سفری عارفانه از برون به درون با موسیو ابراهیم
سماع هستی به دور وجود انسان

ایران تئاتر – بهنام حبیبی – "موسیو ابراهیم"، نگاه عارفانهی یک نویسندهی شرقی به جایگاه انسانی شرقی در غرب است.
داستان، با رقص صوفیانهی "موسی" یا "مومو" به شیوهی سماع که در قونیهی ترکیه رواج دارد آغاز میشود. چرخشی که با اشارهی کف یک دست به سوی آسمان و کف دست دیگر به سوی زمین، هر دو را با خود در چرخش به دور وجود انسان دعوت میکند، چرخشی که در پایان نمایش، گردش وجود انسان و جهان هستی به دور خداوند که در جان انسان است معنی میشود. تم نمایشنامه، اومانیسم غربی این جهانی را در چالش یک کمدی تلخ اجتماعی با جهانبینی متافیزیکی وارستگی تصوف و عرفان شرقی، در قالب گروتسکی نه چندان گزنده به تصویر میکشد. داستان "موسیو ابراهیم" به شیوهی روایی از زبان "موسی" یا "مومو" در روایتی پیوسته و بیهیچ بریدگی از آغاز تا پایان نمایش، بیان میشود. اگرچه رویدادهای داستان، ذهن را به سوی یک رئالیسم اجتماعی سوق میدهند ولی نگاه تیزبین نویسنده به روابط وراثتی و محیطی که به ویژه در خانوادهی "مومو" و روابطش با پدر، تنها عضو باقیماندهی خانوادهاش جریان دارد، حضور مستحکم ناتورالیسم را نیز در جایگاه یک رویداد ادبی در این نمایش تأیید میکند.
بحران ارزشگذاری انسان در جایگاه خانوادگی، بحرانی است که با رشد و استحکام درخت اومانیسم در غرب پس از رنسانس، هر روز وجوه دیگری از خویش را به نمایش میگذارد. روایت آشنای پدر متارکه کردهای که به ناچار، فرزند خود را در خانهای بیهمسر و بیمادر مییابد و به درماندگی و بیچارگی اعتراف میکند، بخشی از داستان نمایش "موسیو ابراهیم" است. پدر که در سلول تنهایی و توهم خود از دوران کودکیاش، خود را باقیماندهی جنایتی بزرگ از دوران جنگ جهانی دوم میداند، نه توان پایداری در روابط همسری را در خود میبیند، و نه توان نگهداری و پرورش تنها فرزندش را. او تنها راهکار پرورش و رشد خانوادگی و اجتماعی فرزندش را در ساخت شخصیت فرزندی خیالی میبیند تا با گوشزد کردن پیوستهاش به "مومو"، از او انسانی اجتماعی و کارآمد تحویل جامعه دهد. عوامل محیطی و وراثتی شکلگرفته در دوران خشونتبار جنگ جهانی دوم، به تولید افراد سرخوردهای انجامید که اگرچه در اجتماع و در خانواده جایگاه فردی دارند ولی این حضور، تنها حضوری فیزیکی را شامل میشود و در عمل، به دلیل احساس گناه از زنده ماندن ناشی از فداکاریهای گذشتگان خود، در روابط اجتماعی و انسانی، افرادی منفک و منفرد از همهی روابط و اتصالات خانوادگی، اجتماعی و عاطفیاند. این سرخوردگی، پدر را در مسیر داستان، به مرز خودکشی و رهایی همیشگیاش از زندگی میرساند. این بحران عاطفه و هویت در پدر، به جدایی از همسر و به ناتوانی در پرورش "مومو" متصل میشود.
"مومو" نوجوانی شانزده ساله که در هنگام بلوغ جنسی، نیازمند بیشترین بار توجه و احساس از طرف پدر و مادر و خانواده است، در خلأ احساسی از جانب پدر، از خانواده جدا میشود و وارد جامعه میشود. او که از جانب پدر، اتهام سنگین دزدی را بیهیچ دلیلی به دوش میکشد، در موقعیت باز جامعهی شلوغ و کنترل نشده، این بار به راستی طعم شیرین دزدی و جرم را در دهان مزه مزه میکند. "مومو" در پی دریافت احساس و توجه، حتی با فروش کتاب، و خرج درآمد حاصل از آن ، به بحران انتقامجویانه ی خلأ احساسیاش، خوراک روح میدهد. او حتی با فروش هر کتاب، کمی خود را آزادتر احساس میکند. او در جستوجوی توجه و احساس است تا از این مرحله نیاز احساسی عبور کند. این همان چیزی است که پدر نمیبیند و "موسیو ابراهیم" مغازهدار میبیند. او که خانواده و پدر "مومو" را میشناسد، میداند که "مومو" نه از سر نیاز مادی و گرسنگی، که از سر واماندگی احساسیاش دست به انتقام از خود و پدر میزند. "موسیو ابراهیم" هم که خود از تنهایی در رنج است، به این میهمان ناخوانده روی خوش نشان میدهد و با سرپوش گذاشتن بر گناه و جرم "مومو"، او را به فرزندخواندگیاش میپذیرد تا "مومو" دیگر جای خالی پدر را در دوران سخت بلوغ در زندگیاش احساس نکند.
