در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از نمایشنامه‌خوانی اسماعیل خلج در خانه هنرمندان

زبان شخصی من با زبان نمایشنامه‌ام متفاوت است. "گلدونه خانم" در سال‌ها و در مکان‌هایی اتفاق می‌افتد که آدم‌هایش به این شیوه حرف می‌زنند. من خودم در میان همین آدم‌ها زندگی کردم. در سال ۳۵ محله ما پر از مردهای چاقوکش و بد دهن بود

نیلوفر رستمی:
به دعوت کانون نمایشنامه‌نویسان خانه تئاتر روز گذشته قرار بود اسماعیل خلج بنا بر اعلام‌‌های رسمی در مطبوعات، نمایش"مستانه" را در خانه هنرمندان بخواند. اما به جای"مستانه"، خلج بنا به دلایلی که بازگو نکرد نمایشنامه"گلدونه خانم" را همراه آورده بود و خواست این نمایشنامه را برای تماشاگرانش بخواند.
خلج"گلدونه خانم" را سال 1350 نوشت؛ نمایشی که 5 سال روی صحنه بود و حالا پس از سه دهه یک بار دیگر، خلج، آن را برای مخاطبانش می‌خواند.
آثارِ نمایشی منتشر شده خلج بین سال‌های 1348 تا 1380 نوشته شده است. او در آذر ماه 1324 در خانواده‌ای زحمتکش اما فقیر به دنیا آمد. در سال 1340 هنگامی که به دبیرستان می‌رفت برای نخستین بار در نمایشنامه"ابومسلم خراسانی" بازی کرد. بعدها با شکل گیری کارگاه نمایش، خلج به عنوان نوسینده، کارگردان و بازیگر کارش را به صورتی جدی آغاز کرد و در همان سال‌ها در دو فیلم از فریدون رهنما و یک فیلم از آربی آوانسیان به نام"پژوهشی ژرف و سترگ" بازی کرد. اما بیشتر ماجراهای نمایشنامه‌های خلج در قهوه‌خانه‌ها یا مراکز اجتماعی و تفریحی جنوب شهر می‌گذرد و یا در محلات پائین شهر با زندگی همسایه نشینی، محله‌هایی با فرهنگ خاص در حاشیه شهرهای بزرگ و آدم‌های خو کرده با فرهنگ‌شان.
از نمایشنامه‌های مهم خلج می‌توان به"پاتوغ"، "پاانداز"، "گلدونه خانم" و"حالت چطوره مش رحیم" اشاره کرد. در جمع دیروز محمود استادمحمد، بهزاد فراهانی، محمد ابراهیمیان نیز حضور داشتند.
پس از خوانش نمایشنامه، جلسه گفت‌ و شنود با مدیریت بهزاد فراهانی برگزار شد. فراهانی در ابتدای جلسه از خلج خواست تا بگوید این روزها وضع نوشتنش چگونه است؟
خلج نیز گفت که اخیراً سناریویی نوشته که نزد بنیاد سینمایی فارابی است و فعلاً منتظر جواب فارابی است و عنوانش"شیرین خانم" است.
فراهانی: آیا آثار قبل و بعد از انقلاب‌تان نسبت به هم فرق کرده است؟
خلج: نه، تا مدتی بعد از انقلاب نمایشنامه‌هایی که می‌نوشتم شبیه نوشته‌های قبل از انقلابم بودند.
فراهانی: هنوز می‌روید قهوه‌خانه؟ قهوه‌خانه نزدیک خانه‌تان؟
خلج: خیلی کم از بس گرفتاری‌ها زیاد شده که دیگر فرصتش کم پیش می‌آید. ولی در سال حتماً یکی، دو دفعه‌ای می‌روم.
فراهانی: اطراف خانه فعلی‌تان قهوه‌خانه هست؟
خلج: نه متاسفانه. همه جا تبدیل به کافی شاپ شده. من اکباتان زندگی می‌کنم و در آن جا یک کافه هست که بعضی اوقات به آن جا می‌روم.
پس از آن فراهانی با اشاره به این که سوال‌های زیادی از خلج دارد، خواست که حاضران هم در این گفت‌ و شنود شرکت کنند.
