در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از تئاتر دانشگاهی و شرح وضعیت آن را در این بخش بخوانید:

 ناصر حبیبیان تئاتر دانشگاهی بیش از پنجاه سال پیش در فرانسه و در بسیاری از کشورهای دیگر به یکی از عوامل نوآوری در زمینه نمایش بدل شد. اولین تئاترهای دانشگاهی به تشویق استادان و روشنفکران جوانی چون «رولان بارت» و ...

 ناصر حبیبیان

تئاتر دانشگاهی بیش از پنجاه سال پیش در فرانسه و در بسیاری از کشورهای دیگر به یکی از عوامل نوآوری در زمینه نمایش بدل شد. اولین تئاترهای دانشگاهی به تشویق استادان و روشنفکران جوانی چون «رولان بارت» و نویسندگانی مانند «گارسیا لورکا» در سال‌های پیش از جنگ، پدید آمدند. هدف آنها آموزش و سهیم کردن مردم در میراث فرهنگی بود. در اسپانیا و پرتغال گروه‌های دانشگاهی در روستاها به اجرای برنامه می‌پرداختند. پس از یک وقفه کوتاه ناشی از جنگ جهانی دوم در سال‌های 1960، این تئاتر دوباره رونق گرفت و گروه‌هایی در شهرهای مهم فرانسه به وجود آمدند. مرام‌نامه تئاتر دانشگاهی چند اصل اساسی را مشخص می‌کند؛ کار دسته جمعی، گمنام بودن بازیگران، جذب تماشاگران جدید و از همه مهم‌تر، توجه به مسئله پژوهش؛ در این فرآیند، باید به اجراهای جدیدی دست یافت و گونه‌های نمایشی تازه را تجربه کرد. تئاتر دانشگاهی در واقع آزمایشگاهی برای دست یافتن به روش تازه شناخت تئاتر است. دانشگاهی شدن تئاتر یعنی روشمند و دانشورانه و نهادینه شدن این هنر.
اما به لحاظ مضمون، «تئاتر دانشگاهی، تئاتر فکر و اندیشه است؛ مطرح کننده یک مسئله ساده اجتماعی نیست؛ اگر طنز باشد، طنز ادیبانه و فاخر است؛ نتیجه گذراندن سال‌ها تعلیم و مطالعه است؛ باید جهانشمول باشد؛ جامعه و انسان‌ها را آنچنان که باید باشند نشان می‌دهد؛ نمایش ایده‌های نو در کمال جسارت و با نزاکت ادبی است؛ نمایش رویاها و افکاری است که تنها با استفاده از دانش و هنر عواملش‌ـ با کمترین وسایل و به زیباترین وجه ـ از نتایج آزمایش‌ها و تجربه‌های علمی، روانی، اجتماعی، استفاده می‌کند و به تماشاگر ایده می‌دهد. این تئاتر تکرار وقایع گذشته نیست، بلکه ترمیم‌کننده آینده بشریت است.»(1)
غیر از آن «تئاتر دانشگاهی دو معنی دارد که یک خاستگاه‌اش دانشگاه است و مبنی بر آموزش‌های علمی و پژوهشی تئاتر، که این معنی دوم را هم در دل خودش دارد که آن را از سایر گونه‌های آماتور و حرفه‌ای متمایز می‌کند و آن این که در پی یافتن نکته‌های جدید است، در پی جریان‌سازی و رسیدن به قلمروهای جدیدی که تا به حال کشف نشده.» (2)
«مجید سرسنگی» در این رابطه به ساختار این جشنواره‌ها اشاره می‌کند: «بستر تئاتر دانشجویی، دانشگاه‌ها قلمداد می‌شود که در این میان دو طیف مجری یا برگزارکننده دارد؛ الف) دانشکده‌های تئاتری ب) دانشکده‌های غیرتئاتری، که گروه اول اهم رویکردشان به تربیت دانشجو برای ورود به شاخه‌های مختلف هنر نمایشی است؛ در حالی که گروه دوم که شامل رشته‌های ادبیات، توانبخشی، علوم پزشکی و... می‌شوند به طور عملی این مسئله برایشان یک تجربه تفننی قلمداد می‌شود که می‌توان گفت در بعضی اوقات، کارهای خوبی هم ارائه می‌دهند. اما برای ما دست‌اندرکاران، این در واقع سکویی است که به واسطه آن در کلیه شئون تئاتر اعم از شرایط فرهنگی، هنری و... در فضای عمومی کشور پیشرفت پیدا کنیم و اندوخته‌های خودمان را که به شکل تئوریک ارائه می‌شود، به محک تجربه بیازماییم.»
