ضرورتهای نقد نمایش عروسکی
رضا آشفته نقد نمایش عروسکی تفاوت خاصی با نقد نمایش صحنهای، یا با نقد هر نوع اثر و پدیده هنری ندارد. همانطور که در عنوان «نقد نمایش عروسکی» دیده میشود، طبق اصول نقد باید یک نمایش عروسکی مورد بررسی قرار گیرد. زمانی این ...
رضا آشفته
نقد نمایش عروسکی تفاوت خاصی با نقد نمایش صحنهای، یا با نقد هر نوع اثر و پدیده هنری ندارد. همانطور که در عنوان «نقد نمایش عروسکی» دیده میشود، طبق اصول نقد باید یک نمایش عروسکی مورد بررسی قرار گیرد. زمانی این بررسی بهیک نقد اصولی و کارآمد دامن میزند که از شناخت بهتر و آگاهانه منتقد لبریز شده باشد.
هر منتقدی زمانی میتواند جسورانه یک نمایش عروسکی را مورد واکاوی فکری و تکنیکی قرار دهد که از نحوه ساخت و بهکارگیری عروسک در قالبها و شیوههای متفاوت و گوناگون آگاهی داشته باشد. مسلماً مقایسه کار بردی یک ماریونت با سایه، و یک کابوکی با عروسک میلهای خاص روسیه و غیره متفاوت است. ظرافت خاص عروسکها و نحوهی گرداندن آنها در بازتاب میزان تأثیر پذیری مخاطب مشهود است. هرچه گروه هنری مسلط بر تکنیکها باشد، آنگاه در ارائه تفکرات مؤثر نیز پیشگامی خواهد کرد وبالعکس. مطمئناً کار منتقد نمایش عروسکی نیز با توجه بهمیزان مطالعه و آگاهی به انواع عروسک ها و نحوه بهکار گیری آنها در قالب های سنتی و همچنین هنجارگریزیهای رایج تعیین میشود.او باید مو را از ماست بیرون بکشد و سره را از ناسره تشخیص دهد. وظیفه منتقد سندیت و اعتبار بخشیدن به یک اثر هنری و ادبی است. اگر یک کار در خور تامل و توجه است، باید بانقد مصلحانه و منصفانه این اتفاق ایجاد شود. درست است که نقد باید از ساختار و اسنجام بیرحمانهای تبعیت کند ولی این دلیل رسیدن به معیارهای مشخص و عدالت جویانه نیست. جسارت منتقد نیز در رسوا کردن هنرمند نیست، بلکه این جسارت داعیهی سواد وآگاهی را بههمراه دارد و با چنین رویکردی میتوان کاملاً مؤثر بود. کسیکه نتواند زشت و زیبا را از هم تشخیص دهد، منتقد نیست. منتقد بالحن آگاهانه و با ارائهدلیلها و منطقهای بیشمار مخاطب را بهنقطه درک و دریافت اصولی وکارآمد نزدیک میکند. در اصل وظیفهی او آگاهی بخشیدن بهمخاطب است. گاهی مخاطب در این فرآیند مطلوب، کسی جز هنرمند وخالق اثر نیست. هنرمندی که نتواند از اثر هنری خود دل بکند نمیتواند در تولید یک اثر بی نقص مسیر درستی را بپیماید. هنرمند نیاز به آیینه تمام عیار و شفاف دارد که بیشیلهپیله اثرش رامورد وا کاوی قراردهد. درصورتی که اگر منتقد بیسواد باشد و از زبان چرب و متملقی بهرهببرد، آن وقت خیلی راحت فاتحه اثر هنری وهنرمند را میخواند و ازسوی دیگر به شعور مخاطب توهین آشکار و غیر قابل بخشش میکند.
عروسک مهمترین عنصر در جان بخشی به نمایش عروسکی است. باید همه عناصر، ابزار و امکانات انسانی ومادی در همین زمینه تدارک دیده شده باشد. حالا وظیفهی منتقد این استکه فرآیند تولید و اجرا را در کنار هم قراردهد. و با توجه به بازتاب اثر در زمان اجرا به نقد خود سروسامان بدهد.گاهی منتقد جنبههای ساختار گرایانه و فرمالیستی را رویکرد ارتباطی خود بامخاطب قرار میدهد. گاهی نیز از شکل نقدهای متفکرانه (روانشناختی، کمونیستی، فمینیستی و غیره) پیروی میکند. در هر صورت نقد به گونهای مکمل و تثبیت کننده اثر در جهان خارج از آن است. بنابراین منتقدی در این زمینه مفید واقع میشود که از واقعیت جاری در اثر هنری پرهیز نکند، و زیر و بم تکنیکها و شیوهاجرایی را مورد واکاوی قرار دهد. گاهی نیز تفکر خارج از حیطه ساختاری اثر مورد کنکاش قرار میگیرد و البته بهتر است دلایل فوق الذکر توام باشکل اجرا باشد تاسندیت واعتبار مشخصی به شکل اجرا نیز داده شود.
شاید منتقدانی که درگیر نقد متفکرانه میشوند، در نگاه اول شکل اجرا را بدون چون و چرا پذیرا باشند و حالا در باره فرآیند تفکر در پس زمینه و لایههای پنهانی و چندگانه اثر کنکاش میکنند تا از اینطریق بتوانند قوهی درک و دریافت مخاطب راتحریک کنند تا آگاهانهتر باموضوع ارتباط بر قرار شود. مسلماً مخاطب صرفاً برای سرگرم شدن پای یک نمایش عروسکی نمینشیند، حتی سر گرم کننده ترین آثار هنری نیز از یک خط مشی مشخص پیروی میکنند. اینتبعیت دلالت بر همنشینی با نوعی تفکر دارد. گاهی این تفکر جنبههای لذت جویان ومادی راملاک و معیار قرار میدهد، و گاهی نیز تفکر بهدنبال پویایی وتأثیر در مخاطب میگردد. مبنای این دو گرایش متفاوت، زمینهساز بسیاری از جریانهای اجتماعی و فرهنگی خواهد بود. همین اتفاقات نیز با رجوع به شکل و نحوه به کارگیری عناصر و ابزار از وظایف یک منتقد جسور است. او بایدمخاطب را نسبت به نکات ریز و درشت یک اثر هنری آگاه سازد. منتقد وظیفه دارد که از ارائه کالاهای هنری بدون تأثیر مطلوب و مخرب انتقاد کند. او نسبت به اجتماع و افراد مستقر در آن تعهد دارد.
باید نسبت به عوارض و زیانهای آثار نامطلوب وغیر استاندارد واکنش نشان دهد. مسلماً ارائه جنگهای هنری دراز مدت ضربه جبران ناپذیری به پیکرجامعه وارد میسازد، باید از تولید چنین آثاری در سطح کلان جلوگیری شود. وقتی منتقدان باتوجه به ابزار موجود (رسانههایجمعی) نسبت به تولید این نوع آثار سر و صدا ایجاد کنند، آن وقت افراد جامعه نیز در مصرف آنها جانب احتیاط را خواهند گرفت. وگرنه در سکوت همه پذیرای زیانهای جبران ناپذیر یکجریان نامطلوب هنری خواهند شد.
با این تفاسیر در مییابیم که نقد هر اثری هنری تقریباً از اسلوب مشخصی پیروی میکند و این بسته به روحیه و شوق منتقد دارد که در کدام وادی سیر آفاق کند. او باید بتواند مدام اطلاعات خود را بهروز کند تا در تفسیر، تحلیل و بحثهای ساختار گرایانه بتواند در مقایسههای انجام شده ازجدیدترین اطلاعات بهره کافی را ببرد. در عین حال مخاطب نیز در مطالعه یک نقد به دنبال نکات تازهای است که باید از سوی منتقد به آنها توجه شدهباشد.