یکی از دانشجویان از خلج پرسید که در دوره اخیر حرکت‌هایی در نمایشنامه‌نویسی دیده می‌شود که مبنی بر این است که عده‌ای علاقه‌مند به زنده کردن نمایشنامه‌های شبیه خلج و نعلبندیان و دیگران هستند.
خلج در پاسخ نظر شما در این مورد چیست؟ گفت:«من شک دارم که چنین چیزی به وجود آمده باشد؛ یا حداقل من ندیدم. دیدم، نمایش‌هایی که زبانشان کمی شبیه نمایش‌های من است اما این‌ها صرفاً تقلید بی‌ریشه است. باید دیالوگ‌ها به دل بنشیند در حالی که بیشتر این متن‌ها دیالوگ‌هایش سطحی است. من کار خلاقانه خیلی خوبی ندیدم البته می‌دانم که علاقه‌های به این سمت هست مثلاً خیلی از دانشجویان پایان نامه‌هایشان را در مورد من و یا نعلبندیان نوشته‌اند. به نظرم چنین چیزی در میان دانشجویان بیشتر وجود دارد.»
یکی دیگر از تماشاگران نیز از خلج پرسید که چرا او در نمایشنامه‌هایش از واژه‌های غیر مؤدبانه استفاده کرده است؟
خلج گفت:«زبان شخصی من با زبان نمایشنامه‌ام متفاوت است. "گلدونه خانم" در سال‌ها و در مکان‌هایی اتفاق می‌افتد که آدم‌هایش به این شیوه حرف می‌زنند. من خودم در میان همین آدم‌ها زندگی کردم. در سال 35 محله ما پر از مردهای چاقوکش و بد دهن بود.»
در ادامه در برابر سؤال‌های دیگر حاضران که پرسیدند نمایش"گلدونه خانم" متعلق به چه سبکی است؟ آیا می‌توان سبک آئینی و سنتی را بر آن قائل شد، گفت:«به نظر من فقط نمایش تخت حوضی،‌ نمایش سنتی ایرانی به حساب می‌آید. در ضمن نمایش‌های آئینی و سنتی بسیار با هم متفاوت هستند و اصلاً من نمی‌دانم چرا این دو شیوه را در کنار هم قرار داده‌اند؟ نمی‌دانم چرا ما به زور می‌خواهیم هر اثری را در یک ژانر جا بدهیم. خیلی ساده‌ است؛ هر اثر ویژگی‌های خاص خودش را دارد، شاید بعدها بگویند که نمایش من جزء نمایش‌های سنتی بوده است، نمی‌دانم.»
در ادامه این جلسه محمد ابراهیمیان بیان کرد که تئاتری‌های قدیم از استعدادی برخوردار بودند که نسل جدید فاقد آن است اما فراهانی در جواب گفت:«این حرف را قبول ندارم در میان نسل جوان هم به تعداد زیاد درام‌نویس‌های بزرگی مانند خلج، نعلبندیان و... دیده می‌شود و حتی بهتر از گذشته‌ها. اما یک چیز را یادمان نرود؛ هیچ وقت آن موقع کسی از من نمی‌پرسید که هزینه اجرایت چقدر می‌شود؟ آن موقع من سه ماه یک بار دستمزدم را از تلویزیون می‌گرفتم، چون پول به اندازه کافی داشتم. اجاره خانه من 70 تومان بود اما در حدود 500 تومان حقوق می‌گرفتم ولی الان وضعیت به این شکل نیست. درام نویس فعلی وقتی متنی را می‌نویسد مدام باید به این فکر کند که دکور پر هزینه‌ای نداشته باشد، شخصیت‌هایش زیاد نباشند. در حال حاضر فقر در تئاتر حاکم است. در حالی که علاقه‌مندان به تئاتر هر روز اضافه می‌شوند. ما لشکر 100 هزار نفری تئاتر داریم اما متاسفانه حتی برای 2 هزار نفرشان نیز فضا نیست.»
فراهانی افزود:«در ضمن یادمان نرود که حداقل ما چند سال یکبار می‌توانیم فرصت اجرا پیدا کنیم اما خیلی از جوان‌های با استعداد از این فرصت هم محروم هستند.»
در پایان فراهانی گفت:«نمی‌دانم چرا خلج امروز نمایشنامه"مستانه" را نخواند اما باید همین جا قول بدهد که یکبار دیگر در جلسات خانه تئاتر"مستانه" را برای علاقه‌مندان بخواند.»