در این اتاق گذاشتند و این مشکل را حل کردند.
فعالیت گروهی را به انفرادی ترجیح میدهیم
اساسا اینکه یک گروه شامل طراح و اجراگر در کنار هم گریم را انجام دهند، چه میزان میتواند به بهتر و راحتتر شدن کار گریم کمک کند؟
اسدی: اساسا به نظر من کارهای هنری باید گروهی انجام شود. در دنیا هم این اتفاق میافتد و معمولا کارهای هنری بهصورت گروهی انجام میشود. کار گروهی معمولا بهتر جواب میدهد چون هر کسی در یک زمینه قویتر است و تخصصها متفاوت هستند. اساسا کار گروهی در شرایطی که گروه با یکدیگر هماهنگ و همدل باشند، بهتر پیش میرود.
سارا اسکندری: خود من به کار گروهی بسیار اعتقاد دارم به همین دلیل از دید من این اتفاق بسیار میتواند کمک کند چون وقتی با یک گروه که آنها را میشناسیم کار میکنیم، همچون بخشهای دیگر تئاتر میتواند به گروه کمک کند. مثلا وقتی من مدتهاست با بهمن صنیعی که استاد من است و از او یاد گرفتهام، یا بهار اسدی یا شبنم روزبهانی کار میکنم، ناخودآگاه با یکسری خصایص اخلاقی یکدیگر و مسائل کاری آشنا هستیم؛ درنتیجه مثلا بهمن صنیعی میداند ذهنیت سارا اسکندری چیست یا من میدانم مثلا حالت دست شبنم روزبهانی به چه صورت است یا هر کدام برای اجرای چه بخشی از گریم بسیار عالی هستند چون گروه گریم بسیار با یکدیگر ارتباط دارند. چهقدر خوب میشد اگر میتوانستیم این حالت گروهی را حفظ کنیم اما با توجه به محدودیتهای سالنها و همزمان شدن اجراها، شرایطی برای کار ما وجود دارد که همواره با یک گروه کار کردن امکانپذیر نیست. بهعنوان مثال طراح گریم الان بر سر کاری هست و گروه گریم نیز با او همراه هستند اما ممکن است این طراح، 10 روز دیگر وارد کار دیگری شود و دیگر نمیتواند از حضور دوستانش که در کار اول با او هستند بهره ببرد چون آنها باید در زمان اجرا، سر کار قبلی باشند، درنتیجه طراح گریم باید با دوستان دیگری همکاری کند.
تعداد اندک آقایان گریمور
این امکان وجود ندارد که گروههایی متشکل از چند طراح گریم و چند اجراگر تشکیل شود که با یکدیگر کار کنند؟
اسکندری: چنین گروهی وجود ندارد اما در زمان گذشته فرم دیگری داشتیم، زمانیکه استاد همه ما؛ مهین میهن در کارگاه دکور حضور داشت، همگی ما در کنار او بودیم و در سالنهای مختلف کار میکردیم؛ مدیریتی وجود داشت و طراحهای مختلف کار میکردند و اجراگرها نیز با آنها همکاری میکردند. ای کاش میشد دوباره چنین اتفاقی بیفتد. البته الان هم که ماریا حاجیها سرپرست گروه گریم تئاتر شهر است، اتفاقهایی میافتد اما به شکل گروههای مختلف و همکاریهای اینچنینی وجود ندارد.
صنیعی: تعداد افراد گریم بهخصوص در بخش آقایان بسیار کم است. آقایانی که در تئاتر شهر یا تالار وحدت در حوزه گریم کار میکنیم، پنج یا شش نفر بیشتر نیستیم. از سویی دیگر کارها در سالنهای مختلفی اجرا میشوند که از هم دور هستند. در برخی از مواقع ناچار میشویم در مجموعه تئاتر شهر، گریم دو یا سه نمایش را انجام دهیم. محدودیت گریمور داریم.
گروه بازیگران نمایش «رویای یک شب نیمه تابستان» چقدر این همدلی و همراهی را داشتند؟
اسدی: ازآنجاکه خود بازیگران بیشتر از ما از گریم لذت میبرند و این طراحی گریم را دوست دارند و برایشان جذاب بود، کاملا با ما همکاری میکنند. هم گروه گریم و هم گروه بازیگران با هم همدل بودند و یکی از گروههای بسیار خوبی بود که با آنها کار کردهام.
صنیعی: بازیگرانی که گریم را درک کنند و احساس کنند گریم به ایفای نقششان کمک میکند، راحتتر و بهتر کار میکنند. خوشبختانه ارتباط بازیگران نمایش «رویای یک شب نیمه تابستان» با گروه گریم و بالعکس بسیار خوب بود و همین مسئله باعث شد که کار خوب و جذاب پیش رود و با تمام این مشکلات، احساس خستگی نکنیم.
