به نظر من اصلاً تئوری به درد بازیگر نمیخورد.خواندن کتابها بازیگر را روشنفکر میکند، میتواند فقط در حوزه بازیگری حرف بزند اما نمیتواند بازی کند. بازیگر نیازهایش را باید در خواندن رمان، شعر، داستان کوتاه و دیدن نقاشی، عکس و این جور هنرها برطرف کند.
به نظر من اصلاً تئوری به درد بازیگر نمیخورد.خواندن کتابها بازیگر را روشنفکر میکند، میتواند فقط در حوزه بازیگری حرف بزند اما نمیتواند بازی کند. بازیگر نیازهایش را باید در خواندن رمان، شعر، داستان کوتاه و دیدن نقاشی، عکس و این جور هنرها برطرف کند.
نیلوفر رستمی:
سیامک صفری؛ بازیگر موفق تئاتر تا به حال در نمایشهای بسیاری بازی کرده است مانند نمایشهای ماندگار تئاتر ایران"دیر راهبان"، "روز رستاخیز"، "در مصر برف نمیبارد"، "عروسی خون" و... او در کارنامه کاریش حداقل بازی در 20 نمایش را ثبت کرده است. علاوه بر اینها نگارش و کارگردانی چند تئاتر کودک را در سالهای پیش انجام داده است.به بهانه اجرای وزیر خان لنکران با او گفتگویی شد.
چطور شد به بازیگری علاقهمند شدید؟
حتماً بازیگری را دوست داشتم اما نه به شکل فعلی. الان چون به اصلیترین فعالیتم تبدیل شده بیشتر دربارهاش فکر میکنم. قبل از این که به دانشگاه بروم، از نوجوانی به شکل پراکنده فعالیت تئاتری داشتم اما سالها بعد بازیگری برایم جدی شد. به هر جهت امیدوارم که اشتباه نکرده باشم. شنیدید، مثلاً میگویند فلانی این کاره نیست یا سر جایش نیست. امیدوارم درباره من چنین حرفی صدق نکند.
مهمترین دوران فعالیت تئاتری من که به طور خیلی جدی هم با آموزش همراه بود، دوره همکاریام با علی رفیعی بود نزدیک به 10، 12 سال بازیگر او بودم که همراه با تجربه بازی، آموزش هم به همراه داشت. چون رفیعی خیلی چیزهای یاد دادنی دارد که اگر بازیگر هم علاقهمند باشد میتواند از او یاد بگیرد.
شما خیلی سال پیش چند تجربه کارگردانی تئاتر کودک را داشتید که به گمانم یکی از نمایشهایتان صاحب جوایزی هم شد.
سالهای 64 تا 67 کارگردانی میکردم. به نظرم آن دوران سختترین دوره تئاتر بود چون متولیانش غیر تئاتری بودند و هنرمندان را بسیار تحت فشارهای سطحی و بیخود قرار میدادند. درواقع یکی از دلایلی که من بیشتر به سمت بازیگری رفتم این بود که در آن دوره کارگردانی پر از حاشیههای سخت و دردسرآور بود.
در سالهای اخیر که وضعیت تئاتر بهتر شده است، چرا دیگر کارگردانی نکردید؟ علاقهتان را از دست دادهاید؟
چرا اتفاقاً از مدیریت گذشته علاقهام را با فرستادن متون به هیئت بازخوانی جشنوارهها نشان دادهام. اما هنوز موفق نشدم که نظر مسئولان را جلب کنم اما احتمالش هست که باز هم کارگردنی کنم.
و اگر باز هم موقعیتش برای کارگردانی پیش آمد، سراغ متنهای کودک میروید؟
نه، دیگر تئاتر کودک کار نمیکنم چون به نظرم تئاتر کودک به طور جدی دیده نمیشود و از حمایت لازم برخوردار نیست. فکر میکنم به خاطر همین نگاه و نبود بودجه مناسب در حوزه تئاتر کودک اکثر عواملی هم که به سمت تئاتر کودک میروند از بازیگر تا کارگردان و طراح صحنه و... تقریباً کم تجربه هستند. حرفهایها بیشتر در حوزه تئاتر بزرگسال جذب شدهاند و مسلماً یکی از دلایلش بودجه و دستمزد بیشتر این بخش است. به هر حال اگر بخواهم باز هم در حوزه تئاتر کار کنم ترجیح میدهم بیشتر نمایشنامه کودک بنویسم تا بازی کنم یا کارگردانی.
