«با مجله نمایش»
شماره دوم از دوره چهارم، تاریخ آبانماه ۱۳۶۳ را بر خود دارد. با مطالبی به قرار زیر: «گفتگو»، «تراژدی جریره»، «تئاتر، تفریح مفرح»، «تلویزیون و هنر نمایش»، «فرزند استراتفورد»، «کارگردانی تئاتر: تجزیه و تحلیل نمایش»، «تئاتر ...
شماره دوم از دوره چهارم، تاریخ آبانماه 1363 را بر خود دارد. با مطالبی به قرار زیر: «گفتگو»، «تراژدی جریره»، «تئاتر، تفریح مفرح»، «تلویزیون و هنر نمایش»، «فرزند استراتفورد»، «کارگردانی تئاتر: تجزیه و تحلیل نمایش»، «تئاتر عروسکی»، «در سوگ اوباتالا»، «تئاتر در هند»، «تاریخ تئاتر: تئاتر روم»، «واژههای تئاتر: تراژدی»، «معرفی شخصیتهای تئاتر: سوفوکل»، «نقد نمایش»، «گزارش و خبرها»، «معرفی کتابهای تئاتری، کتابشناسی و مقالهشناسی».
صفحه اول مجله، به مطلبی پیرامون جشنوارهها، اختصاص دارد. در این بخش، اهداف جشنوارههای تئاتر به این ترتیب عنوان میشوند: الف- هدف تبلیغاتی (اعتقادی، فرهنگی و...) ب- هدف آموزشی ج- هدف سیاسی (به طور مطلق) د- هدف تفریحی (از نوع لازم و مفید آن) و در مورد هر کدام با مثال توضیح داده میشود.
توجه به مسائل جامعه، بویژه جنگ، هماهنگی و یکپارچگی اصول و سیاستهای برگزاری جشنوارهها و محتوای آنها، از تاکیدات اصلی این مطلب است.
سخنان حجهالاسلام سیدمحمد خاتمی، در مقام وزیر ارشاد اسلامی آن دوره که در جلسه بررسی اساسنامه جشنواره سراسری تئاتر فجر عنوان شده است، هنوز مایه دلگرمی است: «باعث خوشحالی است که یک جریان دائمی در مورد تئاتر به وجود بیاید تا همه ارگانهای مخلصی که در این میان میتوانند بدون غرض کمک کنند، در مورد یکی از حساسترین شاخههای فرهنگ جامعه کار کنند، تا نه ما به دور خودمان حصاری بتنیم که نفهمیم در جامعه چه میگذرد و از اندیشهها و استعدادها استفاده نکنیم و نه اینکه دیگران که به هر حال در این زمینه دستاندرکارند، دور از آنچه در ارشاد میگذرند باشد... ما باید هنر را با مردم و با فرهنگ و با اسلام آشتی بدهیم. نباید بگوییم، نمایش، قالبی است که باید فقط در آن نماز خواند. این آشتی دادن هنر با اسلام نیست. معیارهای کلی اسلامی با دید فلسفی و جهانبینی اسلامی نسبت به ابعاد مختلف زندگی انسان، باید تأمین شده باشد. چرا در هنر ما نباید یک لحظه تفریح باشد.»(1)
«تراژدی جریره»؛ نوشته جابر عناصری، به بررسی شخصیت نمایشی جریره، در شاهنامه میپردازد. در این مطلب، نویسنده پس از معرفی زمان و مکان واقعه و شخصیتهای گوناگون مرتبط با داستان «جریره»، طرح داستان و پس از آن شخصیت «جریره» و سرنوشتاش را تجزیه و تحلیل میکند. وی اعتقاد دارد «زندگی جریره، بیشباهت به تراژدی آنتیگون (دختر پادشاه تبس) اثر سوفوکل نیست. در قلم و تراژدی یونان، «آنتیگون»، همانند جریره، مظهر فداکاری و عشق به خانواده است و در ضمن سخت در پنجه قهار سرنوشت اسیر است.»(2)
با مقاله «فرزند استراتفورد» از «جان گاسنر»، با زندگی ویلیام شکسپیر، شاعر و نمایشنامهنویس مشهور انگلیسی، آشنا میشویم.
نویسنده ضمن بیان زندگی و آثار شکسپیر، برخی از نمایشنامههای او را از نظر تکنیکی، معنایی و ویژگیهای نمایشی، تجزیه و تحلیل میکند.