«عباس اقسامی»، دبیر دهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی معتقد است بین تئاتر دانشگاهی و دانشجویی می‌بایست تفاوتی قائل شد؛ «تئاتر دانشگاهی از تعامل اساتید و دانشجویان به وجود می‌آید؛ یعنی استاد به عنوان یک هدایت‌کننده و دانشجو به عنوان اجراکننده، که در روند آن یک آموزش صورت می‌گیرد و حاصل هم تولید یک تئاتر است، به این فرآیند شکل می‌دهند. اما تئاتر دانشجویی حاصل همفکری و همکاری یک گروه دانشگاهی است که دارای یک پشتوانه آکادمیک است و چیزی که در آن شاخص می‌شود این است که در روند کار، تجربه، یافتن، جستجو کردن و آزمون و خطا مهم است. ماهیت این تئاتر اعتراض است، چون دانشجو یک جماعتی است که قانع نیست و هر جایی که باشد پله بعدی را می‌خواهد، به زمان‌ حال معترض است و در جستجوی آینده است». در این میان، با توجه به دیاگرام، «دانشجو/ تئاتر/دانشگاه»، می‌توان این محیط‌ها را تعریف کرد: 1- تئاتر دانشگاهی؛ دانشجو/ تئاتر/ استاد دانشگاه، 2- تئاتر دانشجویی دو حوزه را شامل می‌شود: الف) فضای تئاتر/دانشجوی رشته تئاتر ب) فضای تئاتر/ دانشجوی غیررشته تئاتر؛ و غیر از این‌ها هم می‌تواند فضاهای تلفیقی تعریف شود.

 تئاتر دانشگاهی در ایران
باید گفت که تئاتر دانشگاهی در ایران در ابتدا از یک سابقه آموزش تئاتر به صورت آزاد، به صورت یک رشته دانشگاهی درآمده؛ یعنی مبنای برخورد تخصصی با آن از «میرسیف‌الدین کرمانشاهی» در سال 1310 شروع می‌شود و 33 سال بعد از آن هم به تأسیس اولین دانشکده تئاتری منجر می‌شود. به هر ترتیب باید اشاره کرد، همانقدر که «کرمانشاهی» از تئاتر ما فراموش شده – لااقل به عنوان اولین تحصیل‌کرده تئاتر و بالطبع اولین معلم تئاتر، به همان میزان تئاتر دانشگاهی هم ناشناخته مانده. البته این موضوع تنها مختص تئاتر دانشگاهی نیست. «شهرام زرگر»، مدیر گروه نمایش دانشکده سینما تئاتر در این خصوص می‌گوید: «از آنجا که در فضای هنری کشور خط ممیزه‌ای بین جریان‌های تجربی ، حرفه‌ای، آماتور، دانشگاهی و تجاری وجود ندارد، همه اینها در هم سرک می‌کشند و محدوده‌شان به سادگی تمیزناپذیر است. گذشته از آن که برخی جریان‌ها ـ مثل تئاتر حرفه‌ای را به طور اساسی نداریم، یعنی متکی بر قواعد تجاری که «حق با مشتری است»، ما در تئاترمان بیشتر همنشینی استعدادها را داریم.» انگار این تئاتر دچار گمگشتگی و فراموشی شده است. «امینی» می‌گوید: «تئاتر دانشجویی، جایگاهش از تئاتر پیشرو به تئاتر مقلد عوض‌شده؛ یعنی نگاه‌اش به فضای حرفه‌ای است و بعد آن را تقلید کند و این برعکس همه دنیاست. این نوع نگاه، جسارت را از دانشجویان گرفته و ایشان بیشتر ترجیح می‌دهند وارد حوزه‌هایی شوند که پیش‌تر کار شده و مقلد آن باشند.» البته ریشه مشکلات تئاتر دانشگاهی تنها به مقطع دانشجویی برنمی‌گردد؛ تئاتر در مدارس ما هنوز تعریف نشده، یعنی به عنوان اشتباه هنوز درس هنر در دوره راهنمایی، تنها