در حال بارگذاری ...
...

گفت وگو با کیومرث مرادی کارگردان نمایش افسون معبد سوخته

نمایشی اپیزودیک مبتنی بر فرهنگ مشرق زمین

گفت وگو با کیومرث مرادی کارگردان نمایش افسون معبد سوخته

نمایشی اپیزودیک مبتنی بر فرهنگ مشرق زمین

دیدن نمایش افسون معبد سوخته مصادف با این مسئله است ۸۰ دقیقه رویایی را در یک فضای شاه پریانی و رازآلود ،از یک درام مدرن سه نفره فوق العاده زیبا و تغزلی تجربه کنید .

کیومرث مرادی کارگردان نوگرای تئاتر  فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر و معماری، دانشگاه آزاد وفارغ التحصیل رشته کارگردانی تئاتر از دانشکده سینما و تئاتر، دانشگاه هنر است. مرادی سوای تبحرش در کارگردانی یک مدرس کاربلد و توانا نیز است. تدریس در دانشکده هنر ومعماری دانشگاه آزاد، تدریس در آموزشگاه آزاد بازیگری استاد حمید سمندریان و کارگاه آزاد بازیگری امین تارخ  از این جمله هستند.  سیمرغ، نوشته محمد چرمشیر، شهر بدون آسمان، نوشته پوریا آذربایجانی، خانه، نوشته نغمه ثمینی، رویای نیمه شب پاییز، نوشته نغمه ثمینی، الکترا،رومئووژولیت، نوشته سوفوکل، ویلیام شکسپیر، مرگ و شاعر، نوشته نغمه ثمینی ، درس، نوشته اوژن یونسکو، خواب در فنجان خالی، نوشته نغمه ثمینی، رازها و دروغ ها، نوشته نغمه ثمینی، هشتمین سفر سندباد، نوشته بهرام بیضایی، از جمله آثارنمایشی مطرح مرادی محسوب می شوند . مرادی جوایز متعدد داخلی و خارجی به دست آوده است. جایزه بهترین نمایش خارجی در دهمین جشنواره تئاتر ملی دانشگاه تئاتر دهلی نو برای اجرای نمایش مرگ و شاعر، جایزه بهترین کارگردانی برای اجرای نمایش فنجان خالی از جشنواره بین المللی تئاتر فجر وجایزه بهترین کارگردانی از نگاه منتقدان تئاتر برای اجرای نمایش هشتمین سفر سندباد در جشنواره بین المللی تئاتر فجر از جمله این جوایز محسوب می شوند . ترجمه و چاپ کتاب "زندگی من در گذر زمان" نوشته پیتر بروک، انتشارات قطره ،چاپ و ترجمه کتاب "نقطه عطف" نوشته پیتر بروک از جمله کارهای نوشتاری مرادی محسوب می شوند. مرادی این روزها نمایش افسون معبد سوخته را روی صحنه برده است . نمایش «افسون معبد سوخته» سال 1379 در جشنواره فجر شرکت کرد که جایزه بهترین کارگردانی به کیومرث مرادی و بهترین نمایشنامه به نغمه ثمینی و بهترین بازیگری زن به پانته‌آ بهرام رسید. این نمایش سال 1380 درتالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر اجرای عمومی شد و با نقد‌های مثبت و خوبی هم همراه بود. پانته‌آ بهرام، حمیدرضا آذرنگ و مهدی پاکدل بازیگران این اثر هستند که هر شب ساعت 20:30 در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می‌رود.با مرادی در باره اجرای نمایشش گفت وگویی انجام داده ایم

 

 

یکی ازویژگی های مهم نمایش افسون معبد سوخته بازی های درست و متناسب است؟

بچه های بازیگر فضای کار را خوب درک کرده اند. این جنس از نمایش مثل یک جورآئین ومناسک است .که این آئین برای خودش اصول و قواعدی دارد ، اعم از راه رفتن ، نگاه کردن، نشستن و تا آهنگ کلام.

 

یک جورهایی بازی های نمایش به بازی درتئاترهای کابوکی ژاپنی شباهت دارد؟

بله ،تئاترکابوکی ریشه در تئاترعروسکی دارد وبازی های نمایش قرابت هایی با تئاترنوی ژاپن هم دارد. حتی می توانم به شباهت هایی با تعزیه هم در بازی ها اشاره کنم ویا تئاترکاتاکالی.به نوعی این بازی ها با تمام نمایش های شرقی قابل تسری دادن است. کسی که می رود کاتاکالی کار کند، گریمش شش ساعت طول می کشد .گریم حمید ، پانته آ ومهدی هرشب  نزدیک به یک ساعت و نیم طول می کشد. این همان قاعده ی ریاصی واری است که درکارمستتر است. تیم اجرای نمایش برای کارشان خیلی زحمت کشیدند و این زحمت در حوزه بازیگری برای بازبودن و پذیرش این عشق دوچندان است.اگراین آئین وعشق را بازیگرنتواند دریافت کند ،نمی تواند دربازیش آن را منتقل کند .درتمرینات می دیدم بازیگران چقدردرگیر میزانسن ودیالوگ وحرکت بودند وهمه شان سرشارازایده بودند.در پروسه تمرینات جریان گفت وگو بین ما جریان داشت.