وی در پایان مینویسد: «کلریج»، منتقد سبک رومانتیک و پیروانش، برترین خصلتهای قابل تصور را به شکسپیر نسبت دادهاند و ستایشهای مبالغهآمیز آنها بیشباهت به تعبیرات تنگنظرانه افرادی نیست که او را با «مولیر» و «راسین» قیاس نمودهاند. تنها راه برای جلوگیری از به عرش رسانیدن شکسپیر، حبس جسم او در جهان خاکی است. بهتر است فراموش نکنیم او مردی بزرگ در عصری عظیم و طبق نظر «بن جانسون»، «نه تنها در عصری خاص بلکه در کلیه اعصار» بوده است؛ زیرا قضاوت به متفاوت بودن او برتر از آن است که شکسپیر را مردی از آسمانها تصویر کنیم.»(3)
تئاتر عروسکی از «بیل بُرد»، عروسکگردان معروف آمریکایی است که از هفت سالگی این هنر را آغاز کرد. و بعد با کارگردان پیشرو، «تونی مارچ» همکاری نمود. «بیل برد»، خالق 2000 نوع عروسک و شخصیتهای بسیاری برای فیلمها و تلویزیون بوده است.
«بیل برد»، نویسنده کتاب «هنر عروسکی» است. این کتاب دارای تصاویری فوقالعاده از یک مجموعه جهانی عکس و نقاشی است.
در ادامه، مقاله ترجمه شدهای توسط جابر عناصری با عنوان «آشنایی با نمایش در قلمرو فرهنگ ملتها» منتشر شده است که «در سوگ (اوباتالا)» نام دارد و به نمایشهای اسطورهای – آیینی قوم «یوروبا» (Yoruba) در نیجریه میپردازد.
«یوروبا، سرزمین آیینهای دیرپا است. آیینهایی که نخست در پیوند با خوف و هراس ساکنان این دیار، در رویارویی با طبیعت به وجود آمد...؛ در اسطورهها و آیینهای مربوط به خدایان «یوروبا»، همه عناصری که به تولد تئاتر میانجامند، وجود دارند. درست همانگونه که تئاتر یونان از بطن آیین پرستش دیونیسوس (Dionysus) به وجود آمد، هنر نمایشی قوم «یوروبا» نیز از درام آیینی مایه گرفته است. درامی که حضور ملموس خدایان و یا ارواح اجداد را در جشنها و مراسم آیینی قبیلهنشینان «یوروبایی»، همراه با ماسک و حرکات بدن به وسیله هنرمندان بومی – برای تماشاگران مشتاق خودی مجسم مینماید.»(4)
یکی از ویژگیهای خوب مجله نمایش که در واقع یکی از اهداف آن نیز هست، جنبه آموزشی مجله است. از آنجا که این مجله از سوی تنها مرکز رسمی هنرهای نمایشی در کشور منتشر شده و میشود و در دسترس اعضای انجمنهای نمایشی سراسر کشور قرار میگیرد، پرداختن به مسایل بنیادین تئاتر، در شناخت ماهیت آن و جریان پیشرفتاش، بسیار لازم و ضروری است.
در این شماره نیز، گردانندگان مجله با انتخاب و درج مقالاتی همچون «تئاتر در هند»، «تئاتر در روم قدیم»، «واژههای تئاتر: تراژدی»، «معرفی شخصیتهای تئاتر: سوفوکل» و «کارگردانی تئاتر» سعی در تحقق این امر داشتهاند.
در ضمن، مجله با انتشار کتابشناسی، مقالهشناسی و معرفی کتابهای تئاتری به منبع مهمی برای استناد و رجوع پژوهشگران، جهت پژوهشهای علمی و دانشگاهی تبدیل شده است.
این شماره مجله، با گزارشی از جلسه نقد و بررسی نمایش مکبث، پایان مییابد. نمایش مکبث، اثر شکسپیر، توسط آقای جمشید ملکپور – کارگردان، نویسنده و پژوهشگر – در شهریورماه 1363 در تالار اصلی تئاتر شهر اجرا شد.
در این جلسه که در ساعت 5 بعدازظهر روز 25 شهریور 1363، در سالن اصلی تئاتر شهر برگزار گردید، حاضرین از کارگردان درباره دلایل انتخاب نمایشنامه مکبث برای اجرا، شیوه اجرایی، طراحی صحنه، لباس و بازی بازیگران سوالاتی پرسیدند و گاهی نظر مخالف و تند خود را، نسبت به اجرای کار، به طور صریح ابراز داشتند.
