در حال بارگذاری ...
...

گزارشی تحلیلی از نمایشنامه‌خوانی اکبر رادی

هنر یک عمل فردی است و اصلاً نمی‌تواند دسته جمعی باشد. وقتی یک گروه جمع می‌شوند و با همکاری هم در پی خلق یک موقعیت نمایشی برمی‌آیند، قتل زبان صورت می‌گیرد. متعادل شدن زبان و حرکت خیلی مهم است و در همجواری این دو، تئاتر شکل می‌گیرد

رضا آشفته:
اکبر رادی در نشر ویستار بخشی از نمایشنامه"باغ شب‌نما" را در عصر یکشنبه 26 شهریور ماه قرائت کرد.
در این روخوانی، اسماعیل خلج، نمایشنامه‌نویس و کارگردان و محمد ابراهیمیان، منتقد و نمایشنامه‌نویس حضور داشتند.
اکبر رادی پیش از آغاز روخوانی، به عنصر مشترک داستان و نمایشنامه اشاره و تأکید کرد که به وسیله دیالوگ(گفت‌وگو) تمامی عناصر نمایشنامه بسط می‌یابند. گفت‌وگو در نمایشنامه ضمن بسط دادنِ مقدمه، شرح و میانه و نتیجه، و همچنین فضاسازی و شخصیت‌پردازی در لایه‌های زیرین خود، داستانی را همراه خواهد داشت. این توضیحات رادی باعث شد که جلسه قصه‌خوانی یکشنبه پایان شهریور ماه نشر ویستار نیز با دلیل و منطق رسمیت پیدا کند.
نویسنده باغ شب نما‌ یا"قبله عالم" که چند سال پیش، آن را هادی مرزبان در تالار اصلی تئاترشهر اجرا کرد، علت قرائت متن، توسط خود را درست خوانی آن دانست، چون گروه‌های روخوانی بدون تمرین از پس ادای درست کلمات، لحن و ارائه شخصیت‌ها برنمی‌آیند؛ هرچند باید گفت که یک گروه، با تمرین و تحلیل درست، بهتر از یک نفر از عهده قرائت یک متن برخواهد آمد. به هر تقدیر اکبر رادی آمده بود تا مثلِ یک داستان‌نویس به تنهایی بخش آغازین نمایشنامه‌اش را برای حضار قرائت کند. او سعی داشت با لحن‌‌های متفاوت(مثلا در مورد طبیب ارمنی نمایشنامه) تنوع گفتاری ایجاد کند. همچنین طمأنینه و توضیحات به موقعِ نویسنده درباره برخی از واژگانِ قابل توضیح، مکمل جلسه روخوانی نمایشنامه می‌شد.
اکبر رادی در ابتدا به زمان و زبان قجر و عصر ناصرالدین شاه اشاره کرد تا با چنین توضیحی زمینه لازم را برای ارتباط بهتر مشخص کند. شاید بروز عناصر داستانی در قسمت آغازین این متن، بهترین انگیزه را برای قرائت این متن در جلسه فراهم می‌کرد. شاید هم دلیل عمده‌تر، چاپ برخی از آثارش در این نشر بوده است.
"نویسنده معاصر" سعی بر آن داشت تا زمان کوتاهی صرف قرائت متن شود و بیشتر با حضار وارد گفت‌وگو گردد. او با گذاشتن عینک درباره توضیحات صحنه باغ شب نما گفت که کمتر از این موضوع بهره گرفته است تا کارگردان بهتر و آزادانه‌تر بتواند در ایجاد فضا و امکانات صحنه‌ای وارد عمل شود؛ در صورتی که مثلِ شهر فرنگ مدام تصاویر و صحنه‌ها تغییر می‌کند و این تغییرات در دلِ گفتارها مشخص شده است.
او به نرمی کاغذها را ورق می‌زد و در تک تک آدم‌های نمایشنامه‌اش نفوذ می‌کرد تا گفتار هر یک را بنابر حالت و لحن مشخصش ادا کند. بدیهی است که لطف‌ِ حقیقی، زمانی نصیب یک متن نمایشی می‌گردد که در صحنه اجرا شود. قرائتِ اکبر رادی نیز نمی‌توانست آن طور که باید و شاید معرف آدم‌ها و موقعیتِ عصر ناصری و سرآغاز اوج و افول یک نظام و حکومتِ مستبدانه باشد. یکی از حضار زبان درباری و قجری را بعد از پایان روخوانی اکبر رادی، رکن اساسی متنِ باغ شب نما‌ ‌دانست. این شنونده از تندخوانی اکبر رادی گلایه کرد و گفت:«در زمان اجرایِ عمومی نیز ریتم تندتر اجرا نسبت به متن، باعث می‌شد که بسیاری از کلمات ناشنیده باقی بماند و زبان متن به خوبی در اختیار بیننده قرار نگیرد.»
رادی نیز این انتقاد را پذیرفت و توضیح داد:«در زمان تمرین نمایش‌ با هادی مرزبان ‌بر سر این موضوع بحث داشتیم؛ چون ریتم مردم و زندگی در دوران قاجار کندتر از حال حاضر بوده است و از سوی دیگر، ریتم کندتر باعث جلوه کردن زبان متن می‌شد.»
