در حال بارگذاری ...
نقدی بر نمایش راهبان معبد وانگ

نشان همزادی نیکی و پلیدی در سرشت انسانی

ایران تئاتر _بهنام حبیبی : نمایش «راهبان معبد وانگ» نوشته محمد رضا کوهستانی و کارگردانی احمد سلیمانی از ۲۳ آبان ماه هر شب به غیر از ایام عزاداری ساعت ۱۸:۳۰ در تماشاخانه ایرانشهر اجرا می‌شود

در معبدی بودایی که یادآور سرزمین اسرارآمیز تبت است، چهار راهب جوان در محضر استادی پیر، دروس دین و زندگی فرامی‌گیرند.استاد در نهایت دانش و تجربه، با به کارگیری همه‌ی آن چه تاکنون آموخته، شاگردان را با سختی‌ها و ریاضت‌های مبارزه با نفس پلید انسانی آشنا می‌سازد. او به نظر، مردی است خودساخته که در روش‌ها، کلیات، و جزئیات آموزش خود به شاگردان، تردیدی ندارد. چهار راهب جوان نیز متقابلاً با شور و اشتیاق به کسب دانش و تجربه می‌پردازند و هر آن چه را استاد از سختکوشی و ریاضت بر آنان روا می‌دارد به جان می‌خرند و همچنان قدردان و ستایشگر استاد هستند. در این میان، رویدادهایی جزئی نیز از بازیگوشی‌ها و شیطنت‌های شاگردان و گاه حتی خود استاد، چاشنی طنز این مدرسه‌ی آموزشی می‌شوند و فضای یکنواخت و خشن ریاضت‌های معابد بودایی را برای تماشاگرش با لبخند و خنده‌ای شادمان می‌کنند. استاد، در کنار همه‌ی دروس مبارزه با نفس پلید انسانی از تعیین جیره‌ی ناچیز غذا و نوشیدنی گرفته تا اندازه‌گیری میزان ادرار هر یک از آنان، تا مبادا پنهانی بیشتر از جیره‌ی معین خورده و نوشیده باشند، همچنان درسی عملی و اجرایی را نیز در فهرست دروس خود می‌گنجاند که شامل کتک زدن عروسکی است که هر چند وقت یک بار، شاگردان باید با اجرای آن، با مبارزه‌ی رودررو و خشن با نفس به ظاهر زیبا و لطیف ولی در حقیقت پلید و فریبکار،آمادگی همیشگی خود را حفظ کنند. در این میان، هر یک از شاگردان که مرتکب عملی شود که بر خلاف رسوم جاری معبد باشد و یا عملی که از سوی استاد، ناشایست شمرده شود، یکی از شاگردان در مقام بازوی اجرایی استاد، وظیفه‌ی مجازات این شاگرد خطاکار را که شامل تنبیه و مجازات بدنی او با فنون رزمی است، اجرا می‌کند. طنز موجود در رویدادهای داستان، مانند هنگامی که با بسته شدن همزمان پنجره‌ها، شاگردان می‌انگارند که استاد نامرئی شده است، حال آن که استاد از گذری دیگر به راه خود ادامه داده است و از نظر آنان ناپدید شده است، در کنار به سخره گرفتن همه‌ی سختگیری‌ها و انضباط خشک و خشن معابد رهبانیت بودایی، مقدمات ایجاد نمایشی شاد را در روال این داستان می‌آفریند که البته در مسیری رفت و برگشتی از طنز تا هجو و سپس تا هزل، در رفت و برگشت است.

 

جریان جاری داستان، هنگامی دچار چالش می‌گردد و خط داستانی نمایش را وارد موج کشمکش می‌کند که زنی به ظاهر بر حسب اتفاق ولی در واقع با برنامه‌ریزی قبلی‌اش، در لباس یکی از راهبان مرد وارد معبد می‌شود و در کنار سه راهب مرد دیگر به زندگی می‌پردازد. ورود یک زن به محیط آموزشی سختگیرانه ی معبد بودایی که همواره با تأکید بر ریاضت‌های نفسانی و مبارزه با خواست‌های درونی و لذت‌های جسمانی از جمله دوری از لذت بردن از زن است، آغاز سلسله‌ای از رویدادهای جالب توجه و خنده‌آور را کلید می‌زند. حضور زن در بین راهبان جوان که در ظاهر برای پاکی و آلایش درون و روح خود در آن مکان به سر می‌برند، با تغییرات و گرایش پیوسته‌شان به سمت زن، که تا آخر داستان همگی دور از چشم استاد به وقوع می‌پیوندد، کنش اصلی و پرسش محوری داستان را به روی صحنه پدیدار می‌کند. زن که با حضور خود، تغییرات بنیادین در رفتار و انگیزه‌های راهبان جوان ایجاد کرده است، با انتشار شادی و مهربانی و گذشت، نیرویی خفته را در درون راهبان معبد بیدار می‌کند. او بر خلاف همه‌ی سختگیری‌های مورد اجرای استاد، در شیوه‌ی تعاملش با راهبان، با گذشت و بخشش و مهربانی‌های زنانه رفتار می‌کند، تا جایی که راهبان اندک‌اندک به روشنی فکری دست می‌یابند و در پی آن به سرپیچی و تقلب در انجام امور جاری خود روی می‌آورند. در ادامه‌ی داستان، وجود زن در معبد توسط استاد پیر شناسایی می‌شود و استاد تصمیم به مجازات او می‌گیرد ولی زن با انجام نمایش سایه، استاد را از راز بزرگی آگاه می‌کند که آغازگر تحولی درونی در استاد می‌شود. زن برای استاد بازگو می‌کند که او(زن) و استاد پیر، برادر و خواهری هستند که در هنگام کودکی توسط برده‌فروشان در بازار به فروش رسانده شده‌اند و از بخت بدشان، راهبی از معابد بودایی پسر را خریداری کرده است و برای تربیت و پرورش او به نیت رهبانیت، او را به زور به معبد آورده است و این خود، داستان جدایی این برادر و خواهر را رقم زده است، حال آن که آنان، هر دو بر روی ساعد دست هاشان نشانی از دوران بردگی به یادگار دارند و این نشان، پیونددهنده‌ی این برادر خشن و این خواهر مهربان می‌شود. راهب پیر در پی کشف این حقیقت و قرار گرفتن در این فضای پراحساس، دچار آگاهی درونی می‌شود و به پوچی دانسته‌ها و رفتار خود پی می‌برد و همراه با خواهرش از معبد می‌رود و ادامه‌ی زندگی‌اش را در دنیای واقعی انسان‌ها می‌گذراند.

 

"راهبان معبد وانگ"، داستان نیمه‌ی حیوانی و خشن و دورافتاده‌ی انسان‌هایی است که با گُم کردن سرشت احساسی و آرامش‌دهنده‌ی خود، به گوشه‌گیری از دنیا و ریاضت‌های بی‌دلیل و بی‌نتیجه بر روی خود، روی می‌آورند. داستان جدایی برادر و خواهر در کودکی، نگاه ناتورالیستی نویسنده به واقعیت انسان‌هایی است که در نتیجه قرارگیری در جریان خشن پرورش‌های دینی و فرهنگی، با رشد بیش از اندازه‌ی سرشت‌های خشن و حیوانی خود، گویی سرشت انسانی و احساسی خود را به کُلی گُم کرده‌اند و آن را فراموش کرده‌اند. تعبیر جالب مرد بودن سرشت حیوانی و خشن، و زن بودن سرشت احساسی و آرام‌کننده، که در نماد عروسک‌ها نیز قابل دیدن است، نگاه تند و غیر انسانی جهان بینی‌ها و دیدگاه‌های بنیادگرا و بَدَوی دینی و مذهبی در جوامعی است که همچنان در عصر ما، زن را نشان پلیدی و ناپاکی و سرچشمه‌ی فریب و گمراهی انسان از مسیر رشد و بالندگی می‌دانند، حال آن که زن با حضور خود، نادرست بودن این اندیشه و دیدگاه را به همه‌ی راهبان جوان و حتی به استاد راهبان نیز می‌آموزد. حضور آنارشیستی زن در معبد بودایی، به راهبان می‌آموزد که آرامش انسان در دوری از زن و دنیا و جریان زندگی انسان‌ها نیست، بلکه انسان‌ها در کنار یکدیگر و با قرارگیری مرد و زن به عنوان دو سرشت مکمل یکدیگر، به آرامش درون می‌رسند و گوشه‌گیری‌ها و تَرک دنیاها و ریاضت‌های بی‌بهره‌ی آنان نمی‌تواند نیاز جسمی و روحی انسان به مادیات دنیوی و از نگاه آنان نیاز به زن را، غیرموجه جلوه دهد. از دیدگاه دیگر، شکنجه‌ی عروسک توسط راهبان جوان که موجبات شادی و آرامش استاد را فراهم می‌کند، نشان از انتقام او از دوران سوخته‌ی کودکی او دارد که با حضور اجباری‌اش در معبد، با خشونت و ریاضت سپری‌شده و رنگی از لذت در آن نبوده است. او در حقیقت کودک درون خود را می‌آزارد تا با این خودآزاری، از کودکی جامانده‌اش در روزگار فراموشی، انتقام بگیرد.
"راهبان معبد وانگ" از نمایشنامه‌ای بدون کلام و کاملاً تصویری بهره می‌برد که البته در بازار نمایشنامه‌های کاملاً دیالوگ محور موجود در جریان جاری تئاتر ایران، امتیازی ویژه را به خود اختصاص می‌دهد. نمایشنامه از رویدادهایی روشن و ساده برخوردار است که فهم آنها برای تماشاگر پیچیده نمی‌نماید. نگاه مینی مالیستی و ساختارگرایانه‌ی طراح صحنه به آفرینش صحنه، دکور و اکسسوارهای ساده و به‌اندازه، به خالی بودن و پوچ بودن فضای حاکم بر داستان، کمک بیشتری می‌کند. ایجاد میزانسن های خوب و کافی در کنار ایجاد تابلوهای صحنه‌ای جذاب و خنده‌آور، از امتیازات دیگر این نمایش است. وقوع رویدادها به خوبی در همه‌ی صحنه و با بهره‌گیری از انواع میزانسن های سطحی و حجمی در فضای صحنه، تقسیم می‌شود و بازی را از یکنواختی خارج می‌کند. استفاده‌ی از رنگ‌های شارپ، نورهای مستقیم و بی‌واسطه، و موسیقی‌های مناسب معابد بودایی برای فضای چیره شده بر داستان، همگی از ویژگی‌های خوب این نمایش‌اند.

