در حال بارگذاری ...
...

حالا یک پروانه‌ام

مهدی نصیری «‌وآنگاه که تاریکی همه‌جا را گرفت و قرص ماه کامل شد، ملکه بر بالین امیر‌زاده جوان دسته‌ای خون آلود خود را به چهره‌‌اش کشید و سه بار تکرار کرد: «خون مقدس، زیبایم بساز...» این قطعه کوتاه که در بروشور نمایش ...

مهدی نصیری
«‌وآنگاه که تاریکی همه‌جا را گرفت و قرص ماه کامل شد، ملکه بر بالین امیر‌زاده جوان دسته‌ای خون آلود خود را به چهره‌‌اش کشید و سه بار تکرار کرد: «خون مقدس، زیبایم بساز...»
این قطعه کوتاه که در بروشور نمایش «عنکبوت پروانه‌ای» هم آمده است محمل اصلی داستان نمایش است که با در نظر گرفتن مقدمات قبلی و حوادث احتمالی بعدی یک داستان مستقل و کامل محسوب می‌شود. نمایش «افشین قاسمی»‌براساس محوریت چنین داستانی پرداخت شده و اگر تمرکز وتأکید آن کاملاً بر این محور صورت می‌گرفت مسلماً می‌توانست با نقایص کمتری به‌منظور و هدفش برسد.
«عنکبوت پروانه‌ای» که ظاهراً براساس یک ایده اولیه شکل گرفته‌است با دامن‌زدن به مضامین و موضوعات دیگر و یا اهمیت دادن به حواشی دچار نوعی شتاب زدگی شد که تمرکز بر روی یک تم اصلی ومحوری را ناممکن ساخته است. واقعاً تم اصلی نمایش چیست؟ «عشق»، «زیبایی»، «کمال» یا... البته ممکن است همه این مضامین همراه با هم در متن وجود داشته باشند اما آنچه مسلم است اینکه یکی از آنها باید محوریت پیداکند و در ارتباط تم‌های دیگر تأثیر گذار باشد. یکی از مشکلات عمده نمایش قاسمی این است که‌تکلیف داستان آن با تم اصلی‌اش روشن نیست و به همین خاطر پرداخت ساختار داستانی‌‌اش و با آشفتگی و ابهام روبروست.
آن‌طور که به‌نظر می‌رسد محتوا و ژرف ساخت «عنکبوت پروانه‌ای» در رابطه با رسیدن ‌به‌نوعی کمال است که فراتر از زیبایی و عشق غیر حقیقی مطرح می‌شود. البته‌داستان برای بیان این‌محتوا زمان زیادی را بی جهت تلف می‌کند و خیلی دیر به اصل مطلب می‌پردازد.
سقف کمال هرچند که نباید تعیین شود، اما تماشاگر براساس مختصات داستانی آن را می‌پذیرد. شاید یکی از محورهای مفهومی که قراراست با این تصویر جانشین شود – و مهمترین آن – زیبایی باشد. عنکبوت و حشرات موذی اطرافش چون تعبیر و تعریف درستی از زیبایی و کمال ندارند به‌دنبال مظاهر مجازی هستند. این در حالی استکه در نقطه مقابل، تنها سوسک پیر با عمل فداکارانه‌ای که انجام می‌دهد کمال مطلوب راتعریف می‌کند. سوسک پیر آن‌جا که به دار آویخته می‌شود فریاد می‌زند: «من حالا یک پروانه‌ام!» او در حقیقت تنها شخصیتی است که به معنای واقعی کمال می‌رسد و پروانه می‌شود.
شیوه اجرایی نمایش «افشین قاسمی» به‌مراتب فراتر از متن رفته و حتی با ویژگی‌هایی که دارد برخی ضعف‌های متن را هم پوشانده است. طراحی و ساخت عروسک‌ها اولین نکته‌ای است که در این حوزه می‌‌توان به آن پرداخت؛ هشت عروسک نمایش در ابعادی کوچک با برجسته‌کردن ویژگی‌های فیزیکی و رعایت جزئیات به‌صورت کاریکاتور گونه ساخته شده‌اند و جزو محاسن کارگروه در زمینه اجرا محسوب می‌شوند که تأثیر زیادی هم در موفقیت نمایش دارند. ظاهر عروسک‌ها نخستین چیزی است که در کنار آرایش صحنه مخاطب را جذب کار می‌کند.
قاب محدود کننده فضای نمایش باطراحی خوب صحنه که برای اجرای Top Table چیده شده علاوه بر زیبایی آرایش امکانات لازم را برای نوع اجرا که با استفاده از فضای تاریک پس زمینه و عروسک‌گردانان سیاه‌پوش انجام می‌شد، فراهم آورده‌اند. همین‌صحنه آرایی امکان تقسیم رویداد گاه به سه بخش متفاوت پایین (سوسک پیر / گذار و بینابین) روی میز (عنکبوت/ نفرت و تظاهر) و عقب (پروانه‌ها / دام) را فراهم آورده است. این سه بخش با توجه به کارکردی که از نظر فضا‌سازی دارند با تغییرات مناسب نور‌پردازی پرداخت شده‌‌اند و اجرای نمایش را برا اساس فضای داستان و موقعیت‌های مشخص تکمیل می‌کنند.
علاوه بر این موسیقی نیز با این امکانات اجرایی همراه شده و به‌جز در مواردی که باعث کاهش تأثیر آن می‌شود متناسب با نمایش عمل می‌کند.
در واقع نمایش قاسمی شامل یک محور اصلی‌است که در آن عروسک‌ها قصه‌ای را روایت می‌کنند.
این محور در کنار محور روایی دیگری قرار گرفته که در آن دختر و پسری عاشق یکدیگر، در پی دریافت شناختی جدید، از عشق زمینی خود دست می‌کشند.
حضور معشوق‌وار پروانه‌ها و انتخاب نام دختر (پروانه) گذر از عشق مجازی به حقیقی، رسیدن به کمال مطلوب و .... نیز هرچند در هر دو داستان قابل تحلیل و بررسی هستند، اما به‌سختی می‌توانند بر هم انطباق پیدا کنند. بنابراین روایت دختر و پسر در نمایش تنها به‌صورت مقدمه و موخره‌ای اضافه ضعیف افزوده شده است و نیاز به آن اصلاً در کار احساس نمی‌شود. اگر قرار بود که هدف و منظور نمایش توسط داستان به تماشاگر انتقال داده شود قاسمی بی‌تردید می‌توانست آن را در قصه‌ عروسک‌هایش بیان کند.