وی افزود:«شاید امروز، من هم تندتر از حد معمول آن را خوانده‌‌ و نتوانسته‌ام ارتباط لازم را بین مخاطب و متن برقرار کنم.»
یکی از حضار جوان از زبانِ ادبی"باغ شب نما" به نیکی یاد کرد، ولی متن را بدون کنش که لازمه یک متن نمایشی است، دانست. او زبانِ متن را با این رویکرد دروغین فرض کرد؛ برای آن که نمی‌تواند تبدیل به یک متن نمایشی شود.
اکبر رادی در پاسخ به انتقاد این جوان گفت:«در کل دنیا رسم بر این است که نویسندگان، همپای‌‌ اجرا، متن خود را ویرایش می‌کنند، یا این که قبل از اجرا در گفت‌وگو با کارگردان، متن، نوشته و تکمیل می‌شود؛ اما در ایران هر نویسنده‌‌ مجبور است متن خود را منفک از اجرای واقعی(یعنی با اتکا به اجرا در ذهن خود) بنویسد و چون قبل از اجرا باید آن را چاپ کند، ناگزیر به زبان و ادبیات متن بیشتر توجه می‌کند.»
وی افزود:«من هشت سال، مدام نمایشنامه نوشتم؛ بی آن که ‌اجرا شوند. واضح است که نمایشنامه از دو بخش"نمایش" و"‌نامه" تشکیل شده است و عدم اجرای به موقع و قبل از چاپ، مانع از توجه بیشتر به بخش"نمایش" متن‌ها می‌شود و از سوی دیگر بخش"‌نامه" که در برگیرنده ادبیات متن است، مورد توجه بیشتر قرار گرفته است.»
اکبر رادی در ادامه از متن‌ها و اجراهای برخی ‌جوانان که از زبان و ادبیات غافل شده‌اند،‌ انتقاد کرد و گفت:«این افراد، یک مشت میزانسن و یک مشت جست‌وخیز به صحنه می‌برند و اسمش را می‌گذارند"نمایش". این اتفاق در فرنگ هم دیده شده است. آن جا هم سکوت‌های غیرمتعارف، عربده‌های ناگهانی و امثال آن به کار می‌آید؛ اما ممت با زبان و ادبیات سر و کار دارد. فوسه کاملاً ادبیات است و آن‌ها با تسلط بر زبان و ادبیات، نمایشنامه‌های خود را برای صحنه نوشته‌اند.»
او یادآور شد:«نمی‌توانیم تاریخ تئاتر داشته باشیم مگر آن که قبل از آن، تاریخ نمایشنامه‌نویسی داشته باشیم. "زبانِ همراه با حرکت" نمایشنامه را شکل می‌دهد. متاسفانه فقر و بی‌سوادی محض مانع از توجه به اولین رکن نمایشنامه، یعنی زبان شده است. هر زمان یک شخصیت استخوان‌دار با زبان نوشته شود، آن وقت تئاتر به وقوع می‌پیوندد.»
وی افزود:«هنر یک عمل فردی است و اصلاً نمی‌تواند دسته جمعی باشد. وقتی یک گروه جمع می‌شوند و با همکاری هم در پی خلق یک موقعیت نمایشی برمی‌آیند، قتل زبان صورت می‌گیرد. متعادل شدن زبان و حرکت خیلی مهم است و در همجواری این دو، تئاتر شکل می‌گیرد.»
همان جوان در ادامه با اشاره به نام چند نمایشنامه‌نویس مدرن اروپایی و آمریکایی مانند سام شپارد و هارولد پینتر و... به این موضوع اشاره کرد که آنان زبان دراماتیک را در خدمت خلق متن‌های خود قرار داده‌اند.»
اکبر رادی متن‌"باغ شب نما" را کنش‌مند دانست و گفت:«آن چه در این جا خواندم، مربوط به بخش آغازین این متن است. مطمئناً در ابتدا، معرفی شخصیت‌ها و موقعیت‌ها به وقوع می‌پیوندد که خواه‌ ناخواه از کنش‌های تند و آشکار در آن پرهیز شده است.»
وی افزود:«دیالوگ، کنش می‌سازد و خود دیالوگ باید بیانگر خشم، عجز و حس‌ها و لحن‌های موجود در گفتار و رفتار باشد. بنابر این از توضیح بیشتر در توصیف این موارد اجتناب کرده‌ام. البته نبودن کنش در اغلب متن‌های ایرانی دیده می‌شود و این گرفتاری وجود دارد. به همین دلیل هنوز در کشورمان یک اثر جامع و کامل در حوزه تئاتر نداریم.»
یکی دیگر از حضار به تصنیف"مرغ سحر" در پایان نمایشنامه اشاره کرد که با توجه به آن که ملک‌الشعرای بهار آن را پس از دوره ناصری سروده است، با آن شرایط سازگاری دارد.
اکبر رادی نیز استفاده از اشعار و برخی از موارد این چنینی را که به فضا و شخصیت‌ها لطمه‌ای وارد نمی‌سازد، بدون اشکال دانست و گفت:«مرغ سحر مکمل فضا بود و به همین دلیل از آن استفاده شده است.»
جلسه در پایان، به دیدار و گفت‌وگوی نزدیک اکبر رادی و اسماعیل خلج با علاقه‌مندان عرصه نمایشنامه‌نویسی تبدیل شد.