در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «۲۶۶۶» به کارگردانی ژولین گُسلَن

رو در رو با خشونت جهان

ایران تئاتر-فهیمه نجمی :تئاتر و رمان از دیرباز روابط گسترده‌ای با یکدیگر داشته‌اند و اجرای تئاتر/رمان ـ یعنی اجرای نمایشی بر پایه‌ی یک رمان ادبی و نه مثلا یک نمایشنامه ـ سابقه‌ی درازی دارد.

شاید بیش از هر کسی، این پیشگامان و مروجان جنبش تئاتر هنری بودند که از امکانات بکر رمان برای اصلاح زبان تئاتری و گسترش امکانات تئاتر در قرن بیستم بهره بردند. با این‌حال، رویکرد به رمان در صحنه‌ی تئاتر هرگز متوقف نشده، ابعاد وسیعتری به خود گرفته و به‌شکلی جهان شمول درآمده و این روزها  در تهران نیز، علاقمندان هنر صحنه شاهد واپسین اجراهای نمایشی بر پایه‌ی رمان «آخرین انار دنیا» در سالن سایه تئاتر شهر هستند. غلبه بر چالش بر صحنه آوردن یک اثر ادبی در قامتِ یک رمان اما مستلزم شناخت دقیق و عمیق و همه‌جانبه هر دو حیطه‌ی ادبیات و تئاتر است. نمایش «۲۶۶۶» به کارگردانی ژولین گُسلَن در فرانسه نمونه‌ای طراز اول از این آگاهی دو جانبه به دست می‌دهد.

همه چیز با گونه‌ای از پرولوگ آغاز می‌شود، یک برنامه ضبط شده رادیویی که در آن پیشگویی با اشک از تصاویری که از قتل زنان در سانتا ترزا یِ مکزیک به او الهام می‌شود سخن می‌گوید. این در ذهن ما می‌ماند. اما خیلی زود در چشم بر هم زدنی خود را در استودیوی ضبط یک برنامه‌ی تلویزیونی در مورد یک نویسنده‌ی مرموزِ آلمانی، بنو فون آرچیمبولدی، می‌یابیم. سپس چهار دانشگاهیِ اروپاییِ (یک فرانسوی، یک اسپانیایی، یک ایتالیایی و یک بریتانیایی) حاضر در برنامه را در تبادلات حرفه‌ای و زندگی خصوصی‌شان دنبال می‌کنیم، و به این ترتیب و بدون‌ آن‌که متوجه شویم به جهان نمایش «۲۶۶۶» وارد می‌شویم.

جهانی که خطی نیست

به چهار دانشگاهیِ در جست‌وجوی نویسنده‌ی آلمانی، ابتدا یک معلم اسپانیایی اضافه می‌شود که صداهایی می‌شنود و گمان می‌کند مارسل دوشان است؛ بعد یک روزنامه‌نگار نیویورکی که برای گزارش یک مسابقه بوکس به مکزیک رفته می‌یابیم، سپس ماموران پلیس مکزیک که در پیچ و خم قتل‌های متعددی در شهری مرزی با ایالات متحده گرفتار شده‌اند رخ می نمایند؛ و در نهایت یک جوان آلمانی که در سال‌های ١٩٢٠ متولد شده، و می‌توانسته رمان‌نویس بشود، از راه می‌رسد.

و سیر در این جهان زمان زیادی را نیز می‌طلبد. درست ۱۲ ساعت. این تعداد ساعاتی است که تماشاگرانی که در تعطیلات پایان هفته به دیدن «۲۶۶۶» می‌روند باید صرف تماشای آن کنند. اجرا دقیقا ساعت ١١ صبح آغاز می‌شود و تماشاگران سالن نمایش را کمی پس از ساعت ٢٣ ترک می‌کنند. ژولین گُسلَن (Julien Gosselin)، کارگردانِ جوانِ فرانسوی که تنها بیست و نه ساله‌ دارد، سه سال پس از اجرای‌ ۴ ساعته‌اش از رمان معروف میشل ولبک با عنوان «ذرات ابتدایی»، امسال همگان را ابتدا در فستیوال آوینیون و بعد با اجرای عمومی‌ای که از تئاتر اودئون در پاریس آغاز شده و در بسیاری از شهرهای فرانسه دنبال خواهد شد، با  اقتباس صحنه‌ای‌اش از رمان سترگ شاعر و نویسنده‌ی بزرگ شیلیایی روبرتو بولانیو (۲۰۰٣ـ ۱۹٥٣) به وجد آورده است.

 

یک ادیسه‌ی تئاتری

رمانِ ناتمامِ «۲۶۶۶» که واپسین اثر بولانیو شمرده می‌شود یک سال پس از مرگ وی در حجمی حدود ١٠٠٠ صفحه منتشر شد. البته نویسنده در نظر داشت آن را در پنج مجلد به هم پیوسته منتشر کند، چیزی که در عمل اتفاق نیفتاد. ولی نه ناتمامی اثر و نه تغییرات در چاپ آن، هیچ یک اثری در استقبال از «۲۶۶۶» نداشتند و این رمان تاکنون به زبان‌های بسیاری ترجمه شده؛ هم‌چنان‌که در ایران و به‌لطف ترجمه‌ی محمد جوادی مطالعه‌ی آن برای خوانندگان فارسی‌ زبان امکان پذیر گشته است.

