رضا شاهبداغی نویسنده و کارگردان :
جهان نمایش بریدگی ها ، جهان زنانه ای نیست

رضا شاهبداغی

رضا شاهبداغی
رضا شاهبداغی کارگردان نوجوی تئاتری است که کارگردانی نمایش «وقتی ازبریدگیهای خون بار عصب میگذرد» و«دخی ها » از جمله فعالیت های هنری شاهبداغی است. او این روزها نمایش« بریدگی ها» را برصحنه دارد.
نمایش« بریدگی ها»به بخشی از تاریخ معاصر ایران در دهه 50 میپردازد؛ جسد مرد مجهول الهویهای را برای خانوادهای میآورند. در این خانه تنها چند زن هستند و با ورود جسد آن مرد، این زنان بخشی از زندگی خودشان را روایت میکنند.نمایش بریدگی ها اولین اجرای گروه «بزرگراه» به نویسندگی و کارگردانی رضا شاه بداغی است که از روز یکشنبه 25 مهر ماه، ساعت 18 با مدت زمان 50 دقیقه در تالار قشقایی به صحنه رفته است.
آیا نمایش ب« بریدگی ها» یک نمایش زنانه است ؟
نه، خطر و چالش اجرای چنین نمایش هایی این است که با نشانه هایی که در ظاهر اجرا می بینیم بخواهیم کلیت سازی انجام بدهیم و مثلا بگویم نمایش کار زنانه ای است . بریدگی بخشی از تاریخ را با زبان شخصیت های زنش روایت می کند و لزوما جهان نمایش ، جهان زنانه ای نیست .
زمان نمایش به دهه چهل و پنجاه ارجاعاتی دارد؟
زمان نمایش مربوط به دهه پنجاه است و در ادامه پیروزی انقلاب و دهه شصت در داستان نمایش روایت می شود .
همبستگی همسایه ها در غم و شادی و احساس هم محله ای بودن که در نمایش مورد تاکید است بیشتر در دهه پنجاه قابل بازخوانی است؟
این فرهنگ لزوما در دوره تاریخی خاصی خلاصه نمی شود و باید خانه ها حتما ویژگی خانه های قمر خانومی داشته باشند . نوع نگاهم در نمایش عمیق تر از این مسائل است و به فرهنگ های خاص عزاداری ، ماتم و سوگ پرداخته می شود که از دوران مغول تا جنگ تحمیلی درتاریخ ایران وجود داشته است .
آیا در پردازش شخصیتها مثل مادر نمایش رویکرد رئالیستی داشتید؟
زن های نمایش از منظری خیلی رئالستی و واقعی و ملموس هستند و با آنها برخورد داشته ایم و به سراغ تقسیم بندی قالبی در اجرای نمایش نرفتم.تئاتر صحنه ای است که مخاطب بازیگر را به عنوان نماد و نشانه موضوعی می بینید. بنابراین از جهاتی شخصیتها می توانند جنبه غیر رئالیستی هم داشته باشند.و مخاطب می داند به دیدن نمایشی نشسته که شخصیتهایش واقعی نیستند و زاییده ذهن نویسنده هستند..بنابراین تئاتر همزمان جایی برای پرداخت رئالیستی و غیر رئالیستی است . اتفاقی که در جزئیات قابل اشاره است این نکته است موقعی متنی با دغدغه های تاریخی ، سیاسی و اجتماعی نوشته می شود .می بایست مصداقی به سراغ اجرایش رفت . با توجه به زندگیم در محلات میانی شهر تلاش کردم مصداقی تر به خاستگاه طبقاتی شخصیتهای نمایش بپردازم . طیف وسیعی از آدم های سرشناس هنری و سیاسی و اجتماعی از دل این محلات رشد و نمو کرده اند و متمکین بازاری خانه شان معمولا در این محلات بود و کانون رفت وآمد آشنایان و اهل محل محسوب می شد.
استفاده از زبان در ساختار نمایش هم اثر مهمی دارد؟
بله، زبان در نمایش بریدگی قرار نیست به شخصیته ا آب و رنگی بدهد و مشخص کند که آدم ها متعلق به فلان جا و فلان محله هستند و یا در تاریخ خاصی زیست می کرده اند و یا فلان خانواده عبایی که در این محله زندگی می کرده و این طوری صحبت می کردند . زبان در نمایش کارکرد زنده و پویایی داردو زبان در ساختارنمایش تاثیر بسیار مهمی دارد و بخش اعظمی از میزانسن، حرکت، کارگردانی و بازیگری بر دوش زبان است. نمایشنامهای وجود نداردکه زبان ادبی داشته باشد بلکه زبان آن صحنهای و تئاتری است.
تعمدا استفاده از لهجه تهرانی با کلماتی مثل "چخ" در گفتار بازیگران مورد استفاده قرار گرفته بود؟
البته نخواستم که سره نویسی و خالص گفتن در گویش بازیگران را مورد رویکرد قرار بدهم و استفاده ملایمی از لهجه اصیل تهرانی کردم تا حس لوکال و محلی بودن شخصصیتها برای مخاطب قابل پذیرش باشد. در بحث حرکت که اشاره کردم این جمله شخصیت نمایش مصداقی خوبی برای آن است." خانوم شنیدید،حانومم خانوما، شازده شنیدید ،دردانه امین حضور ، مسخر نظام و لشکر، صدر مجلس و حرفش برو داره". من با استفاده از این ادبیات و بیان کلمات که مقداری رنگ لهجه هم به خودش گرفته است کارم را ملموس کردم . لهجه ای که با دقت گوش کردنش برای ما آشنا می شود و به فرض می گوید مادربزرگم هم اینطوری حرف می زد . در کلیت لهجه این را نشان را می دهد که بازیگر در صحنه باید دقیقا چه حرکتی انجام بدهد. ایده ای که اجرایش در نمایش پیچیده و سخت و دشوار است . زبان میزاسن را در درون خودش نهفته دارد. فرآیند کارگردانی کشف حرکت و تصویر از دل آهنگ کلمات است. موقعی که نویسنده متن را می نویسد در واقع کارگردانیش را انجام می دهد.
چرا از ساختار مونولوگ در اجرای نمایش استفاده کردید؟
با این مرز بندی موافق نیستم . از همان ابتدای کار انگاری شخصیتها در حال گفت وگو با کسی هستند و هیچ وقت کسی با خودش حرف نمی زند که بتوان شیوه اجرا را مونولوگ دانست . هموازه در طول نمایش هر بازیگری حین حرف زدن یک طرف گفت وگو دارد .
در جاهایی هم تماشاگر متکلم وحده بازگیران هستند؟
یک جورهایی به صورت کلی این گونه است . به صورت زیزبینانه باید اذعان کرد که مثلا موقعی که خانواده مشغول صحبت کردن هستند، در واقع با آوردنگان جسد همکلام هستند. تابوتی روبه روی صحنه وجود دارد که درونش جسدی است و حضور این جسد بهانه ای برای صحبت کردن تلقی می شود. از مادر که شروع به صحبت کردن می کند تا آخر نمایش مدام اعضا خانوده با هم صحبت می کنند و یا با آورندگان جسد ،بنابراین همواره طرف صحبت وجود دارد.
به چه در ساختار نمایش از ساختار دوار استفاده کردید؟
درواقع علت اصلی استفاده از ساختار دوار این است که یک سیکل و دوره تاریخی نشان داده شود . بنابراین اول و آخر نمایش با هم همخوانی دارد.
گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی