یادداشتی بر نمایش «پانارای II» نوشته وکاری از شارلوت پویک یولن
مهدی عزیزی همهچیز در جهان بر پایه تغییر و تحولات استوار شدهاست و هیچ چیز واقعیتر از تغییر و تحولات نیست. فلسفه مرگ و پایان هستی در کنار پوچی و ماهیت درون تهی دنیایی بارها و بارها در اغلب مکتوبات فرهنگی و مذهبی، ...
مهدی عزیزی
همهچیز در جهان بر پایه تغییر و تحولات استوار شدهاست و هیچ چیز واقعیتر از تغییر و تحولات نیست. فلسفه مرگ و پایان هستی در کنار پوچی و ماهیت درون تهی دنیایی بارها و بارها در اغلب مکتوبات فرهنگی و مذهبی، انسانها را به فانی بودن جهان پیرامونشان آگاه ساختهاند، حال اگر به نمایشی که پیش از نمایش آن بر صحنه گمانه زنیهای فانتزی بودنش بر زبان تماشاگران جاری میشود، این موضوع را دستآویز شکل اجرایی و روایت خود کند. با آن چگونه باید رودر رو شد. نمایش «پانتاریII» اما در شکل، فرم وماهیت اجراییاش که روایتی را نیز دنبال نمیکند. میخواهد بگوید که ما چگونه باید خودمان را درک کنیم، هرچند که تماشاگران ما در سالنهای نمایشی به طرفهالعینی میخندند باید چگونه با ایننمایش که چون آیینه برابر، قرار گرفته برخورد کنند. نمایش پانتارای II در سه جنبهی طراحی عروسک، فرم اجرایی و ماهیت شکل گیرش پیام آور این نکته است که ما با چنگ و دندان درتلاش هستیم تا بقایمان را حفظ کنیم. اما مرگ میآید، خواسته و یا ناخواسته.
نمایش از دریدن پردهای سفید، که نشانهی تولد است آغاز میشود و این تولد آغازی بر تحول و فرسودگی موجودات است. فرسودگی آدمها و یا بهتر باید گفت موجوداتی که در حفظ بقایشان با چنگ و دندان میجنگند اما باز فنا میشوند. شارلوت پویک در این نمایش در کنار ایجاد بستری مناسب برای ارائه و طرح سؤالاتی اساسی در ذهن مخاطب میخواهد در وجود این تماشاگر رسوخ کند و او را متوجه اساسیترین نکته نمایشاش سازد که ما بیجهت در تلاشیم تا با چنگاندازی به زندگی آن را حفظ کنیم.
این تلاش در کنار ما خواهد بود در همه حال، همه وضعیت و هر سنی که باشیم، حتی اگر فرسودگی وجود مان را به لاشهای بد بو تبدیل کند. این تلاش عبث همچنان ادامه خواهد یافت. در راستای صدور این پیام نمایش ابزاری است تا شکل اجرا بر تماشاگران آن اثر کند. نمایش عروسکی در کنار اهمیت بازیدهندهگی عروسک طراحی ویژهای را میطلبد، تا تماشاگر پیام نمایش را درک کند و بپذیرد. باید پذیرفت عروسکهای این نمایش که در ابعاد بزرگ، متوسط و کوچک ساخته شده اند، بدعتی در طراحی عروسکهای نمایشی حساب میآیند. این عروسکها که اغلب غیررئالیستی هستند با چهرههایی غیر قابل باور شان در بستری همین پیام و رویکرد دیالیکتیک نمایش غیر رویایی پانتارای دوم قرار میگیرند و بهعبارتی در تکامل خواسته و روحیه پرخاشگریاش گلاویز شدن بشریت و عالم حیات را با مرگ به شکل کاملاً قابل درک و پر اهمیت به تصویر میکشد عروسک های نمایش همسو با فهم مخاطبانش طراحی و پرداخته شده حتی در شرایطی میتوان بی هیچ تلاشی درک کرد که این خواستهی معقول نمایشگر از تماشاگر بقدری واضح آشکار است که مخاطبش را به خندیدن وامیدارد. در واقع این نقطه عطفی در ایجاد رابطهای بی نظیر و کشتیجادو گرانه میان تماشاگران و عروسک های نمایشی میشوند. در حالی که نمایشهای بی کلام در سرزمینما اغلب با اقبال عمومی مواجهه نمیشوند. اما خالق ایننمایش در بهکارگیری ابزار نمایش خود شرح و بست دادن و ردیف کردن موقعیتهای نمایشی مختلف آنقدر هوشمندانه عمل کردهاست که اگر حتی نمایش به زبان هلندی هم به اجرا در میآمد باز هم بااستقبال چشمگیری مواجهه میشد. چرا که خانم شارلوت پویک از تماشاگرش دعوت میکند که صحنههای نمایشاش در پس یکدیگر بهصورت متناوب ببیند و پس از پایان این پنجاه و پنج دقیقه آنها را بهصورت مجزا در کنار هم قرارداده و نتیجهگیری کند. این مهمترین نکتهی این نمایش است که درست و پازون تمامی موجودات را با مرگ – حتی کلاغها را که عمری به نسبت دراز دارند- با همان عروسکهای بعضاً عجیب و غریبش در راستای یکدیگر و دربهدری شهر به نمایش میگذارد. پس از نمایش «مالیخولیایگذر زمان»این نمایش دومین اثری است که اهمیت گذر زمان و فرارسیدن مرگ را به تماشاگرش گوشزد میکند. در نتیجه میتوان نمایش «پانتارای II» را نمایشی ارزشمند به لحاظ طراحی عروسک، صحنه و شکل اجرایی آن دانست.