اما "موسیو ابراهیم" که همهی جهانبینی و اعمالش را برگرفته از کتابی رازآلود میداند، پرسوناژ عجیب و طنزپردازی است که تا آخرین لحظات نمایش، خود و کتابش را پشت پردهای از تعلیق و پرسش پنهان میکند و این خود به کشش و جذابیت داستان میافزاید. او مغازهداری تنهاست که سالهاست همسرش را از دست داده ولی همچنان با وفاداری ستایش برانگیزی، همسر دیگری اختیار نکرده و مجرد، و تنها با یاد همسر درگذشتهاش زندگی میکند. او کاسبی است که اعتنایی به مال دنیا ندارد و در ادامهی داستان تنها برای خوشحال کردن "مومو" حتی با پساندازش خودرو میخرد و او را با خود به سفر میبرد.
نمایش "موسیو ابراهیم" با زیر سؤال بردن جایگاه هویتی و احساسی انسان معاصر در خانوادههایی که از جانب محیط و وراثت آسیب دیدهاند، یک کمدی تلخ اجتماعی را به روی صحنه میبرد. "مومو"، شخصیت محوری داستان، بر سر دوراهی گزینش بین دو مرد مینشیند که یکی پدر جسم و تن اش و دیگری پدر جان و روح اوست. او دو مرد را پیش روی خود میبیند که هر دو مجردند و بیهمسر، ولی یکی زندگی را در سختگیری و انضباط و مچگیری میبیند و دیگری در خنده و راحتی و چشمپوشی از گناه، یکی دچار بیهودگی و پوچی و طلاق و خودکشی است و دیگری سرشار از معنای زندگی و لذت و یاد همسر، یکی پشتبهپشت و با فریاد با "مومو" سخن میگوید و دیگری با فاصله یک نفس و چشم در چشم و با لبخند و شوخی. این جاست که "مومو" به خود مینگرد و این بار خود را با "موسیو" مقایسه میکند. او لذت را در دزدی و دروغ و پرسه زدن در خیابان عشق مییابد و "موسیو"، لذت را در تماشای خیابان آبی و آرام و مردم و طبیعت زیبای ترکیه.
"موسیو ابراهیم" از دراماتورژی و کارگردانی محکم و بیعیبی بهره میبرد. نمایش از آغاز تا پایان، پیوستگی ماهرانه و آشنای آثار "کوشک جلالی" را با خود همراه دارد. طراحی صحنه نیز که کار خود اوست در نهایت سادگی و کاربری، بسیار هوشمندانه و کافی اجرا شده است. کارگردان در روش بازیگرمحور کارگردانیاش، با کم توجهی به انبوه و عظمت دکور و اکسسوار، عدم برش نمایش به صحنهها و قطعات کوچکتر را نیز چاشنی کارش می کند تا همچنان بیشتر بر مهارت بازیگرانش تکیه کند. میزانسن های سطحیاش به زیبایی و به راحتی با میزانسن های حجمی و فضاییاش پیوند میخورند و هیچ ضربهای به چشم تماشاگر نمیزنند. او آفرینش تابلوهای صحنهای را نیز فراموش نمیکند و با استادی، "اکت و مکث" های نمایشیاش را به زیور تابلوهای صحنهای میآراید.
طراحی نور نمایش "موسیو ابراهیم" با سنجش کافی نور روی صحنه و ترکیب آن با لحظات تابش نورهای نقطهای و موضوعی روی پرسوناژها، نورپردازی خوبی را به نمایش میافزاید. صحنهپردازیهای ساده و کاربردی ایجادشده با نور آبی در بخشهای خیابان آبی، و صحنههای با نور قرمز برای خیابان عشق، همگی بر سادگی طراحی صحنه، دکور، و اکسسوار نمایش تأکید دارند. استفادهی کم و مناسب از موزیکها و افکتهای شنیداری نیز، امتیاز دیگری برای این نویسنده، طراح، و کارگردان است.
بازیگران نمایش "موسیو ابراهیم" به راستی مهارت خود را دراجراهای نقش در نقش، با شخصیتپردازیها و تیپسازیهای گوناگون و گاه متضاد به روی صحنه میآورند. اجرای مکانیکال و دقیق میزانسن ها و ایجاد تابلوهای صحنهای در ترکیب و تغییر پی در پی نقشها، برای دو بازیگر نمایش که نقشهای گوناگونی را ایفا میکنند، نوع خاص بازیگری این نمایش را میآفریند.
نمایش "موسیو ابراهیم" اعتراضی است شیرین و طنزآلود از انسان شرقی دربند در روزمره گی ها و قیدهای امروزی دنیای غرب که هویت انسانی خویش را در جهان مادی پیرامونش میجوید و آن چه در درون دارد و به واقع هویت و رستگاریاش از آن جاست، به کلی فراموش کرده است. "موسیو ابراهیم" سفری را از برون به درون میسازد و در این سفر، چون یک راهنمای تور، "مومو" را نیز با خود همراه میکند تا او نیز، خشونتها و بیرحمیها و سرخوردگیهای انسان خودباخته امروزی را بهانهی جرمها و پوچیهای اعمالش نسازد و با کشف درون واقعی انسانیاش، به آرامش و لذت وجودش در جهان هستی برسد. "موسیو ابراهیم" نمایش سفری عارفانه است از برون به درون، برای دعوت مخاطب به آرامش و رستگاری.