در حال بارگذاری ...
کارنامه ادوارد آلبی در ایران

مردی گریزنده از رویای آمریکایی

ایران تئاتر - رضا آشفته: شاید متفاوت بودن ادوارد آلبی  است که از او یک چهره جهانی ساخته است. او به دلیل آن که رویکردی ضد رویای آمریکایی دارد، توانسته در نقد و نقبی که بر فساد و مشکلات و تناقضات جامعه آمریکایی بیندازد، تبدیل به چهره ای در خور تامل شود .

شاید متفاوت بودن ادوارد آلبی  است که از او یک چهره جهانی ساخته است. او به دلیل آن که رویکردی ضد رویای آمریکایی دارد، توانسته در نقد و نقبی که بر فساد و مشکلات و تناقضات جامعه آمریکایی بیندازد، تبدیل به چهره ای در خور تامل شود و ما از منظر او با روایت سرد و خشن در زندگی آمریکایی آشنا شویم. به هیچ چک و چانه ای باید گفت که او یکی از بزرگترین نمایشنامه نویسان معاصر جهان است که در 12 مارس 1928 در نیویورک به دنیا آمده است و توانساته خلاف جریان رود شنا کند و این دلیلی موجه است که کل دنیا که همواره خود را مقابل امپراوری آمریکا احساس می کند، از این زاویه دید تند و تیز بتواند به حقایق کتمان شده آمریکا پی ببرد. آلبی مانند آرتور میلر نیست که از منظر چپ و مارکسیسم به مخالفت با آمریکا می پردازد و به دنبال ارائه یک دیدگاه سیاسی است بلکه او از منظری فلسفی به دنبال کشف تازه ای از یک انسان است که دلبسته وی‍ژگی ها و مختصات رویای آمریکایی نیست و ناسازگاری اش را به شکلهای مختلف به تماشا درمی آورد.

پدر و مادر واقعی آلبی به دلیل فقر مالی، او را در همان سال های نوزادی به خانواده متمول آلبی سپردند و این گونه کودکی اش در خانه ای مرفه لبریز شد. زندگی در خانواده آلبی در ناز و نعمت بود و آلبی در مدارس گران قیمت تحصیل کرد. در نوجوانی آن قدر  شیطنت می کرد که اسباب دردسر بود برای دور و بری هایش. از دوره دبیرستان ذوق اش به شعر و داستان شکوفا می شود و متن هایی را می نویسد.  اما ادوارد در 20 سالگی و هنگامی که به هویت واقعی اش پی برد، آن خانه را نیز ترک کرد و به سوی زندگی پر مشقتی گام نهاد. بعد از این با شغل های کم درآمد سعی کرد روی پای خودش بایستد چون ترجیح می داد مثل فقیران باشد تا اینکه یک زندگی بورژوایی را تحمل کند. برای گذران زندگی به حرفه های کم ارزش همانند پادویی٬ فروشندگی و نامه رسانی روی می آورد و به این ترتیب ۱۰ سال زندگی سخت با درآمدی اندک را در روستای گرینویچ گذراند.

آلبی یک ابزوردنویس است چنانچه مارتین اسلین نظریه پرداز چنین دسته بندی می کند برخی از نویسندگان نیمه دوم قرن بیستم را و هدف این است که واقعیت انسان را به نمایش درآورند٬ پیشگامان مکتب ابزورد همچون ژان پل سارتر٬ آلبر کامو٬ ساموئل بکت٬ اوژن یونسکو٬ ژان ژنه و هارولد پینتر واقعیت انسان را در منطق خاص فلسفه ابزورد جستجو می کردند٬ در حالی که آلبی توجه خود را به سمت توهماتی معطوف می ساخت که انسان را از واقعیت جدا می سازد. اروپایی های پایبند به مکتب ابزورد٬ بی معنایی موجود در پدیده های هستی را واقعیتی متافیزیکی می دانستند٬ در حالی که از نظر آلبی جهان بی معنا است٬ چون زیر ساخت های اخلاقی٬ سیاسی٬ مذهبی و اجتماعی که بشر برای دست یافتن بر تخیلاتش بنا کرده است به طور کلی فرو ریخته اند. به همین خاطر توهم در آثار این نویسنده حضوری جدی دارد.

