نگاهی به نمایش وقایع روز شماره ٣ ؛ ۸۱ ، خیابان ویکتور هوگو
روایت پناهجویان از تبعید بر صحنه تئاتر
ایران تئاتر -فهیمه نجمی: اگر امروز در تهران، نمایش «آری یا نه» کودکان کار را بر صحنه میآورد تا به همگان ـ مردم و مسئولان ـ حضور پنج میلیونیشان را در کشورمان یادآوری کند، یا نمایش «هنگامی که...»، گفتار و صحنه را به دختران بنیاد امید مهر میسپارد، در فرانسه، نمایش «۸۱ ، خیابان ویکتور هوگو»، عرصه نمایش شرح حال پناهجویانی میشود که جامعه نمیتواند و نباید دیگر نادیده بگیرد.
تئاتر از همان ابتدای تولد به جایگاهی برای شنیدن صدای کسانی بدل شد که در زندگی واقعی کمتر صدایشان به گوش میرسید ، یا اصلا شنیده نمیشد: زنان، بردگان، اسرا، فقرا، پناهندگان، آدمهای حاشیهی جامعه. در گذر قرون، نه تنها از اعتبار این کارکرد تئاتر کاسته نشده، بلکه امروز در سراسر جهان بسیارند هنرمندانی که در آفرینشهای صحنهایشان آن را با قدرت برای طرح مسائل روز جامعهشان به کار میبندند. در اینصورت تئاتر به موضوعاتی نزدیک میشود که جامعه را نگران کرده یا باید نگران کند. اگر امروز در تهران، نمایش «آری یا نه» کودکان کار را بر صحنه میآورد تا به همگان ـ مردم و مسئولان ـ حضور پنج میلیونیشان را در کشورمان یادآوری کند، یا نمایش «هنگامی که...»، گفتار و صحنه را به دختران بنیاد امید مهر میسپارد، در فرانسه، نمایش «۸۱ ، خیابان ویکتور هوگو»، عرصه نمایش شرح حال پناهجویانی میشود که جامعه نمیتواند و نباید دیگر نادیده بگیرد.
در پلاک ۸۱ خیابان ویکتور هوگو هستیم؛ در فرانسه، ولی نه در پاریس، بلکه در شهر اوبرویلیه (Aubervilliers)، در نزدیکی پایتخت. در اینجاست که گروهی از مهاجرانِ «غیرقانونی» ـ خارجیانی که در انتظار دریافت کارت شناسایی از کشور میزبان هستند ـ تصمیم میگیرند تا یک مرکز کاریابی را به اشغال خود درآورند. در سایهروشن، گروهی از مردان وارد دفاتر متروکی میشوند که به حال خود رها شدهاند. یک اتاق انتظار خالی با کفپوشی از لینولئوم و سقف کاذب پدیدار میشود که فقط با نور رنگ پریدهی تلفنهای همراه این مردان روشن شدهاست. آنها خوشحال از فرصتِ ناگهان بهدست آمده، شروع میکنند به عکس انداختن از یکدیگر، جا گرفتن در مبلها، شوخی کردنِ با هم. اما تنها چند دقیقه برای باخبر شدن نگهبان ساختمان کافی است که بلافاصله با سگاش از راه میرسد.
این مردان که زندگی خود را بر صحنه بازی میکنند اعضای انجمنی از همین ناحیه هستند که پس از اخراج شدن از مکانهای مختلف و بهدنبال ۴ ماه زندگی در خیابان، تصمیم گرفتند این محل را تا زمان یک گشایش قانونی در وضعیتشان به اشغال خود درآورند. برای آنها که راهی دراز را از لیبی، ساحل عاج، بنگلادش یا سرزمینهای دیگر طی کردهاند، «مسکن مشکل (اصلی) نیست. مشکل، اوراق هویتی (فرانسوی) است. بهمجردی که اوراق هویتت را گرفتی، میتوانی تقاضای مسکن کنی.»
رویت پذیر کردن افراد نامرئی در چشم دولت
اولیویه کولُنـژَبلُنکا (Olivier Coulon-Jablonka)، کارگردان، شکلگیری این نمایش را در چارچوب پروژهای که با عنوان «نمایشنامههای وقایع روز» در مرکز هنرهای نمایشی ملیِ شهر اوبرویلیه (La Commune) شکل گرفته، ترسیم میکند. در واقع، مدیر این مرکز خانم ماری جوزه مالی (Marie-Josée Malis) است که از کارگردانان بزرگ دعوت کرده، از آنها میپرسد: چه چیزی در زندگی مردمان اینجا، الهامبخش هنر شماست؟ اینگونه است که «نمایشنامههای وقایع روز»، روشهای جدیدی در کار تئاتر محسوب میشوند. آنهاعزیمت از آنچه وجود دارد را بهجای چیزهایی که کمبودشان حس میشود همچون سیاستی بر ضد ایدهآل رمانتیکی اعمال میکنند که خواهان رویا دیدن در مورد چیزهایی است که فقدانشان حس میشود؛ چیزی که خمودی به دنبال دارد و مانع از حرکت میگردد.
تا آنجا که به نمایش «۸۱ ، خیابان ویکتور هوگو» مربوط میشود، کارگردان و دو همکار دراماتورژ و سینماگرش با خواندن مقالهای در یکی از سایتهای خبری، از اشغال مرکز کاریابی توسط پناهجویان مطلع میشوند. ولی خیلی زود هرگونه تلاشی را برای نزدیک شدن به این موضوع با توجه به حضور غیرقانونی پناهجویان در خاک فرانسه و نیز در این مکان غیر ممکن میبینند. بالاخره تصمیم میگیرند مستقیما به دیدار پناهجویان بروند. و در این رویارویی و تبادل مستقیم است که داستانها پدیدار میشوند.