شامل برخی رشته‌های خاص است؛ یا دبیر پرورشی که اغلب کارشناس رشته‌های عمومی است، مسئول امور فوق‌برنامه و تولید تئاتر هم می‌شود. به این ترتیب اگر دانش‌آموزان با دروس فیزیک و شیمی یا علوم و ریاضی از همان ابتدا آشنا می‌شوند، تا سطح دانشگاه، رشته‌ای به نام تئاتر حتی اگر شناخته شده باشد، به دید فعالیت‌های فوق‌برنامه به آن نگاه می‌کنند و این نگاه از سوی سیاستگذاران رشته‌های تحصیلی هم وجود دارد که البته جای تعجبی ندارد، چرا که ایشان هم در همین سیستم تحصیل کرده‌اند. این مسئله حتی برای ایشان، حکم یک شوخی را دارد. این نوع نگاه در نحوه پذیرش دانشجویان ورودی رشته تئاتر به طور کامل بروز پیدا می‌کند. به طور مثال، در امتحان کنکور هنر، «خسرو حکیم» رابط مدرس تئاتر در دانشکده هنرهای زیبا به نمونه جالبی اشاره می‌کند: «... کنکور سراسری سال 1382 در زمینه کارشناسی هنر... از مجموعه یکصد سؤال آزمون عمومی حتی یک سؤال در زمینه تئاتر وجود ندارد و از مجموعه یکصد و شصت سؤال آزمون اختصاصی تنها پنج سؤال به نمایش مربوط است و آن هم زیر عنوان «خلاقیت نمایشی». مروری کوتاه بر این پنج سؤال:
سؤال 202: عکسی است از یک صحنه تئاتر، جماعتی در یک سوی صحنه و فردی تنها در دیگر سو، با چهار گزینه برای جواب. اولاً این سؤال ربطی به خلاقیت نمایشی ندارد و ثانیاً در گزینه‌ها، زبان، زبان تئاتر نیست. در تئاتر این مقوله به عنوان تأکید شناخته می‌شود و نه قدرت بخشیدن؛ می‌توان بر چیزی تأکید داشت بی‌آنکه به او قدرت ببخشیم، می‌توان تأکید بر ضعف داشت؛ به این ترتیب حتی گزینه صحیح نیز غلط است.
سؤال 208: نمایش پانتومیم در ایران از عمده فعالیت‌های کدام انجمن در دوران مشروطیت بود؟
سؤال 209: وارد کردن بازیگر دوم به تراژدی توسط چه کسی صورت گرفت؟
سؤال 212: خانه برناردا آلبا نوشته کیست؟
سؤال 205: کدام کشور از نظر اکثر مورخان ابداع‌کننده تئاتر «سایه» بوده است؟
باید از آقایان پرسید که «خلاقیت نمایشی» به چه معناست؟ و این چند سؤال چه ربطی به خلاقیت نمایشی دارد؟ درست است که به خلاقیت نمایشی ضریب چهار داده‌اند و گیریم که دانشجو به این چهار، پنج سؤال خلاقیت، پاسخ درست هم داد، اما اگر در زمینه فیزیک و ریاضی ضعیف بود و یا رسم فنی و خواص مواد را نمی‌دانست ... و یا نسبت شن و ماسه، طبق سؤال 132 چگونه باید باشد تا فلان بتن تهیه شود؟ نتیجه چه خواهد بود؟ به راستی که مضحکه غریب و اشک‌آوری است.» (3)
نتیجه این نحوه پذیرش، خیل دانشجویانی می‌شوند که «اگر غفلت رسد حیران بمانی!» و تازه مشکلات آموزش به همین جا هم ختم نمی‌شود؛ حدود 135 واحد درسی در دوره کارشناسی تعریف شده؛ در این میان، دریغ از بسیاری واحدهای کاربردی که جایی ندارند. به عنوان نمونه دانشجوی رشته کارگردانی، بعد از فارغ‌التحصیلی اگر خودش کار با دستگاه‌های صوتی و نوری یک تالار را نیاموخته باشد، حتی قادر نخواهد بود افکت‌هایش را مرتب کند.