گروه بازیگران «رویای یک شب نیمه تابستان» با ما همراه بودند
گریم نمایش «رویای یک شب نیمه تابستان» هم بسیار سنگین و هم خاص و دشوار است. از سویی دیگر این اثر حدود دو ماه روی صحنه بود. این طولانی بودن دوره اجرا و گریم سنگین، برای شما دشواری به وجود نیاورد؟
صنیعی: از دید من هر شب، گریم تازهای اتفاق میافتاد. همانطور که بازیگران، در هر اجرا، بازی متفاوتی را از خود به نمایش میگذارند و احساس میشود که بازی تغییر کرده است و رو به پیشرفت میرود، گریم هم در اجراها دستخوش تغییرات میشود. البته این تغییرات در طرح کلی اتفاق نمیافتد بلکه در ریزهکاریها این تغییرات صورت میگیرد. مخصوصا اگر با شخصی کار میکنیم که با او راحتتر باشیم، کاملا میتوانیم گریم را بهتر و بهتر کنیم. برای من یکنواختی کار و تکراری بودن اتفاق نیفتاد و کار خستهکننده نبود.
اسدی: با صحبتهای بهمن صنیعی موافق هستم. البته باید نکتهای را به اضافه کنم. من گریم را بسیار دوست دارم و از کارم لذت میبرم. به همین دلیل وقتی کارم تمام میشود، واقعا خستگیام در میرود اما اگر این اجراهای طولانی با گروه خوبی همراه نباشد، بسیار سخت میشود. البته در این نمایش با گروه بسیار خوبی همراه بودیم اما برای من پیش آمده بود که با گروهی همراه شوم که اصلا خوب و همدل نبودند و کار برایم سخت شده بود.
این گروه، هم گروه گریم را در بر میگیرد و هم گروه بازیگران را؛ یعنی هر دو گروه باید همدل باشند، درست است؟
صنیعی: بله. هم گروه بازیگران مهم است و هم گروه گریم. به نظر من در نمایش «رویای یک شب نیمه تابستان»، گروه خوبی دور هم جمع شدهاند و کار میکنند چون هم احترام لازم را برای یکدیگر قائلیم، هم یکدیگر را خوب میشناسیم، کارمان را دوست داریم؛ درنتیجه فضای آرامی بهوجود آمده است. این فضا باعث میشود کار پیشرفت کند و بهتر شود و ما هم خسته نشویم اما در برخی از کارها شرایط نامناسبی بهوجود میآید که گروه گریم؛ طراح، اجراگر و ... با هم همراه نیستند و درنتیجه کار خستهکننده میشود. از سویی دیگر همانطور که بهاره اسدی گفت، محیط پشتصحنه گروه نیز بسیار مهم است که دلچسب باشد؛ مثلا یکی از کوچکترین مسائلی که پیش میآید، سیگار است؛ در برخی کارها در اتاق گریم، دود سیگار پر شده است یا حرفهای ناشایستی مطرح میشود و یا احترام لازم میان تمام اعضای گروه اجرایی نمایش نیست و ... یعنی اگر هم اعضای گروه گریم و هم اعضای خارج از این گروه و گروه بازیگران و عوامل اجرایی نمایش با هم همدل باشند، کار به خوبی پیش میرود و خستگی هم به وجود نمیآید. باید میان گروه بازیگران و گروه گریم درک متقابل بهوجود بیاید.
تئاتری که شش ماه تمرین شود کم پیدا میشود
به خلق گریم اشاره کردید. چقدر در این زمینه دست اجراگران باز بود که برخی تغییرات را اعمال کنند؟
اسدی: وقتی طراح، گریم را طراحی میکند، در روزهای ابتدایی و تا زمانیکه گریبم به اصطلاح جا بیفتد، چند روز زمان نیاز دارد. البته طراح چندان تمایلی ندارد اجراگر در کارش دخالت کند، درنتیجه دست مجری چندان برای اعمال تغییرات و ایده دادن باز نیست.
برخی معتقدند که طراحان گریم نیز باید در پروسه تمرین حضور داشته باشند، آیا شما هم به این مسئله معتقدید؟
اسکندری: به نظر من در برخی از کارها واقعا اهمیت دارد که چه اتفاقی میافتد و بهتر است تمرین را زیر نظر داشته باشد، موسیقی کار را بشنود، بداند چه اتفاقهایی میافتد و ... اما معمولا با گرفتاریهایی که وجود دارد و شرایط کار که آمادهسازی نمایشها بهنوعی بسیار با عجله اتفاق میافتد و بهندرت تمرینهای شش یا هفت ماهه برای نمایشها در نظر گرفته میشود، چندان نمیتوان این کار را کرد. برای خود من در برخی موارد اتفاق افتاده است که از ابتدا در جریان تمرین حضور داشته باشم اما در برخی دیگر به دلیل گرفتاری نتوانستم حضور داشته باشم.