نگاهی به نمایش یرما به کارگردانی اشکان صادقی
و ...بار دیگر یرما
مسعود موسوی: برخی از نمایشنامهها از آنچنان ویژگیهای بارز و دراماتیک ارزندهای برخوردار هستند که حتی اگر بارها و بارها بر صحنههای مختلف کشور توسط کارگردانان به اجرا درآیند ،با شنیدن آماده شدن اجرای جدیدی از این آثار بازهم مخاطبین راغب خواهند بود به تماشای نمایش فوق نشسته و دریابند که این بار کارگردان این اثر چه دستاوردی داشته و از چه زاویه خاصی و تازهای تلاش کرده است به متن موردنظر نگاه کند .
ازایندست متون نمایشی میتوان به نمایشنامه یرما نوشته فدریکو گارسیا لورکا اشاره کرد که بهدفعات مکرر و به شیوههای مختلف در کشورمان به اجرا درآمده که یکی از موفقترین این اجراها توسط علی رفیعی کارگردان برجسته تئاتر کشورمان در سالن استاد سمندریان مجموعه ایرانشهر صورت پذیرفت . وی در این اجرا با بهرهگیری از بازیگرانی نهچندان باتجربه و شناختهشده اما جسور و مشتاق موفق شد با تلاش فراوان بخشی دیگر از ظرفیتهای عالی اجرائی نمایش یرما را به علاقهمندان تئاتری ارائه کرده و بار دیگر شاخصههای یک متن نمایشی مناسب و کارگردانی حرفهای را به تماشاگران مشتاق شیوه اجرائی خود نشان دهد . بد نیست یادآوری کنیم که این تعدد اجرا از یک متن جدا از جذابیتهای ظاهری و محتوایی، از زاویهای دیگر ،انتظار تماشاگران را نیز بسیار بالابرده و قطعاً نمیشود با حداقل هائی در کارگردانی و اجرا آنها را راضی کرده و به خانه فرستاد.
در رابطه با مطلب فوق ، منتشر شدن گفتگویی از اشکان صادقی هنرمند خوب کشورمان در مطبوعات، مشخصکننده این امر بود که وی به همراه الهام شکیب در مقام کارگردانی مشترک ،تلاش کرده است تا بار دیگر نمایش یرما را با بهرهگیری از بازیگرانی تقریباً نامآشنا مانند نگار عابدی و فرهاد جم به روی صحنه آورده و به تجربهای جدید درزمینهٔ هنر تئاتر دست یابد . وی در این گفتگوی مطبوعاتی عنوان کرده بود که بهعنوان زاویهای جدید در کارگردانی این اثر معروف لورکا، در نظر دارد اصالت اسپانیایی متن را در اجرا به آن برگردانده و در کارگردانی ؛بازیگری و دیگر شاخصههای اثر نمایشی خود ، بر این اصالت بهعنوان رکن اصلی تأکید کند ،ویژگی خاصی که وی احتمالاً در اجراهای کارگردانان دیگر از یرما مشاهده نکرده و ندیده بود .. در اولین نگاه به اجرای اشکان صادقی و الهام شکیب از نمایش یرما ،باید بر این نکته تأکید کرد که این اصالت اسپانیایی موردنظر کارگردانان این نمایش ، تنها و تنها در بافت و طراحی موسیقی اثر و همچنین طراحی لباس دیده میشد و لا غیر و تمامی بخشهای اصلی اجرا، مانند کارگردانی و بازیگری ، تمامقد در خدمت موسیقی کار که قطعاً یک عنصر تکمیلی است و نه اصلی ، قرارگرفته و تماشاگران بهجز موسیقی و تا حدودی لباس ،نشانههای دیگری از اصالت اسپانیائی و خلاقیت و نوآوری را در این اجرا ندیده و مشاهده نمیکنند. .