ما اغلب در کتاب‌های تئاتر خوانده‌ایم که ورزش‌هایی از قبیل شمشیربازی و شنا برای یک بازیگر لازم است و یا ضروری؛ اما حتی با اینکه تلاشی مبنی بر برگزاری این دوره‌ها در دانشکده‌های تئاتری ما صورت نمی‌گیرد، برای آن 2 واحد درس تربیت بدنی هم اقدامی انجام نمی‌شود که لااقل برای دانشجویان بازیگری شامل این رشته‌ها شود، باز این که اغلب واحدهای تعریف شده کلی‌نگر هستند. «حکیم رابط» درباره دو درس دو واحدی «آشنایی با فیلمنامه‌نویسی» و «نمایشنامه‌نویسی برای رادیو و تلویزیون» در ترم 7 و 8 هنرهای زیبا می‌گوید: «به نظر می‌رسد نویسندگان این طرح تفصیلی، نسبت به دنیای سینما، رادیو، تلویزیون بیگانه‌اند، آموزش هر کدام از این مقولات، کار یک دوره کامل کارشناسی است و نه دو ساعت در یک اتاق دربسته.» او ادامه می‌دهد: «دو واحد برای نویسندگی رادیویی! بی‌آنکه نه به عنوان درس، لااقل برای دیدار و آشنایی، حتی یک بار دانشجو را به استودیوی ضبط برای دیدن حال و هوا و فضا، شیوه کار و اجرا، جریان تهیه و ضبط و ربط، برده باشیم، یا چند اجرای موفق و ناموفق رادیویی را دیده و تحلیل کرده باشیم، بی‌آنکه امکانات و محدودیت‌های این وسیله را درس داده باشیم!» 4
و باز این که لااقل جای 2 واحد تحلیل نمایشنامه‌های یک نمایشنامه‌نویس ایرانی همچون «ساعدی»، «رادی»، «بیضایی»، کجاست؟ دانشجوی تئاتر کدام یک از نمونه‌هایی را که به اسم گونه، سبک، ژانر خوانده و یا سر کلاس شنیده، می بیند تا این سوء تعبیرها نشود. متأسفانه سیستم آموزش به جایی کشیده که رشته تئاتر تبدیل شده به یک سیستم درس خواندن، به حافظه سپردن و درس پس دادن؛ یعنی همان کاری که با طوطیان می‌کنند.
یکی دیگر از آسیب‌های جدی که متوجه تئاتر دانشگاهی است، بحث پژوهش است. همانطور که در ابتدای این مبحث هم آمد یکی از اهداف اصلی تئاتر دانشگاهی، پژوهش است. دکتر «قطب‌الدین صادقی» در زمینه پژوهش، غیاب مراکز پژوهشی و علمی و نبود تحقیقات منظم هنرهای نمایشی، فقدان مراکز اسناد و مدارک هنری و نیز کمبود کتاب و کتابخانه‌های تخصصی را آسیب جدی برمی‌شمرد و اضافه می‌کند: «خلاقیت نمایشی گوناگون هنرمندان ما، زمانی به سامان بوده و از ارزش‌های مثبت و ماندگار برخوردار خواهند بود که زیر بنای تئوری محکمی داشته باشند و به درستی این مهم به دست نمی‌آید مگر به یاری آموزش درست، استادان فرهیخته، وجود منابع موثق و داشتن مآخذ دقیق و علمی که باب نظریات نوین یا بحث‌های تازه را بگشاید و یا از اصول پایه و راهکارهای نوینی برای غنای زیبایی‌شناسی نمایش امروز سخن در میان آورد.»5
«هر ساله پذیرش دانشجویان در رشته تئاتر زیادتر می‌شود، اما امکانات رشدی نمی‌کند و استادان نیز به دلیل ازدیاد دانشجو باید ساعات زیادی را در سر کلاس بگذرانند و به همین دلیل نمی‌توانند مطالب جدیدی به دانشجو بیاموزانند.»6
«... به دلیل بالا رفتن تعداد دانشجویان و توسعه نیافتن فضا و سالن اجرا، روز به روز تئاترمان لاغرتر و نحیف‌تر می‌شود، امکانات موجود سرویس کافی را به دانشجویان نمی‌دهد و به همین علت توانایی دانشجویان نیز کمتر می‌شود. وقتی کمیت تئاتر پائین می‌آید نباید انتظار داشت کیفیت بهتر شود.»7
«زرگر» در موافقت با این نظر در ادامه می‌گوید: «امکانات سر جای خودش مانده، به عنوان نمونه، «تالار مولوی»، آیا سالن دیگری هم مثل آن افتتاح شد؟، بودجه‌ای هم برای آن، در نظر گرفته نشد. حالا دانشجویی را در نظر بگیرید که برای ارائه پایان‌نامه‌اش مجبور است دست به دامن فرهنگسراها شود، اما چون مدیریت هنری آنجا هم می‌خواهد خودگردان شود، با او مثل یک مشتری پولساز برخورد می‌کند.»
