در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «بهشت 50 درجه بالای صفر»

شرح یک آلبوم عکس زنده از گذشته تا امروز

ایران تئاتر - عباس عبدالعلی زاده: این سالها تا اشاره ای به دمای ۵۰ درجه بالای صفر می شود ناخدآگاه یاد مناطق جنوبی ایران به خصوص استان خوزستان به ذهن متبادر می شود. با همین ذهنیت، بهشتی که دمای آن ۵۰ درجه بالای صفر است یک محدوده جغرافیایی از کشور را مشخص می کند.

محدوده ای که پیشانی سالهای دفاع مقدس بود. بدین ترتیب همان ابتدا نام نمایش نشانی یک نمایش دفاع مقدس را باخود دارد. وقتی با این پیش فرض به دیدن نمایش بنشینی خیلی از داده های ذهنی را حتی پیش از شروع نمایش با خود آورده ای.

نمایش پس از بازی با نور بروی اجزای صحنه با بازی آب و عطش شروع میشود. ریختن آب روی سر یک رزمنده قدیمی ،آب بازی نیست بلکه بازی آب است و با آنچه بعدا در دیالگ ها و اجرا بیشتر نشان داده می شود تاکید نمایش برفقدان آب مناسب است. آب نشانه ای است که درجای جای نمایش به بهانه های مختلف به آن رجوع می شود. آب زلالی که شاید یک زائر همیشگی برای مزارهایی می آورد که در طول نمایش نمیدانی مزارهستند، دیوارهای به هم پیوسته خانه هایند یا ویرانه های یک شهر جنگ زده پس از گذشت سی سال از جنگ و شاید همه اینها.آب باران، آب شط حتی فاضلاب هرکدام در بخشی از نمایش نقش ایفا میکنند و بخشی از مصایب منطقه را برای مخاطب بازگو میکنند و می روند.به نظر می رسد نقش آب آنقدر در این نمایش پررنگ است که می شود یک یادداشت مطول فقط درباره نقش آب نوشت.

 متن نمایش به گونه ای  است که خیلی زود ما را با دنیای خودش آشنا می کند. قرار نیست  یک داستان کلاسیک با روشی کلاسیک روایت شود. دنیای نمایش میان واقعیت ومجاز دررفت برگشت است. ما ناظر دنیای خیالی،خواب، کاووس، رویا و واقعیت های مجازی و حقیقی عمه خانم و همسرش علی هستیم.  این دو در سالهای اولیه جنگ با هم آشنا شده و دیروز و امروزشان به هم پیوند خورده. این دنیا ویژه عمه خانم و همسرش نیست حضور یک عکاس دوران جنگ که همسر باردارش را در جریان بمباران مناطق مسکونی از دست داده نیز کاملا حقیقی نیست.او امروز درکنارهمسر باردارش زندگی میکند زن از گرمایه هوا و نبود امکانات کافی شکایت دارد. عکس های این عکاس است که برخی از گره های داستان را برای مخاطب باز میکند.عکاس عامل موثری برای رساندن این پیام نمایش است که حال و روز مردمان جنوب به خاطر کمبود امکانات اصلا خوب نیست. سرنوشت اغلب افراد با عکس ها مشخص می شود و حتی صحنه دلخراش شهادت زن باردار (همسر عکاس) نیز از تشریح یکی از عکس ها به مخاطب منتقل می شود و از آنجاست که مخاطب معنی دیگری از شکایت زن باردار از طولانی شدن دوران بارداری اش درک میکند.

این نمایش مانند تشریح فریم به فریم یک آلبوم است؛ آلبوم عکسی که  در آن عکس هایی از دوران زندگی عادی یک محله که برای برگزای یک عروسی آماده می شوند تا صحنه شهادت تک تک آدم ها در زمان جنگ و قربانی شدن آدمها به دلیل نبود امکانات در زمان پس از جنگ در آن دیده می شود.

با وجود اینکه از آخرین اجرای جشنواره ای این نمایش ماه ها میگذرد و هنوز در سالن ماه حوزه هنری اجراهای زیادی روی صحنه نرفته اما بازی بازیگران قابل توجه است. قبل از هرچیز بازی طیبه نیک آزاد در نقش عمه خانم توجه را به خود جلب میکند شاید تسلط او بر متن و قوام یافتن متن و اجرا در طول تمرینها به او کمک کرده تا اینگونه مسلط بر اجرای نمایش روی صحنه حاضر شود. این حضور موثر روی صحنه را در تمامی بازیگران می توان به خوبی دید.

طراحی صحنه برای تداعی کردن قبرستان و دیوارهای شهر به گونه است که بازیگران برای ایفای نقش های خود دایم روی دیوارها راه می روند. حداقل انتظار این است که بازیگران با احتیاط روی دیوار حرکت کنند اما چون داستان به ما میگوید که این آدمها سالها است اینجا و با این شرایط زندگی می کنند پس بازیگران نیز روی دیوارها با چنان تسلطی حرکت می کنند که ما میپذیریم  آنها سالها در این مکان درحال زندگی هستند و گویی روی زمین هموار راه میروند. وقتی این میزان هماهنگی در اجرای بازیگران، طراحی صحنه، اجرای نور در نمایش دیده می شود نمیتوان نقش کارکردان اثر را در این میزان هماهنگی نادیده گرفت. نمایش «بهشت 50 درجه بالای صفر» با همه ویژگی های مثبتی که دارد در حوزه موسیقی بسیار ضعیف است. هرچند موسیقی نقش بسیارجدی در این نمایش ایفا می کند و کارگردان تلاش کرده با استفاده از پلی بک موسیقی به فضا سازی اثر عمق ببخشد اما پخش ضعیف موسیقی کارکرد آن را پایین آورده و به اثر لطمه وارد کرده است. ای کاش امکانات گروه این فرصت را ایجاد میکرد تا نمایش با اجرای زنده موسیقی به روی صحنه برود. حتی اگر این اجرای زنده باعث شود مخاطب امکان بهره گرفتن از برخی موسیقی ها را از دست بدهد.




نظرات کاربران