جمشید ملکپور، درباره انتخاب نمایشنامه مکبث گفت: «من نزدیک 17 سال است دارم کار تئاتر میکنم. و کار تئاتری خود را از آماده کردن و شستن فنجانهای چای شروع کردم. کار من مراحلی داشت. اولین کارم در سال 1353 «پرومته در بند» اشیل بود که مرحله جدیدی در کارم، در زمینه تئاتر شروع شد. علاقهمند به نمایشنامههای کلاسیک شدم. جستجو و کاوش در آثار کلاسیک، مشغله من در کار تئاتر شد. بعد از تمرینها و اتودهای مختلف، در سال 1358 «ادیپوس شهریار» سوفوکلس، بعد «آنتیگون»، در سال 60-1359 و آخرین نمایش من «مکبث» بود. پس انتخاب یک اثر کلاسیک، زمینه قبلی داشته و کار و علاقه من نسبت به آثار کلاسیک بوده. یکی از انگیزههایی که شکسپیر را انتخاب کردم، فکر کردم که به شکسپیر برچسبی نمیچسبد. هم از لحاظ موضوع و هم شیوه اجرایی میتواند با تماشاگر ارتباط برقرار کند... دستهای از آثار شکسپیر دارای طرح دراماتیک زیبا و پرکشش است. پیچیدگیهای «هملت» را ندارد. این نمایشنامهها شامل: ریچارد سوم، هنری پنجم، مکبث و... است. من بین انتخاب دو نمایشنامه ریچارد سوم و مکبث، گیر کرده بودم. مکبث از نظر تعداد کاراکتر و مسائل دیگر جمعوجورتر بود.»(5)
وی در مورد اجرای آثار شکسپیر در ایران گفت: «یکی از نمایشنامهنویسانی که در ایران مورد بیمهری قرار گرفته، شکسپیر است. وقتی در کتابخانهای میروم و میبینم به طور مثال اکثر آثار برشت ترجمه شده ولی از 35 اثر شکسپیر، گویا 15 یا 16 نمایشنامهاش ترجمه شده، که این مسئله برای کسانی که کار تئاتر میکنند قابل بحث است. از طرف دیگر هیچگونه کتاب تحلیلی وجود ندارد، در صورتی که میدانیم، کتابهای بیشماری راجع به شکسپیر نوشته شده. از نظر اجرایی نیز به علت اینکه محور داستانهای نمایشنامههای شکسپیر حول مسائل سلطنت و خاندانهای اشرافی دور میزند که راجع به اصول کلاسیک است، از آنجایی که در اکثر نمایشنامههای شکسپیر ما با شاهکشیها طرف هستیم، نظام پهلوی چندان موافق اجرای آثار شکسپیر نبود. اداره سانسور از اجرای نمایشنامههای شکسپیر جلوگیری به عمل آورده بود. البته در گذشته درخواست پروانه نمایش گرفته بودند ولی اجازه نمایش داده نشد. بویژه مکبث را میدانم. تئاتر به شیوه فرهنگستان با ترجمههای مولیر و آداپتاسیون نمایشنامههای او، صحنه تماشاخانههای ما را پوشاند. تئاتر مصر نیز به این شکل بود. اما در ایران اتفاقی دیگر، صورت نمیگیرد. ما بعد از «مولیر» به «لابیش» و بعد به نمایشنامههای اخلاقی سازمانهای پرورشی رسیدیم. اما مصر و ترکیه به سراغ تراژدینویسهایی مثل «راسین» و «کرنی» رفتند. در دوره مشروطیت مطالبی فوقالعاده مختصر در روزنامههای دوره مشروطیت، گفتگوی «لیدی مکبث» و «مکبث» زمانی که میخواهند حاکم را به قتل برسانند، به چاپ رسیده. در سال 1302 آقای پاپازیان هنرپیشه روسی به ایران میآید و میخواهند «اتللو» را به صحنه بیاورند، وی نقش خود را به زبان فرانسه بازی کرد و بقیه بازیگران به زبان فارسی. باز چیزی از شکسپیر نداریم تا سال 1327ـ 1326؛ عبدالحسین نوشین دوباره «اتللو» را کار میکند. البته باز دو سه کار شکسپیر ترجمه میشود تا اینکه آقای «اسکویی» در سال 1340 یا 1346 «اتللو» را روی صحنه میآورد و «رویای نیمهشب تابستان» یا «هیاهوی بسیار برای هیچ». سال 1352 «اتللو» را آقای «محمد کوثر» کار کردند. همین قضیه مقداری مسائل را میتواند بشکافد. چرا فقط «اتللو»؟!! چرا بقیه کارهای شکسپیر به روی صحنه نیامده. فکر میکنم به خاطر جو رمانتیک آثار شکسپیر. یافتن حتی گنجینه ناچیزی از آثار شکسپیر ممکن نبود. من روی زمین محکم و سفتی نایستاده بودم. نه کتابخانه، نه آرشیوی. بیشترین منابع مرا، منابع انگلیسی تشکیل میداد. من تمام روزنامهها را زیر و رو کردم که نقدی پیدا کنم. نقاط ضعف و اشکالات را پیدا کنم تا کار را درستتر به روی صحنه بیاورم. از طرف دیگر با وجود نبود این منابع با فرهنگ غلط شکسپیر مواجه بودم.»(6)
(ادامه دارد)
پانویس:
1- صص 3و 4
2- ص 16
3- ص 31
4- صص 39 و 40
5- ص 62
6- ص 63