در حال بارگذاری ...
نقد نمایش عروسی خون نوشته فدریکو گارسیا لورکا به کارگردانی احسان مالمیر

لورکا ودیالکتیک شاعرانه

ایران تئاتر-سید علی تدین صدوقی :عروسی خون اولین نمایشنامه از سه‌گانه لورکا ست. سه نمایش تراژیک که به ترتیب عبارت‌اند از عروسی خون، یرما و خانه برناردو آلبا. لورکا را نمایشنامه‌نویس شاعر یا شاعر نمایشنامه‌نویس دانسته‌اند چراکه نمایشنامه‌های او مملو از لالایی ها ی فولکلور وشعرهایی است که در روستاهای اسپانیا توسط زنان و مردان روستایی خوانده می‌شوند

عروسی خون اولین نمایشنامه از سه‌گانه لورکا ست. سه نمایش تراژیک که به ترتیب عبارت‌اند از عروسی خون، یرما و خانه برناردو آلبا. لورکا را نمایشنامه‌نویس شاعر یا شاعر نمایشنامه‌نویس دانسته‌اند چراکه نمایشنامه‌های او مملو از لالایی ها ی فولکلور وشعرهایی است که در روستاهای اسپانیا توسط زنان و مردان روستایی خوانده می‌شوند. علاوه بر این دیالوگ‌های لورکا تماماً شعر است و شعرگونه و شاعرانه ولطیف واین گونه او استادانه «دیالوگ را که به‌واقع دیالکتیک شاعرانه است نشانمان داده و به منصه ظهور می‌رساند ». علیرغم اینکه سرنوشت قهرمانانش همگی محکوم‌به فناست و چون شخصیت‌های تراژدی اسیر تقدیر محتوی که برای آنان رقم خورده است. با این تفاوت که خدایانی که سرنوشت شخصیت‌های او را تقریر می‌کنند نه خدایان یونان باستان و نه خدای مسیحیت بلکه سنت‌ها و آئین و آداب‌ورسوم خشک و متعصبانه است که باید بی‌چون‌وچرا به‌مثابه قانونی حتمی رعایت شوند آن‌هم در جامعه‌ای سنت‌گرا ومردسالارانه، جامعه ای که زنانش اسیر دست مردان و تصمیم‌های مردسالارانه هستند و در چنبره آداب و آئین و سنت‌های پوسیده؛ اما لورکا همه این‌ها را شاعرانه می‌گوید و همین است که مخاطب را تا انتها با خود می‌کشاند. لورکا هماره عشق را در برابر سنت و باورها و آداب‌ورسوم و تعصب کورکورانه و اعتقادات خشکه‌مقدس مردم و جامعه قرارداده است و در این میان همیشه عاشقان سرنوشتی شوم پیداکرده ودربرابر تعصب و سنت به تقدیر و سرنوشتی از پیش تعیین‌شده ومحتوم رسیده‌اند و قربانی تعصب و سنت وباورهای خشکه‌مقدس و... شده‌اند. لورکا به‌گونه‌ای زبان گویای تظلم خواهی زنان جامعه خویش بوده است. او حامی عاشقان است. حامی زنان و مردانی که تنها گناهشان عشق ورزیدن در جامعه‌ای سنت‌گرا و متعصب و مذهبی است. او از ظلم و ستمی که بر این زنان و مردان می‌رود سخن می‌گوید. برای او فرقی نمی‌کند خواه عشق دو معشوق به یکدیگر باشد خواه عشق مادر یا پدری به فرزندش. لورکا از نشانه در نمایش‌هایش استفاده می‌کند واین نشانه‌گذاری شاعرانه را در جای‌جای اثرش بکار می‌برد مثلاً صحبت از هوای گرم می‌تواند اشاره به گرمای عشق عروس و لئوناردو باشد و یا اسب سرکش و اسب‌سواری مدام لئوناردو حاکی از سرکش بودن او، در این میان لورکا به اختلاف طبقاتی نیز می‌پردازد لئوناردو زمین‌دار و ملاک و پولدار نیست اما در عوض عاشق است. داماد اما پولدار و ملاک. درنهایت عشق در برابر ثروت و قدرت نیز قرار می‌گیرد قدرتی که سنت‌ها و تعصبات و باورها از آن حمایت می‌کنند و ثروتی که هماره پشتیبان آداب و سنن و باورها و اعتقادات متعصبانه و سنت‌های خشک و پوسیده قدیمی بوده است. این‌ها به‌نوعی لازم و ملزوم یکدیگرند؛ اما درنهایت این عشق است که حرف اول را می‌زند. وپیروزمیدان است هرچند که به‌ظاهر این سنت و ثروت قدرت است که می‌برد اما در باطن و به‌واقع عشق پیروزاست. چراکه عاشقان با عشق همراز وهمراهند هرآینه اگر حتی کشته شوند.