 

تاثیر وایلدر

آقای آلبی در دوران فعالیتش سه بار برنده جایزه پولیتزر شد. به گفته خودش نویسندگی را از ۶ سالگی آغاز کرد و پس از آنکه دریافت شاعر و یا رمان نویس خوبی نیست تصمیم به نمایشنامه نویسی گرفت. آلبی تاثیر تورنتون وایلدر، یکی از بزرگان نمایشنامه‌نویسی آمریکا را بر خود تایید کرد و گفت در جوانی شعرهایم را به او نشان دادم؛ «به من گفت نمایشنامه بنویسم. فکر نکنم چیزی از نمایشنامه در شعرهایم بود. بیشتر می‌خواست شعر را از شر من حفظ کند.» او رابطه‌ای دوستانه با «تورنتون وایلدر»، از نمایشنامه‌نویسان مشهور آن دوران داشت که باعث تشویقش به نوشتن نمایشنامه معروف «داستان باغ‌ وحش» شد. آلبی این نمایشنامه را به عنوان هدیه تولد ۳۰ سالگی به وایلدر تقدیم کرد.

 

داستان باغ وحش

نخستین نمایشنامه ای که ادوارد آلبی به نگارش درآورد "ماجرای باغ وحش" نام دارد که آن را در سال ۱۹۵۸ به عنوان هدیه ۳۰ سالگی به خودش تقدیم کرد. جری به پارک مرکزی شهر می رسد و در آنجا با پیتر که در گوشه ای خلوت روی یک نیمکت مشغول خواندن کتاب است آشنا می شود. علی رغم پاره ای سوءتفاهم ها  آن دو با یکدیگر گرم می گیرند و جری از حوادث بسیار زندگی اش می گوید. پیتر ماجرای زندگی جری را جدی نمی گیرد. جری میخواهد که پیتر آنجا را ترک کند ولی پیتر که نیمکت را مال خودش می داند، راضی به این کار نمی شود. آنها سعی می کنند که برای تصاحب نیکمت با یکدیگر وارد جنگ شوند که...

این نمایشنامه ابتدا با بی اعتنایی از سوی تهیه کنندگان امریکایی مواجه گشت، اما پس از چند ماه همراه نمایشنامه "آخرین نوار کراپ" اثر ساموئل بکت در همان سال در برلین روی صحنه رفت. همین مساله موجب توجه بیشتر مخاطبان به این نمایش شد زیرا بکت در آن زمان به عنوان یکی از درام نویسان پیشرو شهرت زیادی داشت و همین موضوع به دیده شدن نخستین اثر یک نمایشنامه نویس جوان کمک می کرد. در عین حال همزمانی بر پرده رفتن این دو نمایش موجب می شد، ادوارد آلبی به عنوان یکی از نمایشنامه نویسان ابزورد شناخته شود.

 

مرگ بسی اسمیت

آلبی درام "مرگ بسی اسمیت" را به نگارش در می آورد که داستان مرگ تصنیف خوان سیاهپوستی. این نمایش هم در برلین بر پرده می رود. حوادث نمایش‌نامه تک پرده‌ای "مرگ بسی اسمیت" در بیمارستانی در ممفیس تنسی امریکا رخ می‌دهد :بسی اسمیت خواننده سیاه پوستی است که به ملکه آهنگ‌های سوزناک شهرت یافته است .او در اثر تصادف رانندگی سخت مجروح می‌شود، اما بیمارستان‌های متعلق به سفید پوستان از پذیرش او سرباز می‌زنند و در نتیجه او به کام مرگ می‌رود و بدین ترتیب قربانی تبعیض نژادی می‌شود .

