در حال بارگذاری ...
نقدی بر نمایش «پُرتره مرد ریخته »

   هزار ُتوی عشق ، تنهائی و رنج    

ایران تئاتر- حسن پارسائی: نمایشنامه‌های متعددی نوشته‌شده‌اند که موضوعشان خود تئاتر بوده، اما متونی که فقط به یکی از شخصیت‌های مهم دنیای تئاتر بپردازند، کم بوده‌اند.

حسن پارسائی: نمایشنامه‌های متعددی نوشته‌شده‌اند که موضوعشان خود تئاتر بوده، اما متونی که فقط به یکی از شخصیت‌های مهم دنیای تئاتر بپردازند، کم بوده‌اند. نوشتن و اجرای چنین متنی حین دشواری نیاز به ساختاردهی دراماتیک دارد که این جنبه هم تا حدی کار را دشوارترمی کند، زیرا باید زندگینامه، افکار،عواطف ، روابط و ماجراهای زندگی چنین شخصیتی خیلی خوب نشان داده  شود تا متن و متعاقباً اجرا، به‌طور همزمان شاکله روایی و داستان گونه‌ای به خود بگیرند و نویسنده هم  به  دراماتورژی- یعنی داشته‌ها و الزامات دراماتیک و نمایشی اثر توجه مضاعفی داشته باشد. 

نمایش " پُرتره مرد ریخته " به نویسندگی و کارگردانی مشترک " غلامحسین دولت‌آبادی "و" آراز بارسقیان "  که هم‌اکنون  در تماشاخانه سنگلج اجرامی شود،نشانگر چنین داده‌ها و داشته‌هایی است و حتی یک اجرای الگویی و آموزشی به شمار می‌رود.

این نمایش ، زندگینامه هنری ، سیاسی و اجتماعی یکی از بنیان‌گذاران و تعالی دهندگان  تئاتر ایران ،یعنی "عبدالحسین نوشین" است و نویسندگان نمایشنامه  با  رویکردی استقرائی  و دقیق به زوایای روحی، روانی و نگره‌های اجتماعی،سیاسی و هنری این شخصیت پرداخته‌اند.آن‌ها نهایتاً متن را که در اصل ساختار درام  دارد، به شکل"مونودرام"، یعنی با توسل به ایفای نقش‌های همه   پرسوناژها  توسط  یک بازیگر به اجرا درآورده‌اند ؛ این ابتکار  ثانویه سبب شده  شاکله ُکلی اجرا به‌صورت " نمایش در نمایش"  درآید و موقعیت‌های مهم زندگی"عبدالحسین  نوشین" با میزانسن دهی‌های نمایشی و با بازیگری خود این شخصیت تئاتری بجای شخصیت‌های حاضر در متن و غایب درصحنه، نشان داده شوند. بخش‌های موردنظر به‌تناوب و به‌صورت عینی و نمایشی با بهره‌گیری از"وانمود سازی"و انعکاس دهی صحنه‌ای موقعیت‌های فرضی به  نمایش  درمی‌آیند.این ترفند هوشمندانه اجرائی، نمایش را از یکنواختی بدر آورده و همزمان  مهارت و توانمندی برجسته و هنرمندانه "اصغر همت" را هم در ارائه نقشی دشوار، طولانی و خاص به اثبات رسانده است.

 نمایش " پُرتره مرد ریخته " به نویسندگی و کارگردانی مشترک " آراز بارسقیان " و "غلامحسین دولت‌آبادی" جزو نمایش‌های خاص به شمارمی رود و علاوه بر تجلیل از یکی از بزرگان تئاتر ایران،نوعی ادای دین به خود مدیوم تئاتر هم است.به همین دلیل، عملاً برای علاقه‌مندان تئاتر جنبه‌هایی نوستالژیک هم دارد .    