یک اجرای بسیار معمولی که البته با تمهیداتی قطعاً میشد این اجرا را در سطح بهتر و بالاتری به تماشاگران ارائه کرد که به بخشی از این مشکلات اجرائی و تمهیداتی که میتوان به آنها اندیشید در ادامه مطلب اشاره میشود .. بزرگترین و شاخصترین مشکل اجرا و کارگردانی ، به جایگاه قرار گرفتن و استقرار گروه موسیقی برمیگشت که در بهترین نقطه از دید تماشاگر البته برای دیدن بازی بازیگران و نه گروه موسیقی ،قرارگرفته و تمامی قسمت انتهایی صحنه به آنها اختصاص دادهشده بود ..بهاینترتیب، شما در کل نمایش حتی یک صحنه را مشاهده نمیکنید که اعضاء گروه موسیقی در قاب نگاه شما قرار نگرفته و دیده نشوند.تمامی صحنههای احساسی ، تراژدی و عاشقانه عالی این نمایشنامه از دیدگاه تماشاگران ،با تصاویری از اعضا گروه موسیقی و عکسالعملهای معمولی و غیر دراماتیک آنها آمیختهشده و اصولاً بدون حضور اعضا گروه موسیقی نمیشد یک عکس از اجرا گرفت . میزانسن ها و تصاویری که بهعنوانمثال قرار بود تنهایی دو شخصیت نمایشی را در فضائی تراژیک و احساسی به تماشاگر نشان داده و به باور آنها برساند همواره با حضور عینی گروه موسیقی درهمتنیده میشود ، مسئلهای که بهشدت غیر هنری نشان داده و تماشاگر را عصبی میکند درست مانند لحظهای که شما به دیدن عکسهایی از یک مسافرت خاطرهانگیز خود مینشینید و مشاهده میکنید که در تمامی عکسهایتان افرادی در پسزمینه وجود داشته و به فضای احساسی و خاطره آمیز عکسها صدمه زدهاند.دومین اشتباه این گروه کارگردانی اختصاص یک مکعب مستطیل بسیار بزرگ در وسط صحنه است که قسمت بسیار زیادی از فضای صحنهای را به خود اختصاص داده و به دلیل ارتفاع بلند این مکعب بخشی از بدن بازیگران در موقع عبور و ایفای نقش در پشت آن پنهان مانده و دیده نمیشد .مکعبی که جز در مواردی اندک بسیار غیرکاربردی بوده ، دستوپا گیر و مزاحم نشان میدهد.حجم بیتناسبی که کلاً دو بار از جای خود در طول نمایش حرکت داده میشود و که همین جابجایی نیز به دلیل درگیر شدن تعدادی از بازیگران بالباسهای و گریم اجرا برای آن، با استفاده از حرکات بدنی کارگرمابانه و بسیار معمولی و بدون هیچ منطق اجرائی و بحث زیبا شناسانه ، نازیبا نمود کرده و آسیبی جدی را به اجرا و ارتباط تماشاگران باشخصیتهای آن وارد میکند.اختصاص بخشی از عمق صحنه به گروه موسیقی و اختصاص بخشی دیگر ، به این مکعب مستطیل ،اصولاً دیگر فضای مناسب و کافی را برای کارگردان در خلق ترکیبهای حرکتی مناسب جذاب و زیبا و متنوع بافی نگذاشته و استفاده از تعدادی اکسسوار بهجای استفاده از این مکعب مستطیل کذایی، قطعاً میتوانست یکی از تمهیداتی باشد که کارگردانان این اثر در جهت مقبولیت اجرا میتوانست به کار ببرند و تمهید دیگر استقرار گروه موسیقی در مکانی بهجز پسزمینه صحنه بود که با این تمهید نیز میتوانستند به میزانسنهای زیباتر و جذابتری دست پیدا کنند .