 

رویای آمریکایی

آلبی در سال 1961 سومین نمایشنامه خود را با نام "رویای امریکایی" منتشر کرد که به نوعی هجو" رویای آمریکایی" بود و با اجرای آن در کشورهای اروپایی شهرت بسیاری برای خود دست و پا کرد. خلاصه ی نمایشنامه "رویای آمریکایی" از این قرار است که خانواده ای آمریکایی به دنبال جانشینی برای فرزند خوانده ی خود هستند که به علت بیماری خاصی مرده است. این خانواده در صددند که مادر بزرگ خانواده را به خانه سالمندان بفرستند و در این میان اتفاق هایی رخ می دهد که معلوم می شود همه ی کاراکتر ها به نوعی در حذف هم و جانشینی نو برای آن دیگری و رو کردن بعد پنهانی همدیگر به خصوص رویا پردازی هایشان  نقش پر رنگی را بازی می کنند.

در این متن، نویسنده کاریکاتوری از امریکای زمان خود ارایه می کند. ارایه این نمایشنامه ها و اجرای آن در کشورهای اروپایی موجب می شود آلبی در خارج از امریکا شهرت نسبی پیدا کند و مضمون و محتوای آثار او را در زمره اعضای نهضت تئاتر پیشرو قرار می دهد. "رؤیای آمریکایی" که شاهکار ماندگارآلبی است، با زبانی طنزآلود و دردناک و با بهره‌گیری از قلم استواری که کارهای آلبی را به «اوژن یونسکو»، خالق نمایشنامۀ زیبای «کرگدن»، شبیه می‌کند؛ زندگی سه نسل از یک خانوادۀ آمریکایی را روایت می‌کند. قدیمی‌ترین و اولین نسل، مادربزرگ پیر داستان است که با ساختن جعبه‌های کوچک و بزرگ خالی، روزگار خود را می‌گذراند. گرچه رفتار او برای حفظ استقلال مالی و عدم اتکا به دو نسل بعدی که قصد حذف او را دارند، شایان تقدیر است؛ اما ایدئولوژی اصلی آلبی برای نگارش این اثر که همان «پوچی و توخالی بودن رؤیای آمریکایی» است، خود را در همین کار به ظاهر سادۀ مادربزرگ نشان می‌دهد. جعبه‌هایی که او می‌سازد، در حقیقت هیچ محتوای خاصی ندارند و برای منظور مشخصی هم ساخته نمی‌شوند. گرچه با همین شغل به ظاهر ساده و شرکت در دوره مسابقات استانی و کشوری، مادربزرگ ثروت هنگفتی به هم زده است؛ اما مخاطب می‌داند که  این جعبه‌ها، پر از خالی‌اند تا نشان دهند پوچی، خود را از نوجوانان و جوانان آمریکایی گذر داده و حتی به نسل میانسال آن‌ها هم رسیده است. چه این‌که این جعبه‌های بی‌حاصل هم موجبات نجات مادربزرگ را از دست نسلی که می‌خواهند او را به خانۀ سالمندان بفرستند، فراهم نمی‌کند.

 

جعبه شنی

دیگر نوشته ادوارد آلبی "جعبه شن" نام دارد که شباهت هایی با درام "رویای امریکایی" دارد. او در این نمایشنامه چند شخصیت را از "رویای امریکایی" وام می گیرد و آنها را در موقعیتی متفاوت اما سرنوشتی یکسان قرار می دهد. "جعبه شن" در اصل نام گور مادر بزرگ است که نمادی از نسل اول امریکایی ها را مجسم می کند. شخصیت هایی که از "رویای امریکایی" به این اثر راه پیدا می کنند، نمادی از نسل میانی امریکایی ها را به نمایش در می آورد که با استفاده از ابزارهای مشابه در تقابل با یکدیگر قرار می گیرند. تاثیر آلبی از آثار اوژن یونسکو به خصوص نمایشنامه "آوازه خوان طاس" به خوبی مشخص است.