در نهایت این وضعیتِ متناقض افرادی که در اوبرویلیه زندگی و کار میکنند، اما توسط مقامات کشوری که در آن زندگی میکنند به رسمیت شناخته نمیشوند چون کارت شناسایی ندارند است که کارگردان و همکارانش را مجذوب اجرای پروژه میکند: «ما تمایل پیدا کردیم این افراد نامرئی برای دولت را رویت پذیر کنیم».
«مرزها را باز کنید»
از جمع ۸٠ نفرهای که ساختمان مرکز کاریابی را اشغال میکند، تنها ۸ پناهجو میپذیرند که بر صحنه حاضر شوند. به زعم کولُنـژَبلُنکا، حضور آنان بر صحنه در نقش خودشان، مهمترین چالش گروه بهشمار میآید. هم اوست که تاکید میکند متن شکل گرفته در قالب تئاتر مستند و بر پایهی شرح حال هر یک از این افراد، هر امکانی را برای بهکار گرفتن بازیگران دیگری به جای خود پناهجویان از گروه سلب کرده بود. تمرینها در همان ساختمان شماره ۸۱ خیابان ویکتور هوگو برگزار میشوند، با توجه به ساعات کار هر یک از پناهجویان/بازیگران.
اگرچه ممکن است عجیب بهنظر برسد ولی بیشتر این افرادِ بدون کارت شناسایی به کار مشغولاند، کار سیاهی که البته کارفرمایانِ گاه دولتی از آن بیشترین سود را میبرند. و از قضا، در حالیکه دهها بار در روز حضور این پناهجویان توسط مقامات رسمی و تندروهای دست راستی مخل امنیت فرانسه معرفی میشود، آنها اغلب همچون مامور ایمنی و پیشگیری در شرکتها، موسسات، اماکن و فروشگاهها فعالیت میکنند. حتی در قسمتی از نمایش یکی از آنها تعریف میکند کهچگونه با کمال میل یک نوشیدنی را پس از پایان کار با همکاران پلیساش صرف میکرده، ولی مراقب بوده تا زیادی معطل نکند و مدت زمان طولانی با آنها نماند.
پس این پناهجویانی که اغلب کم حرف شدهاند و دیری است به زندگی در سایه خو گرفتهاند، ابتدا در مقابل دوربین ویدئویی کارگردان و همکاراناش و بعد به زیر پروژکتور و مقابل دهها تماشاچی میآیند تا داستانهای خویش را در اپیزودهای فردی و جمعی روایت کنند: عبور از بیابان و گذر از دریا بدون قطبنما؛ دوستی که در میانهی راه جان میدهد و پاسپورتی که بهایی هم قیمت خوناش داشته را به یادگار میگذارد؛ همقطارانی که به دلیل سرعت زیاد از قایق به دریا سقوط میکنند؛ قاچاقچی انسانی که دویست کیلومتری مرز گروهی از پناهجویان را با گفتن دروغِ "تنها دو قدم مانده" رها میکند ... ، همه و همه بر صحنه و به سادهترین و تاثیرگذارترین شکل ممکن به تماشا گذاشته میشوند
با عبور از مرز، البته ماجرا ختم نمیشود. مصطفی نخستین روزش را در یکی از ادارات پلیس اینگونه تعریف میکند: «بر جای خودم نشسته بودم و جنب و جوش افراد را نگاه میکردم که از دیدن افراد سالمندی که هنوز برگه هویتی نداشتند جا خوردم. به خودم گفتم: یعنی میشود اینجا تا این سن بدون کارت هویت دوام آورد؟ مردی بهم گفت که هفده سال هست که این جاست ولی هنوز حتی به اداره گرفتن اوراق هویتی نزدیک نشده.»
داستانهای گاه تکراری این پناهجویان قدرتی شگرف بر صحنهی تئاتر مییابند. قدرتی که ابتدا موجب میشود این نمایش تولید سال ۲۰۱٥، امسال در واپسین روز در بخش اصلی فستیوال آوینیون بر صحنه رود. واز ابتدای فصل تئاتری جاری و در چارچوب جشنواره پاییزه پاریس، معتبرترین تئاترهای پایتخت از جمله تئاتر آبس (شعبهی دوم تئاتر شهر) صحنهی خود را در اختیارشان بگذارند.
تعهد این تئاترها اما نسبت به این پناهجویان که ٩١ تنشان به مدد همین نمایش موفق شدهاند کارت شناسایی فرانسوی خود را دریافت کنند، به همین جا ختم نشده است. تقریبا از ابتدای ماه نوامبر سال جاری و بهدنبال اخراج باقی مانده این افراد از ساختمان شماره ۸۱ واقع در خیابان ویکتور هوگو در ۲۶ اکتبر گذشته، ٧ تئاتر ملی در فرانسه ـ از جمله تئاتر اودئون ـ ٣۰ پناهجوی وابسته به این انجمن (که ٢١ نفرشان همچنان فاقد کارت شناسایی هستند) را در خود پناه دادهاند. این امر موجب شده که وزارت فرهنگ فرانسه، که این تئاترها همگی تحت مدیریت آن قرار دارند، و نیز نخست وزیری، به این پرونده دخول کنند و پلیس پذیرفته است تا یکبار دیگر مدارک افرادی که تقاضایشان رد شده را مورد بررسی قرار دهد.