آن‌چه در این اثر ادبی به‌شدت گیراست و کارگردان جوان فرانسوی ژولین گُسلَن را که لزوما تمایلی به بر صحنه آوردن متون نمایشی سراسر دیالوگی ندارد را نیز مجذوب خود کرده است، امکانی است که برای رخنه به جهان معاصر ارائه می‌کند. خشونت به‌ویژه در رمان حضوری مستمر و پررنگ دارد (و با این‌همه به‌گفته‌ی گُسلَن خشونت واقعی به‌مراتب خشونت جهان داستان را پشت می‌گذارد). پس کارگردان فرانسوی که در پی درک فکری و سیاسی جهانی است که در آن زندگی می‌کنیم، با انتخاب رمان در پی ارائه‌ی خلاصه‌ای چکیده وار از آن نیست، بلکه می‌کوشد با بهره‌گیری از گستردگی آن در مشکلات جامعه به زبان تئاتری نقب بزند.

این می‌شود که گُسلَن به نوشته بولانیو وفادار می‌ماند و نمایش «۲۶۶۶» هم‌چون رمان به پنج قسمت (فصلی درباره منتقدان، فصلی درباره آمالفیتانو، فصلی درباره فیت، فصلی درباره جنایات، و فصلی درباره آرچیمبولدی) تقسیم شده که با چهار آنتراکت از هم جدا می‌شوند و هریک به زاویه‌ای خاص از روایت می‌پردازند. اما اقتباس، همان‌طور که گُسلَن خود بر آن تاکید می‌کند، یک فرآیند بازنویسیِ کامل و حتی آفرینش (ی به زبان تئاتری) است.

مثلا برای اجتناب از این‌که بازیگران شرح طولانی جرائم مرتکب شده در مکزیک را در بخش چهارم نمایش به‌صورت «فریادی سیاسی» به اجرا در آورند، کارگردان فرانسوی تصمیم می‌گیرد این فصل را بر پایه‌ی حجم قابل توجهی از متون که بر پرده نقش می‌بندند، بنا کند: «یک اجرای سرد و پرتنش می‌خواستم. نوشته هدایتم می‌کرد. اقتباس به شکلی کاملا تجربی و تدریجی پیشرفت می‌کرد، و به‌طور کلی شامل اِعمال برش بر متن و ساماندهی (مجدد) آن بود.»

برای گُسلَن موضوع عبارت از زدودنمواد رمانسک با  دیالوگی کردن همه چیز نیست. او ترجیح می‌دهد تماشاگر بتواند شاهد تحول ابژه‌ی تئاتری باشد؛ که تماشاگر از این‌که نمایش به شکل ساختاری بر یک رمان متکی است، آگاه باشد.

 

سیلی از تصاویر، اصوات و ... انسانیت

تئاترِ مدرنِ ژولین گُسلَن سرشار است ازتصاویر، اصوات، و احساسات، اما پیش از هر چیز به شدت انسانی است. این جا محلی برای بازی‌های خودنمایانه نیست. حتی قضاوت ١٣ بازیگری که به مدت نُه ساعت و نیم بر صحنه هستند و از همه توان خود بی‌ هیچ مضایقه‌ای برای ایفای نقش‌ها مایه می‌گذارند به‌منظور تعیین بهترین میان آن‌ها نیز امری غیرممکن است. بازیگران نه تنها در قالب نقش‌های مختلف فرو می‌روند و صدای خویش را تغییر می‌دهند، بلکه به زبان‌های مختلف نیز سخن می‌گویند. تا حد زیادی با تکیه بر توانایی حیرت‌انگیز آن‌هاست که گُسلَن توانسته رمان کامل‌ِ بولانیو را به نمایش ‌ـ جهان بدل کند.

 همه‌ی داستان‌ها در یک سازه صحنه‌ای موفق رخ می‌دهند که اجازه می‌دهد بدون مشکلی داستان‌ها و قاره‌ها را در نوردیم: دکوری متشکل از مکعب‌های شیشه‌ای و مبل‌ها و کاناپه‌ها (سبک لوکوربوزیه). بنا به حرکات و جای‌گیری‌هاشان، ما خود را در لندن، بارسلون، سناتا ترزا، در یک هتل، در سواحل بالتیک یا در یک قلعه در رومانی می‌یابیم.

به این‌ عوامل باید موسیقی ـ همیشه‌ حاضر ـ را اضافه کرد که نقش راهنمای احساسات را بازی می‌کند. نه تنها موسیقی چیزی تحمیلی نیست بلکه تماشاگر را به مرکز فصل یا صحنه‌ای که در حال بازی است رهنمون می‌شود. کاربرد تصاویر ویدیوییِ همه جا حاضر و در عین حال بسیار کنترل شده، نیز در همین جهت حرکت می‌کند. این ویژگی‌های تکنیکی به نمایش «۲۶۶۶» به کارگردانی ژولین گُسلَن ترکیبی می‌بخشند که فقط بهترین تئاترها امروز قادر به ارائه آن هستند: آلیاژی از هنرهایی که درخدمت یک قصه قرار گرفته‌اند.