چه کسی از ویرجینیا ولف می‌ترسد؟

نمایشنامه "چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد؟" که در سال 1962 به نگارش در می آید، برای ادوارد آلبی شهرتی جهانی به ارمغان می آورد و پس از اجرای صحنه ای آن که با موفقیت چشمگیری مواجه می شود، از سوی تهیه کنندگان هالیوودی مورد توجه قرار می گیرد و تبدیل به فیلم سینمایی می شود.

این متن در سال ۱۹۶۲ در تئاتر برادوی به روی صحنه رفت و «تونی» معتبرترین جایزه تئاتر دنیا را به خود اختصاص داد و موفقیت خود را پس از تولید نسخه سینمایی با بازی الیزابت تیلور و ریچارد برتون و برندگی جایزه اسکار تکمیل کرد.

"چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد" روایت زندگی «مارتا» و «جورج» زن و شوهری است که اگرچه سال ها در کنار یکدیگر در صلح و آرامش زندگی می کنند اما دائما در پی تحقیر هم هستند. جورج، استادیار تاریخ در یک دانشکده است که مخاطب هم در نمایشنامه و هم در طول فیلم به تدریج و از لابه لای تک گویی ها یا مجادله هایی که او با مارتا دارد درمی یابد که شخصیتی مغرور دارد، مارتا به الکل اعتیاد دارد و این اعتیاد اختلافات خانوادگی آنها را مضاعف می کند. داستان از آنجایی شروع می شود که جورج و مارتا در یک میهمانی با یک استاد زیست شناسی و همسرش آشنا می شوند و بعد از این آشنایی آنها را به خانه شان دعوت می کنند. برخی بر این باورند که "چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟" اثری است که ملهم از ترانه «کی از گرگ بد گنده می ترسد» والت دیزنی در رمان معروف «سه بچه خوک» نوشته شده است. تا جایی که نمایشنامه و فیلم نیز بر اساس خواندن ترانه «چه کسی از گرگ بد گنده می ترسد» آغاز می شود. نمایشنامه ای که ادوارد آلبی به نگارش آن پرداخت همچنان بعد از گذشت سال ها بین منتقدان ادبیات نمایشی جهان مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.

انتشار این نمایشنامه تا جایی سر و صدا کرد که در سال 1966 فیلمی با همین نام به کارگردانی مایک از سوی کمپانی برادران وارنر ساخته شد. کارگردان دراین فیلم تمام هم و غم خود را به کار بست تا ضمن وفادار بودن به متن اصلی، اثری دراماتیزه و پرتعلیق ارائه دهد و استقبال مخاطبان فیلم از دهه 60 تا امروز به خوبی گواه این ادعاست که فیلمساز از این منظر مانند نویسنده گام موفقی برداشته است. نکته جالب درباره این اثر این است که تا امروز چه در قالب دراماتیکی، سینمایی و نوشتاری نزد مخاطب با استقبال مواجه بوده است. در سال 2007 انجمن فیلم آمریکا فیلم "چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟" را در رده شصت و هفتمین فیلم برتر تاریخ سینما معرفی کرد. در عین حال 4 بازیگر این فیلم کاندیدای دریافت اسکار شدند. این نمایشنامه‌نویس وقتی به یاد نسخه سینمایی "چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟" افتاد، گفت: «تیلور ۲۰ سال از نقش کوچک‌تر بود، اما بازی فوق‌العاده‌ای کرد. نقش را اعتلا بخشید. به نظرم بهترین بازی‌اش در یک فیلم بود و من به او افتخار می‌کنم.»

 

آلیس کوچولو

"آلیس کوچولو" که در سال  1964 به وسیله این نویسنده به رشته تحریر در می آید، اثری متفاوت است که با آثار قبلی این نمایشنامه نویس متفاوت است و بیشتر از جنبه های انتزاعی برجسته ای بهره می برد. نویسنده در این اثر به بیان عقاید و اعتراض های خود در خصوص به کار گرفتن انسانها به عنوان ابزار در جوامع معاصر می پردازد و مساله ماشینیسم را به عنوان آفتی برای مردم جهان معرفی می کند.

