گفت و گو با آهو کاظمی بازیگر «برگشتی در کار نیست»
یک تجربه حرفه ای خلاق و به یاد ماندنی

آهو کاظمی

برگشتی در کار نیست
ایران تئاتر : آهو کاظمی که بهعنوان بازیگر و بازنویس متن در نمایش «برگشتی در کار نیست» به کارگردانی مهدی میامی حضور دارد، درباره تجربه همکاری با میامی و شرایط اجرای نمایش میگوید.
به گزارش ایران تئاتر، «برگشتی در کار نیست» نوشته اریک بردول و با کارگردانی مهدی میامی امروز جمعه؛ 14 آبانماه درآخرین اجرا در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان روی صحنه رود. به همین بهانه با آهو کاظمی که علاوهبر بازیگری نمایشنامه را نیز بازنویسی کرده است، گفتوگو کردهایم.
در نمایش «برگشتی در کار نیست» علاوهبر بازی در نقش اصلی نمایش، متن را نیز ویرایش کرده بودید. کمی دراینباره توضیح دهید.
من در حوزه ادبیات نمایشی تحصیل کردهام. نمایشنامههای رادیویی مینویسم. علاقه اصلی من نگارش نمایشنامه است. مهدی میامی تم اصلی نمایشنامه را دوست داشت چون احساس میکرد با شرایط موجود در جامعه همخوانی دارد اما با برخی از شخصیتها مشکل داشت؛ سنوسال شخصیتها یکی از مسائلی بود که از دید کارگردان باید تغییر میکرد. خواهر و برادری که در نمایشنامه اریک بردول بودند، 16، 17 ساله بودند؛ از یکسو تعداد بازیگران در این سن کمتر است و از سویی دیگر ممکن بود جذابیت کمتری برای مخاطب داشته باشد. همچنین مهدی میامی معتقد بود که تمام شخصیتها یک حرف را میزنند؛ در متن اصلی خواهر و برادر با ادبیاتی مختلف یک حرف را میزدند و یکدیگر را تایید میکردند. تصمیم گرفتیم شخصیت دیگری را به نمایش اضافه کنیم که کاملا از لحاظ فرهنگی با افراد خانواده متفاوت باشد. خانواده، بورژوا و کارخانهدار بودند و به همین دلیل داماد خانواده را نویسنده در نظر گرفتیم.
چه شد که تصمیم گرفتید شخصیت نویسنده را همنام با نویسنده اصلی در نظر بگیرید؟
نام این شخصیت مدتها ذهن مرا به خود مشغول کرده بود. برادری که در متن اصلی است، جرالد نام داشت. از آنجا که قرار نبود نقش برادر را به همسر تبدیل کنم، حس کردم جرالد نام مناسبی نیست. ناگهان به ذهنم رسید که چرا نام نویسنده اریک نباشد؟! ما در کار نویسنده دخالت میکنیم و شاید بتوان با این کار ادای دینی به نویسنده اثر داشت. با این کار انگار اریک بردول را به نمایش وارد کردم. شاید اگر قرار بود این شخصیت نام خانوادگی م داشته باشد، بردول میبود.
آیا برای این منظور به زندگی اریک بردول هم توجه داشتهاید؟
اینگونه نیست که ما شخصیت نویسنده اصلی را به نمایش وارد کرده باشیم. من اساسا کنجکاو هستم به همین دلیل حتی وقتی تصمیم دارم نمایشی را ببینم، در مورد نویسنده و گذشتهاش جستوجو میکنم، طبیعتا در مورد نمایش «برگشتی در کار نیست» کنجکاوی بیشتری داشتم. به همین دلیل وقتی تصمیم گرفتیم این نمایشنامه را بازنویسی کنیم، درباره اریک بردول جستوجو کردم اما متاسفانه این نویسنده نهتنها در ایران بلکه در موطنش، نیوزلند چندان شناخته شده نیست. تنها توانستم بفهمم که متولد سال 1908 است و سال 1988 فوت کرده است. در سایتهای خارجی جستوجو کردم و عکسی از او پیدا کردم چون در دورانی زندگی کرده است که عکس چندان معمول نبود. همچنین دریافتم نمایشنامه «برگشتی در کار نیست» درواقع چهار نمایشنامه تکپردهای بوده است که در قالب یک کتاب در سال 1936 چاپ شده بود و تنها نمایشنامه «برگشتی در کار نیست» به فارسی ترجمه شده است. در این میان تصمیم دارم متن اصلی را پیدا کنم و سه نمایشنامه باقیمانده را نیز بخوانم تا ببینم آیا سه نمایشنامه دیگر هم در ایران قابل اجرا هستند یا نه.