 

بازی بازیگران نمایش "راهبان معبد وانگ"، در نهایت سادگی و مهارت بر صحنه جاری می‌شود و نگاه تماشاگران را به خود جذب می‌کند. راهبان جوان در روابطی ساده و مکانیکی، و تنها با بهره‌گیری از ابزار بدن، همه‌ی معنا و احساس لازم برای ایجاد ارتباط با یکدیگر و ارتباط با تماشاگر را به اجرا می‌گذارند.
"راهبان معبد وانگ" تلنگری است کمدی - آنارشیستی به همه‌ی جهان‌بینی‌ها و دیدگاه‌های بنیادگرا و دور از منطق و احساس که با تکیه بر سلاح دین و یا فرهنگ جامعه‌ی خود، به پرورش سرشت حیوانی و غیرمنطقی انسان روی می‌آورند و نیمه‌ی منطقی و احساسی و آرامش‌دهنده‌ی وجود انسان را در خود می‌کشند و در ادامه شاید به کشتار واقعی انسان‌های دیگر نیز می‌پردازند. "راهبان معبد وانگ" دعوتی است برای بازیابی نشان سرشت گمشده‌ی احساس و ادراک مکمل در وجود ما انسان‌ها. نشانی که از همزادی همه‌ی سرشت‌های انسانی می‌گوید.




مطالب مرتبط

در گفت‌وگو با کارگردان حاضر در بخش صحنه‌ای جشنواره تئاتر فجر مطرح شد

«تروما» و ضرورتی به نام حاج قاسم سلیمانی 
در گفت‌وگو با کارگردان حاضر در بخش صحنه‌ای جشنواره تئاتر فجر مطرح شد

«تروما» و ضرورتی به نام حاج قاسم سلیمانی 

احمد سلیمانی، کارگردان «تروما» با بیان اینکه جای خالی بخش هویت ملی در بزرگ‌ترین رویداد تئاتری کشور حس می‌شد، گفت برای ما پرداختن به موضوعی با محوریت حاج قاسم سلیمانی یک ضرورت بود.

|

بلیت‌فروشی «تروما» آغاز شد

بلیت‌فروشی «تروما» آغاز شد

بلیت‌فروشی نمایش «تروما» به کارگردانی احمد سلیمانی که از چهارشنبه 12 دی روی صحنه خواهد رفت، آغاز شد.

|

نگاهی به نمایش «بنگاه تئاترال» نوشته علی نصیریان و کار هادی مرزبان

شورش دوباره مبارک بر اربابان ریاکار
نگاهی به نمایش «بنگاه تئاترال» نوشته علی نصیریان و کار هادی مرزبان

شورش دوباره مبارک بر اربابان ریاکار

بهنام حبیبی: نمایش ایرانی همواره و در همه شرایط اجتماعی ایران، با گونه‌های مردمی‌اش موردپذیرش تماشاگر ایرانی بوده است. از آن زمان که بر حوضی فرش‌شده در حیاط خانه، تماشاگرش را بر ضد حاکم ریاکار آگاه ...

|

نظرات کاربران