این نمایشنامه، درباره زوجی به نام‌های اگنس و توبیاس است که سال‌هاست زندگی زناشویی خوبی را با هم سپری می‌کنند. این دو آخر هفته پذیرای دختر 36 ساله خود، یعنی جولیا هستند که به تازگی برای چهارمین بار طلاق گرفته است. از طرفی هری و ادنا، از دوستان این خانواده نیز، مهمان آنها هستند و در این بین سروکله خواهر دائم‌الخمر اگنس با نام کلر هم پیدا می‌شود. اکنون اگنس و توبیاس باید توازن زندگی خود را حفظ کنند.

 

توازن ظریف

نمایشنامه "توازنی ظریف" که در سال 1966 انتشار می یابد، دیگر اثر این نویسنده است که همان سال به صحنه می رود و برنده جایزه پولیتزر نیز می شود. این نمایشنامه بسیار ظریف و پر اندیشه است و به این اصل کلی اشاره می کند که در یک زمان مشخص و واحد این امکان وجود دارد که شکل صحیح و کامل یک مطلب یا ذهنیت در کنار شکل انحراف یافته همان مساله قرار بگیرد. این مساله به گونه ای ظریف در نمایشنامه مطرح می شود و خواننده هنگام مطالعه این اثر باید متوجه رشته های جداگانه و بسیار ظریفی باشد که آرام آرام به یکدیگر تنیده می شوند.

در بخشی از مقدمه مترجم (رضا شیرمرز) بر این کتاب آمده است: «ادوارد آلبی در نمایشنامه‌هایش پرده از درکی عمیق از پدیداری اجتماعی به نام خانواده برمی‌دارد. خانواده مورد نظر آلبی در نمایشنامه «توازن ظریف» خارج از توازن و تعادل است یا لااقل این‌گونه به نظر می‌رسد. حداقل دو مثلث موجود در این خانواده، رسیدن به توازنی پایدار و گاهی اوقات کوتاه مدت را دشوار ساخته و این تعادل از دست رفته با ورود مهمانان ناخوانده، ادنا و هنری، وضعیت موجود را بسیار پیچیده‌تر می‌کند.»

 

سه زن بالا بلند

"سه زن بلند بالا" که در آن سه شخصیت اصلی، یعنی زنی فرتوت، زنی میان سال و خانمی جوان، روحیات و آرزوهای خود را بازگو می‌کنند. فضای نمایش مربوط به خانواده اشرافی رو به اضمحلال است.

ادوارد آلبی درباره "سه زن بالا بلند" گفته است:«در مورد "سه زن بلند بالا" می توانم دقیقا لحظه ای را که شروع به نوشتن اش کردم تعیین کنم، چون با اولین آگاهی ام از درون همزمان است. من در جمع چهار نفره ای بودم که روی یک خاکریز بودند (همین الان می توانم نقطه دقیق اش را نشانتان بدهم، جای دقیق آن خاکریز) و تکمیل خانه جدیدی را مشاهده می کردند که هنوز داربست داشت. سه تا آدم بزرگ بودند و کوچولوشان من- مادر خوانده ام، پدر خوانده ام، دایه ام (ننی چرچ) و تو بغل ننی چرچ- چی؟ ادوارد سه ماهه، قطعا نه بیشتر. یادم از این رویداد کاملا بصری است- آن داربست، آدم ها و در حالیکه هیچ گونه دلبستگی عمیقی نسبت به آن ندارم، اولین آگاهی ام از خودآگاهی است و بنابراین گمان می کنم برایم عزیز است.»