اما در همینجا بایستی به این نکته اشاره کرد که گروه موسیقی و آهنگساز نمایش یرما ،علیرغم عدم همراهی درست و جذاب نور که بسیار ناقص و غیرتخصصی مینمود ،موفق شده بودند به نحو بسیار شایسته و ارزندهای در فضاسازی نمایش و ایجاد حلقههای رابط بین صحنههای مختلف عمل کرده و بار بسیاری زیادی از اجرا را به تنهائی به دوش بکشند. تماشاگران در بخشهای مختلفی از این اجرا شاهد هنرنمائی این گروه اعم از خوانندگان و نوازندگان هستند که این امر جذابیت هائی را در لحظاتی از نمایش فراهم میاورد که البته این تلاش و موفقیت گروه موسیقی بازهم متأسفانه آنچنانکه شایسته است مورداستفاده بازیگران قرار نگرفته و از آن بهرهبرداری درست و صحیحی صورت نمیپذیرد.در تمامی مدت اجرا گروه موسیقی و خوانندگان آن در تلاش هستند تا زمینه را برای فعالیت بازیگران فراهم کرده و بهاصطلاح فضایی اسپانیایی را بر اجرا حاکم کنند مقولهای که کارگردان در مصاحبه مطبوعاتی خود همانگونه که در ابتدای این مطلب گفته شد بر آن تأکید ورزیده بود. اما برای خلق حرکات و میزانسن های زیبا و جذاب آنهم در فرمهای اسپانیایی آن ،قطعاً لازم است که بازیگرانی انتخاب شوند که با این مقوله حرکتی آشنا بوده و بدنشان دارای چنین انعطاف و هماهنگی باشد که قطعاً در اجرای فوق اینگونه نبوده و اکثر بازیگران به دلیل عدم آمادگی بدنی برای اینگونه بهرهبرداری حرکتی، ،موفق نشدند از فضاسازی عالی گروه موسیقی بهره برده و به اجرا کیفیت بیشتری ببخشند. در اجرای فوق ،بهجز نگار عابدی که با تمام وجود تلاش میکرد تا به فیگورها و تابلوهای ایستایی و حرکتی کارگردان در راستای شخصیت اسپانیائی خود عینیت ببخشد دیگر بازیگران اصولاً از آمادگی بدنی و تبحر لازم در این زمینه بیبهره بودند .حتی اشکان صادقی کارگردان ،که در بخشهای از اجرا به دلیل خواندن ترانهها و اشعار اسپانیایی ،شخصیت نمایشی خود را به باور تماشاگر رسانده و موفق نشان میداد ، در بخش استفاده درست از فرمهای بدنی در ارائه شخصیت نمایشی و لحظات ناب آن ، ناموفق مینمود، فرهاد جم بهعنوان دیگر شخصیت اصلی مرد نمایش هم به این مشکل دچار بود و در اوج فضاسازی بسیار فنی و زیبای گروه موسیقی ،تماشاگران بههیچوجه شاهد حرکات موزونی از وی بر اساس محتوای احساسی و موقعیتی شخصیت نمایش نبوده و در این زمینه از وی چیزی مشاهده نمیکردند . تناقض و دوگانگی در بازی بازیگران نیز از دیگر مشکلات نمایش فوق بود با این مفهوم که برخی از بازیگران حداقل تلاش میکردند بر اساس استایل و فرم شخصیتهای اسپانیایی نمایش حرکت کرده و بازیسازی کنند و برخی دیگر همانند شخصت های یک نمایش ایرانی ا و برگرفته از مشخصههای رفتاری و گفتاری جغرافیای خاص کشورمان سخن گفته و ایفای نقش میکردند که....
در پایان جسارت کارگردانان این اثر نمایشی را در انتخاب متنی بسیار شناختهشده و پیچیده و پیمودن راهی سخت و دشوار در کارگردانی این اثر ، تبریک گفته و آرزومندیم که این همکاری توتری بین کارگردانان این اثر نمایشی ادامه پیداکرده و با بهرهگیری از دستاوردهای مثبت و منفی اجرای نمایش یرما، شاهد ارائه آثار قوییتری از این هنرمندان در عرصه هنر تئاتر کشور باشیم .