مهدی میامی بعد از سالها به تئاتر بازگشته است. کمی درباره تجربه همکاریتان بهعنوان نویسنده و بازیگر با مهدی میامی بگویید.
مهدی میامی بسیار درگیر آماده شدن برای اجرای نمایش «راه طوفانی پسر فرمان از میان تاریکی» نوشته بهرام بیضایی در تماشاخانه سنگلج است و چندان فرصت نداشت نمایش دیگری را آماده کند اما من بسیار اصرار داشتم که نمایشی جمعوجور را در سالن استاد انتظامی اجرا کنیم. نمایشنامههای مختلفی را خواندیم تا به نمایشنامه «برگشتی در کار نیست» رسیدیدم که با شرایط سالن استاد انتظامی جور درمیآمد. من نمایشی از مهدی میامی ندیده بودم اما از دوستان و بازیگران نمایشهای قبلی او شنیده بودم که اگر غریبهای در زمان تمرین وارد سالن شود، متوجه نمیشود کارگردان چه کسی است؛ یعنی شما کسی را بهعنوان متکلموحده نمیبینید که بخواهد طرز تفکر و نظرات خود را به بازیگران تحمیل کند. وقتی تمرینها شروع شد، دیدم دوستان بازیگر درست گفته بودند؛ در پروسه تمرین کار کاملا گروهی پیش میرفت و دست بازیگران کاملا باز بود. در دو یا سه هفته ابتدایی تمرین، هر کاری که تمایل داشتیم انجام میدادیم و مهدی میامی از بازیگران ایده میگرفت و با توجه به تواناییهای بازیگران آنها را هدایت میکرد.
با توجه به سه اجرایی بودن آیا در سالن استاد انتظامی به آن طراحی و اجرایی که در ذهن داشتید رسیدید؟
از ابتدا میدانستیم که قرار است سه اجرا در سالن وجود داشته باشد. من بهعنوان عضوی از گروه که سابقهاش در بازیگری تئاتر از سایر بازیگران کمتر است، کمتر اذیت شدم. معتقد بودم که این اتفاق اصلا خوب نیست اما ما آن را پذیرفتهایم پس باید با این مشکلات کنار بیاییم. البته ما یک امکان خوبی داشتیم؛ اجرای آخر نمایش به ما تعلق گرفته بود و درنتیجه عجله چندانی در کار ما نبود. یکی از مشکلات سالن استاد انتظامی مدتزمان بسیار کمی است که بهعنوان دوره اجرا در اختیار گروهها قرار میگیرد. البته با توجه به اینکه میزان تقاضا برای اجرای نمایش در سالن استاد انتظامی بسیار زیاد است، این اقدام سالن قابل درک است اما مشکلاتی را نیز برای گروه بهوجود میآورد، عموما یک هفته طول میکشد تا بازیگر بر صحنه تئاتر مسلط شود اما کل زمان اجرا دو هفته است. ما یک تغیر را نیز در گروه بازیگران داشتیم. نقش اریک را ماهور رشیدی و شهرام پوراسد بازی کردند. شهرام پوراسد در ابتدای اجراها حضور نداشت و ماهور رشیدی این نقش را بازی میکرد و در هفته دوم شهرام پوراسد روی صحنه آمد تا این بازیگر خود را پیدا کند، اجراها به پایان رسیده است.
با این تفاسیر، آیا به اجرای نمایش در سالن دیگری فکر میکنید؟
در ابتدا متن برای من جذابیت چندانی نداشت و حس میکردم باید متن بهروزتری را انتخاب میکردیم اما پس از اینکه متن تغییر کرد و بهمرور بازیگران خود را پیدا کردند، الان نمایش را بسیار دوست دارم و دلم برای کار تنگ میشود. اگر قرار نبود مهدی میامی نمایش «راه طوفانی پسر فرمان از میان تاریکی» را روی صحنه ببرد، شاید بلافاصله در سالنی دیگر «برگشتی در کار نیست» را روی صحنه ببریم اما باوجوداین مسائل فکر نمیکنم این کار میسر باشد.
گفت و گو از مینا صفار