«عباس اقسامی» در این خصوص می‌افزاید: «چون به تئاتر ما نگاه تخصصی نمی‌شود، وضعیتش این است. چرا دانشجویان ما در زمینه فیزیک و شیمی پیشرفت می‌کنند و در ضمن اجازه نمی‌دهند کسی که تئاتر خوانده در زمینه فیزیک نظر بدهد، اما گویی مشکلی پیش نمی‌آید اگر تصمیم گیرنده‌های تئاتر ما فیزیک خوانده باشند! از طرفی تئاتر هم یک فرمول دارد، همانطور که در آزمایشگاه فیزیک و شیمی را یاد می‌گیرند، تئاتر هم به همان «نگاه تخصصی ـ آزمایشگاهی» نیاز دارد. باید باور کنیم که دیگر دوره غریزی و حسی کار کردن گذشته است.»
در بحث مدیران فرهنگی «زرگر» معتقد است: «ما یک سری ضربه‌ها را به خاطر سوء تعبیر می‌خوریم. مدیران باید تئاتر را بپذیرند وبرایش امکانات در نظر بگیرند. در نظر گرفتن امکانات، یک وظیفه است که این امکانات شامل دو بخش است؛ نخست: فضا؛ به این معنی که شرایط انجام کار فراهم شود؛ اعم از رابطه‌ها، احترام‌ها، احساس امنیت برای ارائه کار و دوم: مکان؛ یعنی ساختار فیزیکی ارائه فضا، شامل تالارها، پلاتوها و مکان‌های تمرین و اجرا».
اما در بحث تخصصی شدن تئاتر، با توجه به تقسیم‌بندی پیشین باید افزود: در فضای دانشجویان رشته تئاتر «توجه عمومی به مبانی هنری و میزان اثرگذاری کارکردهای هنری و ارتباط با مخاطب است»8
و در فضای ـ دانشجویان غیر تئاتر «یک فعالیت فوق برنامه است که اغلب شامل تفنن هم می‌شود و یا شامل حواشی مسائل اجتماعی و سیاسی می‌گردد که در آن، اصل بر جنبه‌های تخصصی و هنری قرار نمی‌گیرد.»9
البته در این تقسیم‌بندی به دور از ارزش‌گذاری، باید اذعان کرد که هر کدام از این‌ها واجد خصوصیات خاص خودش است که برایش ارزش تلقی می‌شود، اما نگرانی آن جاست که شرایط طوری رقم بخورد که این‌ها از هم تفکیک‌ناپذیر باشند؛ آن‌گاه شرایط موجود از دو صورت خارج نیست، یا نگاه آکادمیک نسبت به تئاتر نزول پیدا کرده است و یا فضای آکادمیک کل تئاتر دانشجویی را دربرگرفته و همه در یک سطح قابل قبول تئاتر کار می‌کنند. حالا در شرایط موجود تئاتر دانشگاهی ما، دست کم در اندازه جشنواره‌ها که یکی از مکان‌های ارائه اندام و قامت‌های تئاتر دانشگاهی است، این اتفاق افتاده؛ یعنی مرزی بین دانشجویان رشته تئاتر و غیرتئاتر وجود ندارد و لابد لزومی نداشته که چنین شود. از طرفی می‌دانیم که شرایط حاضر، شرایط ایده‌آل تئاتر دانشگاهی نیست. پس باید علت را در گزینه نخست جستجو کرد، یعنی نگاه آکادمیک و تخصصی در دانشکده‌ها نسبت به تئاتر نزول پیدا کرده است. به عنوان نمونه این نکته را حتی می‌توان از آمار قبولی سال گذشته دانشجویان کارشناسی ارشد هنرهای زیبا که دوره کارشناسی را تئاتر نخوانده‌اند هم دریافت؛ چرا که اکثر قبول‌شدگان