 

به محض ورود به سالن اجرا با دیدن فضای نیمه تاریک ، بوی عود ، موسیقی سحرانگیز وموقعیت دکوری انگار وارد یک فضای راز آلود شدم. چدر درآوردن این حس و حال توام با اتکا به تجربیات دو دهه تان در تئاتر است؟

 من جزو نسلی هستم که این جنس از کار را خوب می شناسم.من به عنوان کارگردان مخاطب را وارد یک  فضایی می کنم ، که از این فضا با یک تجربه خوشایند بیرون بیاید . حمید آذررنگ اساسا متن ها و اجراهایش چنین پیشنهاداتی را در درونش دارد .مهدی پاکدل این جنس ازکار را از نمایش دیرراهبان فرهاد مهندس پور تجربه کرده بود و هیچ دیالوگی درقالب نقشش که یک افسرگشتاپو بود نداشت. برای ما فضا ساختن مساوی است با درگیرکردن تماشاگر. همانطوریکه مهدی گفت موقعی که روی صندلی گریم نشسته فضای نمایش برایش شروع می شود. مخاطب هم با همین دغدغه ها و درگیری ها وارد سالن نمایش می شود و می خواهیم با بوی عود آماده اش برای ورود به جهان اثر کنیم و بفهمد که این جا جای دیگری است ودغدغه های دنیای بیرون را وارد سالن نکند .آیدین الفت به درستی صدای صحنه را طراحی کرده است .درواقع یک پیشنهاد برای تجربه کردن تماشاگر وهمراه شدن با اجرای نمایش است. این جهان نمایش مرتبط است با مناسک و آئین ها که موقعی به آنها توجه می شود. درست مثل همین آئین های عاشورایی وتعزیه این روزها که ما به ازاء دارد.موقعی که به دیدن تعزیه می رویم حس و حال خودمان را فراموش می کنیم و با آن درگیروهمراه می شود. بهرحال بازیگران نمایش در فرآیند انتقال این حس به مخاطب نقش کلیدی دارد.

 

دنیایی که در نمایش ارائه می شود لزوما مبتنی بر واقعیت گرایی نیست و یک فضای شاه پریانی و سو رئال در آن دیده می شود؟

ترجیح می دهم اسم مشخصی برای دنیای نمایش انتخاب نکنم. عناوینی مثل جهان متافیزیکی، فراواقعیتی و غیره . درافسون سوخته با یک داستان مواجه هستیم و اگردرست نشانه های داستان را تاویل کنیم .به فضای نمایش می رسیم. به قول امبرتو اکو " درساحت مدرنیزیم گاهی مواقع برای حرکت دادن شنوده ، خواننده و تماشاگرمی بایست ازنشانه هایی به ایجازهایی دست پیدا کنیم و این ایجازها مخاطب را دچار جادوی معنا کند." تلاش کردم دراین پروسه از این نشانه ها به آن اعجاز درنگاه و تاویل درذهن مخاطب برسانم.به همین خیلی دقت کردم تا کار درست انجام شود. میلیمتر به میلیمتر فضای نمایش و بازی بازیگران به دقت طراحی شد. برخی از شب ها حمید به من می گوید کیومرث بهتر نیست به جای اینکه از اینجا بروم ب از طرف دیگری بروم؟ . این اعجازی است که درهنر مدرن امروز وجود دارد. هنر مدرن امروزهنرمواجه است. حمید آذررنگ را همه می شناسند و بازی های درخشانی از او دیده اند، اما در افسسون معبد سوخته با حمید دیگری با هیبت جدید مواجه می شوند. مهدی هم چنین تعریفی دارد. او در نقش جوان نیلوفری از موقعی که وارد آب می شود جهان دیگری را دربازیش ارائه می کند . برای همین است که در صحنه یک بازی حمید و پانته آ یک شکل است و انگاری جوانند .اما در صحنه دوم انگار آدم های هزار ساله هستندو اینکه برای مخاطب کدامیک از این فضاها حقیقت دارند؟

 

 به لحاظ نوع روایت شباهت هایی میان اجرای شما و فیلم راشمون کورساووا دیده می شود؟

هفده سال قبل زمانی که من و نغمه ثمینی نمایش نامه را نوشتیم و ساختار اجرایی راشمون را دوست داشتیم. که مبتنی بر ساختارنمایش ها شرقی است. ساختاری اپیزودیک که برپایه روایت است در شرق بسیار مورد استفاده نمایش نامه نویسان است. نمونه ایرانیش مرگ یزدگرد است.بنابراین باتفاق نغمه  ثمینی تصمیم گرفتیم روایتمان اپیزودیک باشد. دراجرای جدید افسون معبد سوخته  این ساختار را شکستم و مرگ شخصیت ها را به انتهای نمایش منتقل کردیم.

 

گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی