در حال بارگذاری ...

گزارشی از تمرین نمایش”پرتره” به کارگردانی دکتر خاکی

در اروپا اجرای این نمایش ۳۰/۳ تا ۴۵/۳ طول می‌کشید اما با توجه به شرایط و امکانات محدود تئاتری و حوصله تماشاگر امروزی فکر کردم بهتر است متن را بدون از بین رفتن خطوط کلی و روح نمایشنامه خلاصه کنم.



نیلوفر رستمی:
محمدرضا خاکی؛ استاد دانشگاه قرار است نمایش”پرتره” اثر معروف اسلاومیر مروژک را روی صحنه ببرد. گروه روزهای آخر تمرین را طی می‌کنند، تقریباً همه چیز مرتب است و آخرین اتودها زده می‌شود.
در پرتره اصغر همت، مسعود دلخواه، شهین نجف‌زاده، آشا محرابی، مهرخ افضلی و بیژن زرین‌ بازی می‌کنند.
اصغر همت در نقش بیمار شیزوفرنی و شهین نجف‌زاده در نقش همسرش وسط پلاتوی کارگاه نمایش نشسته‌اند و از خرگوش و خاصیت‌های این حیوان حرف می‌زنند، ظاهراً بیمار شیزوفرنی سال‌هاست که از خرگوش حرف می‌زند و جمله معروفش را چند بار تکرار می‌کند:«اگر امروز ما خرگوش پرورش ندهیم به معنای این نیست که فردا هم پرورش نمی‌دهیم.»
محمدرضا خاکی تمامی دیالوگ‌ها را از حفظ است و گهگاه به جای مدیر صحنه که حواسش بیشتر جمع است، دیالوگهای بازیگران را تصحیح می‌کند و بعد رو می‌کند به مدیر صحنه و می‌گوید:«درسته؟»
خاکی در پاسخ به این سوال کلیشه‌ای که پای بحث تمامی گزارش‌های تمرین تئاتر است، پاسخ مبسوطی می‌دهد، سوال معروف این است:«چطور شد آقای کارگردان متن”پرتره” را برای اجرا انتخاب کرده‌اند؟»
«هفت، هشت سال پیش نمایشنامه”پرتره” را ترجمه کردم، قبلاً هم نمایشنامه”شهادت پیوتراوهه” اثر دیگر مروژک را ترجمه کرده بودم، ترجمه”پرتره” هم دلیل خاصی نداشت، مگر این که در زمان چاپ نمایشنامه که به نظرم سال‌های 1998، 89 بود من در اروپا بودم، این نمایشنامه را خواندم، خوشم آمد و بعد تصمیم به ترجمه‌اش در ایران گرفتم. البته علاقه من به ترجمه این اثر دلیل دیگری هم داشت، این که منتقدان اروپای آن را مهمترین نمایشنامه دهه 90 معرفی کردند.»
دکتر خاکی در ادامه می‌گوید:«همان طور که می‌دانید سال‌ها به کار تدریس و ترجمه و پژوهش پرداختم و نمایشی را روی صحنه نبردم فقط یک تله تئاتر با عنوان”کسب و کار آقای فابریزی” را در تلویزیون ضبط کردم، تا این که از پارسال به فکر اجرای تئاتر افتادم و تمرین نمایش”پرتره” را با دوستان دیگری شروع کردم اما چون کارها آن طور که می‌خواستم، پیش نمی‌رفت و یکی، دو بازیگر هم نیز چندان تعهدی به کار احساس نمی‌کردند؛ بهتر دیدم که کار را متوقف کنم. به مدیریت تئاترشهر مشغله تدریسم را بهانه قرار دادم و خواستم تا اجرای من به زمان دیگری موکول شود.»
بازیگری که همیشه خوشحال است
ـ یه لیوان آب بدهید.
ردیف لیوان‌ها و شیشه آب معدنی کنار دیوار گذاشته شده
ـ چند بار بگم، یه لیوان آب.
یکی از کارآموزها به دو می‌رود سراغ لیوان تا به جناب آقای بازیگر آب برساند.
این صحنه مربوط به بازی اصغر همت(بیمار) و مسعود دلخواه، وجدان معذب می‌شود. دلخواه پس از خوردن آب، می‌رود روبه‌روی همت می‌نشیند.
همت به خاکی می‌گوید:«این بار تمرکز فقط روی ادای درست دیالوگ‌ها باشد، بدون حس.»
خاکی هم سر تکان می‌دهد که قبول است.
دوباره همت می‌گوید:«بهتر است از اول مسعود رو به روی من بنشیند.»
باز هم خاکی سر تکان می‌دهد که قبول.
در این نمایش بازیگران قدیمی و حرفه‌ای بازی می‌کنند که از قضا یکی از آن‌ها کارگردان هم هست.
مسعود دلخواه چند وقت دیگر نمایشی را در تئاترشهر به روی صحنه می‌برد و از تجربه‌اش با دکتر خاکی نیز بسیاری راضی است. او که در طول تمرین مدام می‌خندد، معتقد است که شخصاً انسان خوشحالی هست و همیشه راهی را برای خوشحال شدن پیدا می‌کند. او 20 و اندی سال پیش در چندین نمایش رکن‌الدین خسروی بازی می‌کند، بعد به فرنگ می‌رود و حالا سه سال است که به وطن برگشته، به قصد آموزش جوان‌های ایرانی و کار کردن در وطن و می‌گوید تا حالا که خوب بوده و از برگشتنم پشیمان نیستم.
دکتر خاکی درباره دلیل انتخاب بازیگرانش می‌گوید:«من با توجه به دریافت شخصی‌ام از این نمایشنامه‌ام که اتفاقاً چون سال‌ها می‌شناسمش و ترجمه‌اش کرده‌ام، به خوبی از حال و هوای آن آگاهم، انتخاب‌های دیگری هم در حوزه بازیگری داشته‌ام اما به دلیل آن که هر کدام از بازیگرها به کارهای دیگری مشغول بودند، خود به خود حذف شدند. سپس از دلخواه و همت که پرسوناژهای اصلی نمایشم هستند، دعوت کردم که بسیار هم راضی هستم.»
دکتر خاکی همچنین درباره حضور بازیگری مانند دلخواه که خود کارگردان است، می‌گوید:«اصلاً مشکل ساز نیست. چون نه تنها از حضور بازیگران حرفه‌ای می‌توانیم استفاده کنیم بلکه امکان انتقال تجربیات نیز ایجاد می‌شود، ما بیشتر وقت‌ها درباره کار با هم حرف می‌زنیم و ایده‌های یکدیگر را به کار می‌گیریم.»
”پرتره” نمایشنامه‌ای طولانی است و دکتر خاکی نیز به علت امکانات محدود و حوصله تماشاگر نمایشنامه را کوتاه‌تر کرده است. او در این باره می‌گوید:«در اروپا اجرای این نمایش 30/3 تا 45/3 طول می‌کشید اما با توجه به شرایط و امکانات محدود تئاتری و حوصله تماشاگر امروزی فکر کردم بهتر است متن را بدون از بین رفتن خطوط کلی و روح نمایشنامه خلاصه کنم. تمام صحنه‌ها هست فقط صحنه‌ها فشرده‌تر شده است. شخصیت اصلی نمایشنامه چون بیمار روانی است بنابراین حرف‌هایش را زیاد تکرار می‌کند و مابین جملاتش سکوت‌های فراوانی دارد. من این چیزها را بیشتر حذف کردم. مثلاً نمایش با مونولوگ ده دقیقه‌ای در تاریکی شروع می‌شود که من با حفظ روح مفاهیم مونولوگ‌ها را در چهار دقیقه‌ونیم فشرده کردم. در ضمن چون اجرایم در فصل تابستان است، با توجه به گرمی هوا و کوچک‌ بودن تالار چهارسو آنتراکتی نیز برای استراحت تماشاگر قائل شدم.»
در نهایت خاکی می‌‌گوید که اجرای نمایش وی طبق آخرین زمان سنجی از تمرین 30/2 طول می‌کشد.
تنها صدا و خاطره می‌ماند
نیمه‌های تمرین محسن شاه‌ابراهیمی، طراح صحنه و لباس نمایش هم می‌آید و کمی گپ با کارگردان می‌زند و می‌رود. آشا محرابی نیز که حال جسمی‌اش مساعد نیست چند دقیقه‌ای بعد از ورودش می‌رود پشت وسائل و روی یکی از نیمکت‌ها دراز می‌کشد تا نوبت بازیش برسد.
دکتر خاکی در نهایت درباره خاصیت نوشتن گزارش‌های تمرین نمایشها که دیگر به یک رسم تبدیل شده، این طور می‌گوید:«به قول شاعری که می گوید تنها صداست که می‌ماند، به نظر من هم تنها چیزی که از تئاتر می‌ماند هم صداست و هم خاطره‌های مربوط به صدا. از تئاتر چیزی که می‌ماند، خاطره‌هاست. به نظرم همین گزارش‌های تمرین می‌شود بخشی از خاطره‌ها. اگر چند سال بعد کسی بخواهد یک نمایش را پیگری کند، همین گزارش‌ها یکی از منابع هایش به حساب می‌آید وگرنه به نظرم تئاتر جذابیتش مثل حباب است در هوا که لحظه به لحظه می‌ترکند. من واقعاً‌ تئاتر را این طور می‌بینم. تئاتر مانند همین حباب‌هاست و چیزی شبیه به آشپزی. در آشپزی حوصله، سلیقه و طبیعتاً قدرت چشایی حرف اول را می‌زند و بعد از پخت غذا نکته مهم چیدمانش روی سفره است. ما همه می‌دانیم که اگر مواد غذایی را در اختیار چند نفر قرار بدهیم. نتیجه آشپزی متفاوت خواهد شد. اجرای تئاتر هم دقیقاً به همین شکل است.»
دکتر خاکی؛ کارگردان نمایش”پرتره” که از هفته آینده در تالار چهارسو تئاترشهر به اجرا می‌رود، با اظهار امیدواری می‌گوید:«بیشترین چیزی که در تئاتر ارزش دارد ارتباط و تعامل میان بازیگران و تماشاگران است، امیدوارم تا حدی بتوانیم بدون ادعا دانستن به این تعامل برسیم. شاید خیلی‌ها کنجکاو باشند که پس از سال‌ها من چه کار می‌خواهم بکنم و تئاترم چگونه است! و شاید این حرف‌های قبل از اجرا را ادعاهای کارگردان تصور کنند! پس من فقط می‌توانم امیدوار به ایجاد این تعامل باشم بدون هیچ ادعایی برای ایجاد حتمی این تعامل.»
در این نمایش علاوه بر دیدن نمایشنامه مطرح مرژوک در صحنه، دوباره بازیگران قدیمی و حرفه‌ای را خواهیم دید و پس از سال‌ها توانایی و ذوق کارگردانی را نیز محک خواهیم زد.»