این دوره دیگر حتی از دانشجویان رشته تئاتر هم نبودند و به عنوان نمونه در گرایش کارشناسی ارشد ادبیات نمایش این دانشکده 72٪ پذیرفته‌شدگان دانشجویانی بودند که رشته تحصیلی دوره کارشناسی‌شان تئاتر نبوده است. این آمار هشدار معنی‌داری است به سیاستگذاران کلان سیستم آموزشی تئاتر. در آخرین دوره‌های جشنواره تئاتر دانشجویی وابسته به جهاد دانشگاهی، نگاه ویژه‌ای به این تعریف شده بود؛ از این نظر که بخش دانشجویان تئاتر و غیرتئاتری و حتی دانشجویان تئاتری مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد تفکیک شده بود، اما دریغ که در هنگام باروری و در پانزدهمین دوره متوقف شد و بالطبع از تجربه‌های ساختاری آن هم هیچ‌گاه استفاده‌ای نشد. «تاجبخش فنائیان» دبیر سابق آن جشنواره هنوز هم معتقد است که «در جشنواره‌های تئاتر دانشجویی می‌باید بحث دانشجویان رشته‌های تئاتر را از رشته‌های غیرتخصصی تئاتر جدا کرد.» «اقسامی» هم با این نظر موافق است. «من معتقدم که هر چقدر جشنواره جزئی‌نگر می‌شود، بحث تخصصی‌تر می‌شود، اما اگر جشنواره‌ تئاتر دانشجویی جهاد، بخش رشته‌های تخصصی و غیرتخصصی تئاتر و بعد لیسانس و فوق‌لیسانس می‌گذارد، مطمئن بوده که برای هر بخش تعداد قابل توجهی کار می‌آید. اما سال گذشته در جشنواره دانشگاهی نهم، اغلب شرکت‌کنندگان غیر از رشته‌های تئاتری بودند، الان دیگر توانش را ندارد، برخی کارهای مقطع کارشناسی ارشد، ضعیف‌تر از بقیه مقاطع و رشته‌ها از آب درمی‌آید و تازه همین هم به لحاظ کمی قابل توجه نیست که بتوان برایش بخشی را جدا کرد.»
البته در این میان، تشکل‌هایی هم برای چاره‌اندیشی و گریز از این وضعیت در حال فعالیت‌اند؛ از آن جمله مجمع مدیران گروه نمایش در سطح دانشگاهی و یا مجمع تئاتر دانشجویان کشور که مجمع اخیر به عنوان اولین اتحادیه تئاتر دانشجویی ـ که حق سیاست‌گذاری در اتفاقات این حوزه را دارد ـ مشغول فعالیت است. این مجمع در سال 1378 راه‌اندازی شد، «مریم تیموری»، دبیر فعلی آن، راجع به وضعیت تئاتر دانشجویی در سطح شهرستان‌ها چنین می‌گوید: «در کانون‌های تئاتر دانشگاه‌های شهرستان‌ها هنوز هم مشکلات عدیده‌ای مبنی بر عدم شناخت تئاتر وجود دارد که بیشتر کارهای در حال حاضر، آسیب‌شناسی آن است. طبق آمار، ما بیشترین مشکلات را با مدیران فرهنگی داشته‌ایم. در این راستا می‌بایست بحث آموزش بسیار جدی گرفته شود، که این مهم سه حوزه را دربرمی‌گیرد: 1ـ آموزش مدیران فرهنگی، 2ـ کارشناسان امور فرهنگی، 3ـ دانشجویان. این روزها، سیاست مجمع سیاست آموزشی ـ تشکیلات است، ضمن این که حوزه فعالیت ما، فقط شامل دانشجویان رشته تئاتر نیست، بلکه همه دانشجویان را دربر می‌گیرد.