میگویند که شما یک طنز درونی شده و طبیعی دارید که در تمام نقشهایی که بازی میکنید، این طنز را در بازیتان تحمیل میکنید.
دلیلش برایم روشن نیست. یک چیزهایی برای هر انسان و بازیگری نهادینه شده است. برمیگردد به نگاه بازیگر در صحنه. من معتقدم که بازی کردن یک جور واکنش نشان دادن و اعلام نظر است نسبت به متن و نظرات کارگردانها و محیط. مثلاً دیالوگهایی که من میگویم اگر چه متعلق به نویسنده است اما من هم نظرم را اعمال میکنم. شاید دیدگاه من از بازی باشد که نقش را شیرینتر میکند. نمیدانم.
یعنی برای شیرینتر شدن، بازی کمدی را انتخاب میکنید؟
نه، من تصمیمی از قبل راجع به بازیام نمیگیرم. موقعیتهای بازی باید این اجازه را به بازیگر بدهد ولی من اصولاً گرایش به طنز دارم. فکر میکنم که در فضای کمدی بهتر میتوانم مضامین متن را انتقال دهم، اصلاً به نظرم کمدی مفاهیم نفهته در متنها را عمیقتر و تاثیر گذارتر نشان میدهد. فکر میکنم بازی راحت، صمیمی و بدون کلک نه تنها بازی را شیرینتر میکند بلکه ارتباط تماشاگر را با صحنه نزدیکتر هم میکند. وقتی بازیگری بازی را سخت بگیرد و در مقابل نقش گارد بگیرد مسلماً بازیش هم جدی و نچسب میشود.
یک سریال تلویزیونی در زمان دهه فجر پخش میشد که فیلمنامهاش را شما نوشته بودید. اولین بار بود که شما را در مقام فیلمنامهنویس میدیدم.
اتفاقاً من خیلی مینویسم. نوشتن را دوست دارم. چند تا طرح از فیلمهای سینمایی دارم، چند نمایشنامه دارم و نمایشنامه رادیویی هم که زیاد مینویسم. فرصتی هم پیش آمد تا متنی برای تلویزیون بنویسم اما اعتراف میکنم بیشتر متنهای کمدی را دوست دارم. مثل نوشتن متنهای شبیه نمایشنامههای کورش نریمانی.
چطور شد که این سریال را برای تلویزیون نوشتید؟
من یک سریال کمدی برای تلویزیون نوشتم که به نظرم نسبت به سریالهای کمدی تلویزیون نگاه متفاوتی دارد و موقتاً نامش را نیز"خسیس" گذاشتم، به واسطه یکی از دوستانم حسین لطیفی این کار را به تلویزیون پیشنهاد دادم که اتفاقاً آنها هم خوششان آمد. اما بعد پیشنهاد نوشتن متن تازهای را با محوریت اتفاقات اواخر دوره پهلوی به من دادند. متن را نوشتم که بعد هم سریال ضبط شد و پخش اما هنوز متن اولیه من اجازه کار نگرفته است، نمیدانم، به من که گفتند در لیست برنامهها قرار گرفته است.
شما در سه نمایش از مهندسپور: "مکبث"، "دیر راهبان" و"روز رستاخیز" بازی داشتید، اینها نمایشی بودند که در حیطه کارگردانی و حتی بازیگری در تئاتر ما بسیار جریانساز بودند. نظر خودتان درباره این تجربهها چیست؟
در این کار پتانسیلی بود که میتوانست شکل کاملتری بگیرد اما متاسفانه مثل خیلی چیزهای دیگر این کار هم متوقف شد. این نوع حرکت وابسته به یک نفر بود. آقای مهندسپور. او کارگردان بسیار نکتهبین، باهوش و موفقی است ولی نمیدانم چرا کارش تداوم ندارد. انگار دل به چند جا دارد. نمیدانم. من به جرات میتوانم بگویم که کسانی مانند فرهاد مهندسپور را در تئاتر بسیار کم داریم. مهندسپور یکی از کارگردانهایی است که من خیلی دوست دارم با او کار کنم.
