یاداشتی بر نمایش«بیست هزار فرسنگ زیردریا» به کارگردانی پینو دی بودو
رویاهای فراموش شده، کنش تئاتری و تکنیکهای دیجیتال
ایران تئاتر- سپیده شمس:نمایش «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» بر اساس رمان علمی تخیلی ژول ورن این روزها در تئاتر باران توسط گروه تئاتر پوتلچ، از ایتالیا بر صحنه است.
نمایشی می شود گفت شبیه به رمانش، علمی تخیلی. البته دیگر آگاهی از وجود یک زیردریایی غول آسا و یا ماهیان و موجودات عجیب زیردریا، برای زمانه ما نه علمیست ونه تخیلی اما استفاده زیباییشناسانه از تکنیکهای نور و ویدئوپروجکشن در این نمایش، که جهان زیردریا را بازسازی کرده، در کنار روایتی ساده که میتواند هر مخاطبی با آن ارتباط بگیرد، تعامل و تبادلی تئاتری را با تماشاگر رقم میزند. نمایشی که بیشتر از اینکه با ذهنیت عقلانی تماشاگرخودش را درگیر کند، گویی پیامهایش را با کشف و شهود به تماشاگر میرساند.
«بیست هزار فرسنگ زیردریا»، بازسازی فضاهای عجیب زیر دریا و صحنه پردازی جادویی و رویاگون با امکانات دیجیتالی، از تخیلات رمانی قدیمیست که بسیاری از ما آن را خوانده ایم. نمایش آکواریومی از ماهیهای عجیب و غریب و موجهای پرفراز و فرود دریاست که با نور و ویدئوپروجکشنهای دیجیتالی حرکت میکنند و ما را از پشت پردههای این نمایش به دنیای ماهیهای غول آسا میبرند. نمایش بیشتر پرده ای از تکنیک را در جهت حس کشف و شهود، رو به مخاطب می گشاید، تکنیکهایی که در طراحی صحنه و فضاسازی به یاری روایت نه چندان منسجم نمایش آمده وبه پیشبرد حال و هوای نمایش کمک کرده است.
این نمایش که در عین سادگی و بدون هیچ پیچیدگی، داستانی علمی تخیلی مربوط به 140 سال پیش از این را بازگو میکند، نمایشی جادویی وسرگرم کنندهست که مخاطب را ، مدام با تصاویر بدیع از دریا مواجه میکند و درکنار این تصویرها، داستانی برگرفته از رمان ژول ورن را به شیوهای، همان طور فانتزی و دیجیتالی و با دادن چند کد برای پیگیری روایت، با بازی های رقصگونه و بیانگر و اغراق شده بر صحنه میآورد. بازیهایی که اغلب در حالت فراروزمره از بدن، تلاش دارند، فضایی تخیلی و غریب را به تعامل با تماشاگر بگذارند. به واسطه ارتباط نزدیک گروه با یوجین باربا، «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» از المانهای اجرایی او بهرهمند است، مشارکتی گروهی، به وسیله کاوش و پژوهش و مطالعه برروی متن( کارگردان نمایش، پینو دی بودو، در گفتگویی به کاوش مدت دار بر روی متنهای انتخابی اشاره کرده )و همین طورایجاد زبانی جدید از اجرا که معانی خودساختهای را جهت کنش تئاتری بیافریند و آنچه میآفرینند، ساخت معناهایی ست که چندان شناخته شده و مرسوم نیست بلکه بیش از مرسوم بودن، جریان کشف را در تئاتر زنده نگه میدارد.
نمایش، به شکلی خودخواسته، تلاشی برای تعریف قصه اش ندارد و روایتی خنثی و متل گونه ارائه میدهد که بار دراماتیک چندانی ندارد و آنچه که مخاطب را درگیر اجرا می کند، بازی های اغراق شده، تصاویری که حس سفر به اعماق دریا را به مخاطب القا میکند و حال و هوای نمایش است، المانهایی که کمتر با نگاه عقلانی سروکار دارند اما ما را وا میدارند که یک نوع نگاه تاریخ مند هجوآمیز به سیر دانش از زمانی نه چندان دور تا امروز بیندازیم.
نمایش با صدای راوی و در فضایی جادوگونه آغاز میشود، با خبر گم شدن کشتیها در دریا توسط یک موجود غولآسا وبعد سفر یک گروه اکتشافی به دریا برای یافتن حقیقت، گروهی مشتمل بر یک زن پروفسور، دستیارش، دو ماهیگیر و صیاد، یکی دلیر و یکی محتاط و ترسو که در دام زیردریایی گرفتار میشوند و پس از آشنایی با کاپتان نمو(صاحب زیردریایی که به شرط اینکه هرگز از آنجا خارج نشوند، آنها را نجات داده) و سپری کردن مدتی با او در سفر به اعماق آبها و دیدن سرزمین های آبی شگفت آور، خسته میشوند و از زیردریایی فرار میکنند و به زندگی عادی شان بر روی زمین بازمیگردند، بااین پرسش، که معلوم نیست کاپتان، حالا مرده است یا با زیردریایی غول پیکرش همچنان در اعماق اقیانوس میچرخد؟