باید اذعان داشت که این اجرا به‌گونه‌ای یکی از مانیفست‌های هنری ، سیاسی ، اجتماعی و ایدئولوژیک دوران موردنظر هم است.دیالوگ‌ها هم‌ارز و برآیند نوع شخصیت پرسوناژ و نشانگر ایدئولوژی چپ‌گرایانه و افکار سوسیالیستی، حزبی و رویدادهای زندگی او و شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه‌ای هستند که  در آن زندگی کرده است؛ به همین دلیل کلاً داده‌ها و نشانه‌هایی به‌جا و الزامی  برای  روانشناسی این  شخصیت  به شمار می‌روند و همزمان نیز بخش‌هایی از وجوهات تاریخی، سیاسی ، اجتماعی و هنری یک دوره معین از تاریخ ایران را به‌وضوح و به شکلی جسورانه،انسانی و آوانگارد به نمایش می‌گذارند،ضمناً هم‌ارز با عتاب ورزی‌های پرسوناژ، دلخوری او را هم از سیاست زدگی حزبی تلویحاً  نشان می‌دهند : " من فهمیدم  که  باید آزاد شد از  استثمار انسان توسط  انسان. انسانیت فقط  به خاطر دشمنی‌ها و جنگ‌ها و انقلاب‌ها پیشرفت می‌کند، این یعنی مبارزه  مظلوم علیه ظالم" ، "این زخم سال‌هاست که ُتو من سر بازکرده،زخمی   که سال‌ها اونو با خودم حمل کردم، رُشدش  دادم و باهام  پیش اومده ، زخم کوچیکی که بزرگ‌شده ، متورم شده و به یک توده چرکین تبدیل‌شده" ، "ما نباید به سن تئاتر اکتفا کنیم ، سن ما باید جامعه باشه و تماشاکنانشم نه این چندنفری که هر شب ُتو سالن برامون کف می زنن، باید ُکل مردم باشن...همه شون.." ، " این عینک هم‌داستانی داره ، به چشم خیلی‌ها بوده و خیلی چیزا رو  دیده ...ولی هیچ‌کس نمی دونست  مال کیه ، می‌گفتن از سال شونزده،هیفده زندانی بوده . می‌شد حدس زد که صاحبش همون موقع ها سر به نیست شده " ، " آن‌ها دنبال آرشیو یک مرد مرده می گردند " ، " دیگر حاضر نیستم  بیشتر از این پا  روی خودم بگذارم " و ....

نمایش خیلی خوب زندگی ُپر از رنج و ادبار، حبس، محدودیت  و خفقان آن دوره را که آکنده از فشار و بیدادگری بوده،از زبان خود  پرسوناژ انعکاس می‌دهد و همزمان به خاطرات خوب و بد او،به آثارش و درجاهایی هم به زندگی خانوادگی‌اش می‌پردازد.

طراحی خوب و سنجیده صحنه‌های هر دو پرده که توسط " سینا ییلاق بیگی" انجام‌شده با نوع  پرسوناژ و موضوع خاص نمایش  همخوانی و تناسب اثبات‌شده‌ای دارد. نور که اغلب بارنگ به رنگ شدن‌های متناوب همراه است،به‌گونه‌ای نمایشی دوره‌ها و مضمون حوادث و سپری شدن لحظه‌های  زندگی "عبدالحسین نوشین " را به شکلی تمثیلی و نشانه وار تداعی می‌کند و در این رابطه  باید ابتکار" عابس خلقی" را تحسین نمود. استفاده از آوازهای اصیل و سنتی ایرانی که نمونه‌های مناسب و درخوری هم انتخاب‌شده و در بخش‌های متنوع اجرا کاربری پیداکرده، عملاً به‌عنوان"موسیقی پس‌زمینه‌ای نمایش"کارکرد تأثیرگذاری دارد و به شخصیت‌پردازی ذهنی ، روحی و روانی  پرسوناژ کمک کرده است.تأکید بر اشعار"نیما یوشیج" و مخصوصاً انتخاب شعر " قاصد روزان ابری، داروک" برای فصل دهی‌های پایانی پرده اول و پرده آخر،ابتکاری قابل‌تأمل، تأویل دار و بسیار بجا و زیبا است،زیرا اثربخشی صحنه‌های مربوطه ونیز مضمون محوری و انسانی ُکل اجرا را تشدید و تعمیق داده است.ضمناً در این نمایش   از شیوه شاهنامه‌خوانی هم استفاده‌شده است. 