در کشور، حدود 23 کانون فعال داریم که در حد توان‌مان به ایشان امکانات می‌دهیم؛ CDهای آموزشی، تئاتر، فیلم تئاتر؛ حتی دعوت می‌کنیم که به تهران بیایند و در جریان امور جاری قرار بگیرند، از این نظر امسال هم در جشنواره تئاتر دانشگاهی نگاه ویژه‌ای به کانون‌های تئاتر دانشگاه‌ها داریم.»
تشکیل مجمع مدیران گروه هنرهای نمایشی و تعریف یک واحد دانشگاهی در اداره کل هنرهای نمایشی و همچنین جشن تئاتر دانشگاهی، همزمان با روز جهانی تئاتر که فضایی برای گردهمای دانشجویان و اساتید رشته نمایش بود، از اتفاقات عمده‌ای بود که در سال جاری برای تئاتر دانشگاهی افتاد. اقسامی معتقد است «اگر 12 یا 13 سال پیش دکتر «سرسنگی» مدیر گروه می‌بود و این کارها را می‌کرد، الان یک انفجار تئاتری شکل می‌گرفت، اما در حال حاضر از سوی دانشجویان چندان انگیزه‌ای وجود ندارد.»
با آمار 405 نفری دانشجویان فعلی گروه‌های نمایش پردیس هنرهای زیبا و 850 نفری دانشکده هنر و معماری به عنوان دو نمونه از 12 گروه نمایشی دانشگاهی، این پرسش به ذهن متبادر می‌شود که در آینده چه اتفاقاتی رخ می‌دهد؟
به همه کمبودهای تحصیلی و آموزشی اضافه کنیم، مواجهه فارغ‌التحصیل تئاتر را با بازار آشفته هنر و چشم‌انداز مبهم آینده که اینها همه جمع می‌شوند تا بی‌انگیزگی دوره دانشجویی‌اش را رقم بزند. بسیاری از این دانشجویان همان‌هایی هستند که سال‌های قبل از آن حریصانه پاراگراف‌های تئاتری را از اندک توان کتابخانه‌های عمومی شهرستان‌ها می‌بلعیدند و اگر دوستی روانه تهران می‌شد به طور حتم سفارش نمایشنامه و فیلم تئاتر می‌دادند و ساعت‌هایی که شمرده می‌شد تا بخوانند و ببینند و جشنواره‌ها و اجراهایی که در آرزویشان، سالن‌های تمرینی که با هزار خواهش و تمنا از آموزش و پرورش یا اداره ارشاد یا هر جای دیگری و اگر نشد قبرستان شهر تهیه می‌شد، و این‌ها همه گذشت تا بیاید نسل پرشور و حال دیگر. منتظر هستیم دانشکده پر کند!»...
ناتمام

 پانویس:
1ـ مصاحبه با پروفسور احمد کامیابی مسک، عضو هیئت علمی گروه نمایش پردیس هنرهای زیبای
2ـ مصاحبه با رحمت امینی، مدیر گروه نمایش دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی
3ـ خسرو حکیم رابط «تئاتر و نهادهایی که آن را فراموش کرده‌اند»، 25/خرداد/1384، سایت ایران تئاتر سرویس مقالات
4ـ همان
5ـ مقدمه مجموعه «تئاتر امروز جهان» از سری انتشارات قطره
6ـ رحمت امینی، «نقش دانشگاه هنر به خصوص رشته تئاتر در اندیشه‌سازی» 10/ بهمن/1384/سایت ایران‌تئاتر، سرویس گفت‌وگو
7ـ دکتر محمدرضا خاکی، مدیر گروه نمایش دانشکده هنر، دانشگاه تربیت مدرس، همان
8ـ مصاحبه تاجبخش فنائیان رئیس دانشکده نمایش و موسیقی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران
9ـ همان
10ـ منابع مورد استفاده در این گزارش شامل الف: درآمدی بر نمایشنامه‌نویسی فرهاد ناظرزاده کرمانی ب: فرهنگ تحلیلی تئاتر، مهوش قویمی و دیگران، انتشارات دانشگاه تهران