وی می افزاید:«بنابراین وقتی تصمیم گرفتم بنویسم که چی باعث "سه زن بلند بالا" شد، بیشتر از آن چه نمی خواستم انجام دهم، آگاه بودم تا آن چه را که دقیقا می خواستم تحقق ببخشم. سوژه ام را می شناختم-مادرخوانده ام، کسی که از طفولیت می شناختم اش(آن خاکریز!)تا مرگش که حدودا شصت سال بعد بود و شاید او هم مرا می شناخت.شاید. می دانستم که نمی خواهم قطعه ای را برای انتقام بنویسم. صادقانه نمی توانستم چنین کاری بکنم، چون هیچ نیازی برای انتقام احساس نمی کردم. ما در طول سالیان موفق شده بودیم یکدیگر را برنجانیم، ولی من همه آنها را فراموش کرده بودم، هرچند گمان می کنم او فراموش نکرد. من هیچ کینه ای از او به دل نگرفتم؛ درست است که خیلی ازش خوشم نمی آمد، تعصباتش، نفرت هایش و دیوانگی هایش را نمی توانستم تحمل کنم، ولی غرورش را ستایش می کردم، حسی را که نسبت به خودش داشت. وقتی داشت به نود سالگی می رسید، ناگهان زوال جسمی و ذهنی اش آغاز شد؛ این آدم جان به در برده احساساتم را جریحه دار کرد، این پیکره ای که در سراشیب ویرانی قرار داشت، تنها تا حدی مسئول اعمال خویش بود و تن به مغلوب شدن نمی داد.

نه،این قطعه ی انتقامی نبود که من دنبالش بودم و "به کنار آمدن" با احساساتم نسبت به او تمایلی نداشتم. من احساساتم را می شناختم، فکر می کردم کمابیش همه شان درست اند و می دانستم که نمی خواهم بیشتر از این احترام اکراه آمیزی را که داشتم رفته رفته نسبت به او پیدا می کردم بیشتر کنم. به عبارت دیگر؛ دنبال تزکیه نفس نبودم.

بعد به این نتیجه رسیدم که آن چه می خواستم انجام دهم این بوده که بتوانم درباره یک شخصیت خیالی که از هر نظر با کسی که من او را خیلی خیلی خوب می شناختم، شباهت داشت، نمایشنامه ای عینی بنویسم. و این فقط وقتی رخ داد که من دست به ابداع زدم، وقتی واقعیت را تمام و کمال به تخیل منتقل کردم، چون آگاه بودم که می توانم بدون پیش داوری دقیق باشم،که بدون بلاهت تحریف شده ی"تفسیر" عینی باشم. در حالیکه این زن را روی کاغذ پیاده می کردم، فریاد نزدم و دندان قروچه نکردم.نمی توانم رنجی را که "با" او یا به خاطر او هنگام نوشتن اش داشتم، به یاد بیاورم. یادم است که خیلی مجذوب کاری که می کردم بودم-از هراس و غصه ی خلق(دوباره) به وجد آمده بودم.

 

خرده ریز

نمایشنامه خرده ریز اثری روان شناختی و مدرن است، با هشت شخیصت که هر کدام در مورد بخشی از زندگی خود صحبت می کنند و مخاطب با خواندن آن می تواند به نوع زندگی و تفکر شخصیت ها پی ببرد.

زمانی که آلبی نمایشنامه خرده ریز را نوشت و آن را روی صحنه برد، بسیاری از منتقدان تئاتر معتقد بودند این اثر در زمره آثار نمایشی قرار نمی گیرد. اما آلبی در پاسخ به این انتقادات گفت که از این به بعد به جای «خرده ریز» به آن بگویید؛ «یک دور همی»؛ من به همین راحتی قادرم تمام مشکلات موجود را از سر راه بردارم.