بازی"اصغر همت" هنرمندانه و قابل‌تحسین است؛او نقشی دشوار را بازی می‌کند که دیالوگ‌ها و گفتارهای زیاد دارد؛ ضمناً  با نقش‌پذیری‌ها و نقش دهی‌هایی که برای خود و دیگران در نظر می‌گیرد، نمایش را از حالت  روایی صرف خارج و به آن شاکله‌ای اجرائی،دراماتیک و ُکنش‌مند می‌دهد و این در کنار ویژگی‌ها و جذابیت‌های ُکلی نمایش " ُپرتره یک مرد ریخته " در ذهن تماشاگران ماندگار خواهد بود.

کارگردانی اجرا با موضوع، نوع پرسوناژ و ژانر نمایش تناسب و همخوانی خوبی  پیداکرده  و میزانسن های حضور با ژست و حرکت،در ُکل به دو شیوه حالت دار"رو به تماشاگران" و اجرای  خاطرات ذهنی پرسوناژ به شکل "موقعیت‌های نمایشی و فرضی" شکل‌دهی شده که عملاً ترفندهایی هنرمندانه و هوشمندانه برای عینی و نمایشی کردن" گزاره‌های روایی متن"است.این میزانسن ها همه آنچه را که روی سن اجرا می‌شود، از خاطره گوئی بدر آورده و به‌صورت زنده و دراماتیک در قالب "حضور غلامحسین نوشین و درد دل‌های او با تماشاگران  تئاتر" ارائه  داده است ، طوری که  او روی  صحنه یکی از قدیمی‌ترین تماشاخانه‌های تهران با تأویل و معنای "زیست نمایشی و هنری دوباره هنرمندی که خودش قبلاً به خیلی از پرسوناژهای نمایش زیست داستانی و هنری داده "، جلوه بازخوردی و مرتبت نمایشی و هنری زیبایی شناسانه‌ای پیداکرده است.

نمایش با رنج ادامه‌دار و تنهائی غمگنانه "عبدالحسین نوشین" و  با همدلی و" هم ساحت شدن ذهن تماشاگران با او به‌عنوان تنها پرسوناژ روی صحنه " و شعر نیما یوشیج ( قاصد  روزان ابری ، داروک! کی می‌رسد باران !) به شیوه‌ای زیبا و با تأثیرگذاری   مضاعفی به پایان می‌رسد.

باید یادآور شد که نشان دادن این شخصیت بزرگ  روی صحنه تماشاخانه سنگلج ، که همواره مکانی خاص برای اجرای نمایش‌های تخت حوضی و لاله زاری بوده است ، حادثه‌ای مهم تلقی می‌شود ، چون ضمن آن‌که شأن و مرتبت غیرقابل‌انکار این تماشاخانه را ارتقاء داده ،عملاً ثابت  کرده که این مکان ظرفیت و قابلیت اجرای نمایش‌های خیلی جدی را داراست.

نمایش"پُرتره مرد ریخته"به نویسندگی و کارگردانی "غلامحسین دولت‌آبادی" و" آراز بارسقیان" ازلحاظ نویسندگی،کارگردانی ، بازیگری،طراحی صحنه و لباس، نور و موسیقی ،نمایشی دیدنی ، تأثیرگذار و حتی نوستالژیک است. این اجرای خاص و زیبا به لحاظ متن ، موضوع ، بازیگری و کارگردانی،همواره به‌عنوان  اجرائی مثال‌زدنی در اذهان تماشاگران خواهد ماند.     

 

   

 

  

 




مطالب مرتبط

گفت‌وگو با کارگردان نمایش «مینی‌بوس»

غلامحسین دولت‌آبادی: باید از مصورسازی تاریخ اجتناب کرد
گفت‌وگو با کارگردان نمایش «مینی‌بوس»

غلامحسین دولت‌آبادی: باید از مصورسازی تاریخ اجتناب کرد

غلامحسین دولت‌آبادی، کارگردان نمایش «مینی‌بوس» با بیان اینکه امروزِ ما همواره به گذشته وابسته است درباره نگارش نمایشنامه‌های تاریخی گفت در پرداختن به درام‌های تاریخی باید از مصورسازی اجتناب کرد.

|

نظرات کاربران