به نظرتان چقدر تئوری به بازیگر میتواند کمک کند؟
به نظر من اصلاً تئوری به درد بازیگر نمیخورد. یک سری کتاب در حوزه بازیگری در بازار وجود دارد که اتفاقاً کتابهای خوبی هم هستند اما این کتابها صرفاً اطلاعات میدهند. به نظرم با خواندن کتابها اتفاقی نمیافتد، حتی شاید خوراک منفی برای بازیگر به حساب بیاید. به نظرم خواندن کتابها بازیگر را روشنفکر میکند، میتواند فقط در حوزه بازیگری حرف بزند اما نمیتواند بازی کند. به نظرم بازیگر نیازهایش را باید در خواندن رمان، شعر، داستان کوتاه و دیدن نقاشی، عکس و این جور هنرها برطرف کند. به نظرم بازیگر باید چگونگی و کیفیت حضورش را در صحنه پیدا کند. اما این که برود بخواند که بازیگری چیست، راه خطا رفته است.
در اجرای جشنوارهی نمایش"دن کامیلو" شما وسط اجرا با شنیدن سر و صدا از کارگاه دکور بازیتان را قطع کردید و گفتید: این جوری که نمیشه بازی کرد. تمرکزتان را در آن لحظه از دست داده بودید؟
اتفاقاً هیچ مشکلی برای ادامه بازی نداشتم. یک تصمیم ناگهانی بود. یک لحظه فکر کردم که وقتی دوستان در زمان اجرا پشت سالن صدای اره و دریل را درمیآورند، یعنی به تماشاگر و عوامل اجرا توهین کردهاند. فکر کردم که ما وقتی خودمان تئاتر و کارمان ا جدی نمیگیریم دیگر چه توقعی باید از جامعه داشته باشیم، نمیدانم، فکر کردم این دیگر چه جورش است!
بهترین کارگردانی که با او کار کردید، چه کسی بود؟
من آدم خوش شانسی بودم و البته یک مقدار هم حواسم جمع بود به همین دلیل با اغلب آدمهایی که کار کردهام کارگردانهای خوب و موفقی بودند: رفیعی، نریمانی، مهندسپور و پسیانی.
و بهترین بازیگری که در مقابلش بازی کردید؟
رضا کیانیان به نظرم فوقالعاده است. آدم از او خیلی چیزها یاد میگیرد. من یک بار شانس بازی با او را داشتم در نمایش"یک روز خاطرهانگیز" به کارگردانی علی رفیعی. کیانیان یک جور حکم فینال همه اتفاقات آن نمایش را برایم داشت.
اولین حضورتان در سینما فیلم"ماهیها عاشق میشوند" بود، بازی در سینما چقدر برایتان جذاب است؟
بازیگری سینما برایم جالب نیست، نمیفهمش. بیشتر دوست دارم در سینما به عنوان نویسنده و کارگردان کار کنم. البته اگر بشود. (میخندد.)
خیلی از بازیگرها میگویند خودشان را مرتب به روز نگه میدارند، شما چه راههایی برای به روز نگه داشتن خودتان دارید؟
شما مثلاً میروید در بازار کامپیوتر و مدلهای جدیدی از کامپیوتر یا قطعات جدیدی از آن را میخرید و بعد وصل میکنید روی کامپیوترتان و بعد هم میگویید که به روز شده اما در بازیگری موضوع فرق میکند. بازیگر وقتی خودش را مرتب تعریف کند و ابعاد وجودی و تواناییهای تازه خودش را کشف کند آن وقت به نظرم خودش را به روز کرده است در واقع وقتی بازیگر نوع حضور و جنس بازیش را پیدا کرد به طوری که به راحتی توانست با تماشاگرش ارتباط برقرار کند آن وقت در تعریف من به روز شده است.
بازیگری اگر به حدی برسد که تماشاگرش بعد از چند بازی او را بشناسد آن وقت کارش را خوب انجام داده است چون از آن به بعد تماشاگر میآید تا ببیند این بازیگر چطور در نمایش و نقش جدید ظاهر میشود یعنی یک جور کنجکاوی و علاقه درباره او پیدا میکند.