 

ترجمه آثار در ایران

تاکنون بارها متون آلبی به دست مترجمان بسیاری در ایران به فارسی برگردان شده است. شاید اولین ترجمه به پرویز (حسین) پرورش برگردد از نمایشنامه باغ وحش که در دهه 40 انجام شده است اما این متن در سال 59 در انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است. در این خصوص باید گفت که «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد»، یک بار در سال ۱۳۵۶ خورشیدی با ترجمه عبدالرضا حریری منتشر شده و دومین ترجمه از این نمایشنامه به دست سیامک گلشیری در سال 79 و در نشر نیلوفر انجام شده است. داریوش مودبیان داستان باغ وحش را در سال 79، رضا کرم رضایی رویای آمریکایی را در 80، داریوش ندری جعبه شنی در سال 81 در خرم آباد، کتایون حسین زاده جعبه شن را در 81، علی اصغر بهرامی رویای آمریکایی و جعبه ماسه بازی را در 81، مرگ بسی اسمیت شهرزاد بارفروشی در سال 81، مهتاب صفدری و محسن زمانی بز یا سیلویا کیست؟ را در سال 86، ناهید طباطبایی رویای آمریکایی و داستان باغ وحش را در 89، ترجمه و منتشر کرده اند.. از سایر آثار این نویسنده که در ایران به انتشار رسیده‌اند می‌توان به «سه زن بلند بالا با ترجمه هوشنگ حسامی در سال 87، «توازن ظریف» آلبی با ترجمه رضا شیرمرز در 94،  و  «خرده ریز» با ترجمه حسین فاضل در سال 93 اشاره کرد.

فرشید ابراهیمیان، مترجم، منتقد و پژوهشگر جز معدود کسانی است که در ایران یک کتاب مدون درباره آلبی به نام، "ا‌دوارد آلبی، سنت و احیا" نوشته"ژیلبر دوگوشه" در انتشارات قوانین به سال77 منتشر کرده است. همچنین کتاب "این سه تسخیرناپذیر: مجموعه‌ی مقالات، درباره‌ی‌ ساموئل بکت - اوژن یونسکو - ادوارد آلبی" به کوشش و ویرایش روزبه حسینی در سال 89 منتشر شده است که جمعی از نویسندگان ایرانی درباره آلبی نیز اظهار عقیده کرده اند.

 

اجرای داستان باغ وحش در ایران

داستان باغ وحش شاید خوش یُمن ترین متن آلبی در ایران باشد چون تنها متنی است که بارها اجرای عمومی شده و همواره دانشجویان و جوانان آماتور این متن را برای روخوانی و اجرای عمومی، جشنواره و کلاس انتخاب کرده اند. اولین اجرای آن به سال 46 به کارگردانی عباس فغفوریان در گروه تئاتر امروز به سرپرستی داود رشیدی برمی گردد. در سال 78 نیز به طور همزمان علی عمرانی در تالار چهار سو و خسرو خورشیدی در تالار مولوی اجرا کردند. پس از آن بارها داستان باغ وحش اجرا شده است که برای مثال به اجرایش به کارگردانی عباس رثایی در مشهد در سال 92، محمد مهاجران  اردیبهشت 93، مسلم خراسانی در بهمن 93 و محمدرضا میرحسینی خرداد 94 اشاره کرد.

متاسفانه متون دیگرش با اقبال چندانی در کشورمان روبرو نشده است و دلیل خاصی نیز برای این نشدن ها وجود ندارد. به هر حال او منتقد نظام آمریکایی است و بیشتر از هر کسی می تواند در کشورمان مورد اقبال واقع شود اما تاکنون چنین نشده است. اما از دیگر کارهایی که از آلبی در ایران به صحنه آمده می توان از چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد نام برد که به کارگردانی فرانک شکری از دانشگاه سوره تهران در  تالار استاد صمیمی مفخم دانشگاه تهران  و در نهمین جشنواره بین المللی تئاتر دانشگاهی ایران سال 85 اجرا شد. همچنین نمایشنامه‌ «قام و یام» با اقتباس مشترک دامون نوروزی و کسری قائم در سالن اجتماعات دانشکده سوره در سال 87 روخوانی شد. 

 

منابع:

چگونه نمایشنامه می نویسم؟ (ادوارد آلبی) ،ترجمه غلامرضا صراف، سایت لیلا صادقی.

روزنامه وطن امروز، شماره 1072 به تاریخ 25/11/91، صفحه 7 (فرهنگ)

ویکی پدیا




نظرات کاربران