اما این تنها رویکرد نمایشنامه لورکا نیست. چراکه زیر متن‌های دیگری هم می‌تواند داشته باشد. لورکا هماره آینه روزگار وجامعه و اوضاع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و...جامعه خویش است.

بیایید از منظر دیگری به نمایش عروسی خون نگاهی بیندازیم. داماد را که جز ملاکین است و قدرت و ثروت دارد می‌توان در مقیاسی بزرگ‌تر به‌مثابه دیکتاتور و فاشیستی که اسپانیا اسیر آن شده است دانست. یعنی فالانژها و درنهایت فرانکو همان فالانژهایی که لورکا به دست آن‌ها و البته به روایتی با دستوری که فرانکو به آن‌ها داده بود اعدام گردید. خانواده داماد و خانواده لئوناردو باهم درگیر هستند مانند جنگ‌های داخلی اسپانیا و مردمی که هرکدام در بخشی از کشور مدعی بوده و با یکدیگر درگیر بودند و یا روستایی‌های فقیری که می‌خواستند حقشان را از ملاکین و ارباب‌ها بگیرند. خانواده داماد ملاک است و پولدار و ثروتمند و دارای قدرت هرچند که پدر و برادرش به دست خانواده لئوناردو کشته‌شده‌اند. شاید آن‌ها در پی احقاق حقشان بوده‌اند حالا پدر و کسان لئوناردو در زندان‌اند و او تنهاست. عروس اما می‌تواند خود اسپانیا باشد. اسپانیایی جوان زیبا باکره و آماده زایش که هرکسی به او چشم دارد و می‌خواهد تصاحبش کند. واو« اسپانیا » درگیر بین دو نفر یا دو جناح و یا چند گروه مدعی و هریک از این‌ها او را برای خویش می‌خواهند. آن‌ها لاجرم او را تکه‌تکه‌اش خواهند کرد. عروس کسی را می‌خواهد که به‌راستی عاشقش باشد کسی سرکش باشد و شجاع و نترس کسی که پای عشقش تا به انتها بایستد. کسی بتواند سنت‌ها و تعصبات و باورهای کهنه و نخ‌نما شده و پوسیده را از سر باز کند و به کناری نهد و با آن‌ها بجنگد تا رهایی و آزادی را برای او وبطریق اولی اسپانیا به ارمغان آورد واین مهم از دست جوانی چون لئونارد و برمی‌آید نه داماد که اسیر قدرت و ثروت و سنت و تعصب است. همان‌گونه که می‌جنگد و در انتها جان بر سر این عشق می‌نهد. حتی مادر داماد نیز از نفرت و تعصب اجرای سنت‌ها و درنهایت انتقام سرشار است. او چون فرمانده‌ای جنگی مردم را توسط همان سنت‌ها و تعصبات و باورها تحریک و تهییج کرده و بسیج می‌کند تا عروس و لئوناردو را بیابند و آبرو غیرت و سنت وباورو... ازدست‌رفته را با کشتن آن دو بازیابند. اسپانیا جوانانی چون لئوناردو را می‌خواهد تا او را از دست فاشیست و دیکتاتوری، از دست خشکه‌مقدس بازی و باورهای پوسیده از شر سنت‌گرایی و تعصب‌های کوکو رانه نجات داده و به ساحل امن وامید و رهایی و آزادی برساند. همان‌گونه که در پایان نمایش عروس کشته نمی‌شود ومی ماند چون اسپانیا باید بماند و با چنین خون‌هایی آبیاری شود تا از دست فاشیست و دیکتاتوری رهایی یافته و سرافراز و آزاد برجای بماند.

 

البته می‌توان بیش از این‌ها گفت اما مجال ما اندک است ابتدا به احسان مالمیر و گروهش باید بابت این کار و شجاعتی که در به صحنه آوردن نمایشی از لورکا به خرج داده‌اند تبریک گفت چراکه در این بلبشوی تئاترهای عجیب‌وغریب اجرای نمایشی از لورکا همان‌گونه که هست خود کاری است پسندیده. اما باید در این میان مواردی خاص موردتوجه قرار گیرند ابتدا باید گفت که نمایش به یک دراماتورژی همه‌جانبه نیاز دارد تا تمامی مفاهیم متن وزیر متن بیرون آورده شده و تحلیل گردند تا این‌گونه بازیگران نیز بهتر نمایش و شخصیت‌ها و چرایی رویدادها را درک کرده تا بتوانند با حضور صحنه‌ای دراماتیک آن را به اجرا درآورند.

لذا باید گفت که مقدمه حرکتی ابتدای نمایش ضرورت دراماتیک نداشته وندارد چراکه اولاً گویا نبود ه دوما انگار برای خالی نبودن عریضه واین که بگوییم ما حرکت فرم هم داریم طرح‌ریزی‌شده بود سوما همه آن معانی ای‌که قرار است با حرکات فرم ارائه داده شود در روند نمایش به مخاطب انتقال پیدا می‌کند. خصوصاً آنکه ضعیف اجراشده بود. ما یا باید یک کاری را برای صحنه انجام ندهیم یا اگر انجام می‌دهیم درست و بجا آن را بکار بگیریم. همین موجب شده است که زمان نمایش طولانی شود و ریتم بیفتد بخصوص با تعویض صحنه‌هایی که بی‌مورد طولانی می‌شوند و کش‌دار. این‌گونه زمان نمایش هم زیاده می‌نمود در این میان ریتم درونی و بیرونی بازیگران هم کند است و درست از آب درنیامده. بازی‌ها هم درجاهایی غلو شده و تصنعی می‌نماید هرچند که بازیگران تلاش خود را کرده‌اند اما در این میان هدایت کارگردان به لحاظ چگونگی رفتار، کنش‌ها، حس و حال، تحول دربازی‌ها، بدن وبیان، آکسان گذاری‌های بدنی وبیانی، حضور صحنه‌ای، میزان سن و حرکات، و شخصیت‌پردازی‌های موضوعی و موضعی و...ضعیف به نظر می‌رسد. این‌ها به عهده کارگردان است و درست به همین دلایل کارگردانی کار دشواری است. هرچند که احسان مالمیر در مقام کارگردان نیز سعی خود را کرده است اما کافی نبوده. مثلاً یک زن یا مرد اسپانیای باید چگونه باشد؟ به لحاظ نوع رفتار، حرف زدن، راه رفتن و... همه پارامترهایی که کاراکتر یک شخصیت یا فرد را می سا زد.ما نباید بازی را بازی بکنیم و ادای بازی کردن را دربیاوریم. باید همه حرکات و رفتار و کردار وبیان و حس و حال و...امان واقعی و طبیعی به نظر بیایند وگرنه با موسیقی اسپانیولی و چند حرکت ساده و معمولی که شخصیت ما اسپانیولی نمی‌شود. مخاطب باید آن را باور کند وگرنه تأثیر نمی‌گذارد و زحماتمان به هدر می‌رود. از همین روست که می‌گویم کار به یک دراماتورژی همه‌جانبه نیازمند است. یعنی دراماتورژی در متن و اجرا. درهرحال موسیقی پیمان جعفرقلی و آرین فسایی خوب بود همراه با فضای نمایش. طراحی لباس صفا کوشا نیز قابل‌قبول بود. در میان بازیگران لاله مرزبان در نقش عروس، صفا کوشا در نقش عجوزه، علیرضا زنده‌دل در نقش لئوناردو وتاجاهایی فرید غفاری در نقش داماد بازی‌های بهتری ارائه دادند. به‌ویژه در آن صحنه زیبا ودرعین حال تراژیک پایانی یعنی رویارویی داماد با لئوناردو در حضور عروس و آن تابلو دراماتیک آخری که با فریاد خاموش عروس همراه بود. درنهایت شاهد نمایش بی‌آلایش و اجرایی گرم بودیم به احسان مالمیر و گروهش و همچنین کارکنان خوب و زحمت‌کش تالار محراب خسته نباشید می‌گوییم.

                                                                                                               

 

 

 




مطالب مرتبط

نگاهی به نمایش «عروسی خون» نوشته فدریکو گارسیا لورکا و کار قطب‌الدین صادقی

تن در خون و تراژدی در آیین
نگاهی به نمایش «عروسی خون» نوشته فدریکو گارسیا لورکا و کار قطب‌الدین صادقی

تن در خون و تراژدی در آیین

علیرضا نراقی: تراژدی‌های فدریکو گارسیا لورکا ریشه در فرهنگ عامه و اسطوره دارد. همین تکیه بر داستان‌ها و باورهای عامیانه به کشمکش نمایشنامه‌های او وجهی آیینی بخشیده است. نمایش «عروسی خون» در ...

|

نظرات کاربران