در حال بارگذاری ...
...

در میزگرد تئاتر دانشگاهی مطرح شد:

 حمید تابش شیرین بزرگمهر: دانشجوهای ما به شکل نسبی نه سرشار از ایده‌اند و نه اطلاعات. کسی می‌‌تواند ایده تئاتر داشته باشد که تئاتر دیده باشد. هیهاوند: دانشجوی ما باید زمینه‌های مختلف درسی را در دبیرستان و مبانی ...

 حمید تابش

شیرین بزرگمهر: دانشجوهای ما به شکل نسبی نه سرشار از ایده‌اند و نه اطلاعات. کسی می‌‌تواند ایده تئاتر داشته باشد که تئاتر دیده باشد.
هیهاوند: دانشجوی ما باید زمینه‌های مختلف درسی را در دبیرستان و مبانی بازیگری را در دوران ابتدایی پشت‌سر گذاشته باشد.
افشار: مشکل در نظام آموزشی ما تنها محدود به شرح درس نمی‌شود. ما از استانداردهای بین‌المللی برخوردار نیستیم.
محسنیان: برخی اعتقاد دارند که وظیفه دانشجو فقط درس خواندن است. آیا دانشجو نباید حداقل جایی برای تمرین تئاتر داشته باشد؟
جاودانی: ما در حیطه اطلاعات دچار انباشته‌گی شده‌ایم اما امکان بروز این اطلاعات به شکل اجرایی وجود ندارد.

 گفت‌وگویی که در پی می‌آید با حضور «شیرین بزرگمهر» (مدرس دانشگاه)، «حمیدرضا افشار» (مدرس دانشگاه)، «هادی جاودانی» (دانشجو)، «مشهود محسنیان» (دبیر سرویس گفت‌وگو و نقد)، «هوشنگ هیهاوند» (دبیر تحریریه)، انجام شده که براساس نگاه ویژه این شماره مجله «نمایش» به تئاتر دانشگاهی، حول محورهایی از این موضوع شکل گرفته است؛ امید است با وجود کمبود وقت و محدودیت صفحات مجله، مفید واقع شود.


 هیهاوند: ضمن خوشامدگویی به میهمانان محترم، ما در هر شماره موضوعی خاص را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهیم. در این شماره تئاتر دانشگاهی و مسائل مبتلا به آن در کانون مباحث ما قرار دارد. معضلات ما در این زمینه مشتمل بر پنج محور اصلی است؛ نخستین مسئله، مباحث پیرامون آموزش است: محتوای دروس، کیفیت تدریس، حضور دانشجو نه به معنای حضور فیزیکی، محور دیگر مشکلات تئاتر دانشگاهی شامل: شهریه، فعالیت‌های اجرایی، اشتغال، ضوابط تبدیل تئاتر دانشگاهی به تئاتر نیمه حرفه‌ای و حرفه‌ای، حضور گروه‌های دانشگاهی که دانشجوی تئاتر نیستند؛ همچنین مسئله دیگر تأثیر تئاتر دانشگاهی بر تئاتر ملی است.
محور دیگر، مراکز تولیدی درون دانشگاه‌ها و پژوهشکده‌هاست و موضوع آخر، بررسی کیفیت اجرای آثار نمایشی توسط اولیا و اساتید دانشگاه است که مشهود محسنیان این بحث را دنبال خواهد کرد. مسائلی چون تفاوت درس و آموزش، فعالیت اجرایی در گستره دپارتمان‌های تئاتر و غیرتئاتری و ...؛ به هر حال فکر کنم بهتر است بی هیچ مقدمه‌ای وارد بحث شویم.
 خانم بزرگمهر: اجازه بدهید عرض کنم که زیاد از این مسئله به آن مسئله نپریم.
 هیهاوند: البته ما هم نمی‌خواهیم به همه مسائل بپردازیم و این را در نظر بگیرید که ممکن است سؤال کننده شما باشید ممکن است دانشجوهای حاضر در جلسه باشد و کلاً روزمره نباشد.
 افشار: کلیشه‌ای نباشد.
هیهاوند: به عنوان اولین سوال، اگر بخواهیم به شکل ریشه‌ای به مضمون تئاتر دانشگاهی بپردازیم، باید در ابتدا به یک سوال اساسی‌تر پاسخ دهیم و آن چیستی ارتباط تئاتر ملی با دانشگاه است. آیا این مطلب، در حوزه وظایف دانشگاه‌ها می‌گنجد؟
 بزرگمهر: من به طور کلی، چیزی به نام تئاتر ملی را نمی‌شناسم. آنچه که من می‌شناسم، تئاتری است با هویت ایرانی. تئاتر ملی، از اولین آثار اقتباس شده زمان ناصرالدین شاه تا امروز را دربرمی‌گیرد. هر اثری که به فارسی برگردانده شده است و بازیگر و کارگردان ایرانی آن را به صحنه برده و یک دراماتورژ ایرانی آن را به کلام و زبان ایرانی برگردانده است، متعلق به تئاتر ملی است.
بنابراین جستجو با چندین نورافکن به دنبال واژ‌ه‌ای به نام تئاتر ملی، وقت زیادی می‌برد و راه به جایی نخواهد برد.
وقتی نمایشنامه «مولیر» اجرا می‌شود و مسائل و مشکلات آنها به شکل ایرانی مطرح می‌شود، ما وارد قالب تئاتر ملی می‌شویم. حتی از این فراتر برویم؛ وقتی «مرغ دریایی» در ایران اجرا می‌شود، دیگر آن، نمایش غیرایرانی نیست؛ ممکن است متن‌اش ایرانی نباشد ولی هویت ایرانی پیدا می‌کند و در چارچوب فرهنگ ایرانی قرار می‌گیرد. اگر متن «مرغ دریایی» در فرانسه اجرا بشود، نمی‌گویند ما نمایش ملی کار نکرده‌ایم و نمایش ما روسی است. ما چون گونه‌آی از تئاتر را نداریم که آنقدر شکل پیدا کرده باشد و هویت آن در یک گوشه از تاریخ تئاتر جهان به ثبت رسیده باشد، نمی‌توانیم یک آن و یکباره چنین چیزی را به وجود بیاوریم.
این قضیه یا باید در تحولات تئاتر ملی شکل گرفته باشد یا از ریشه کاذب است؛ مثل موضوع لباس ملی!
 هیهاوند: می‌توانیم نتیجه بگیریم که از منظر شما هر تئاتری که در ایران اجرا شود، تئاتر ملی است؟
 بزرگمهر: اگر یک گروه تئاتر خارجی به ایران بیاید و سعی کند با استفاده از فرهنگی که ما در ایران داریم، نمایشی را اجرا کند، در واقع نمایش را ایرانی کرده و هویت ایرانی به آن داده است.
 افشار: بنده با حرف‌های خانم بزرگمهر موافق‌ام. فکر می‌کنم تئاتر ملی، تنها این نیست که ما گونه‌های تئاتر ایرانی را در اجرا مورد استفاده قرار دهیم، چون تئاتر ما، تئاتر ملی است. ما حتی اگر تئاتر غربی را در ایران با نگاه و تفکر ایرانی و روش‌های جهانی به صحنه ببریم، می‌توانیم تئاتر ملی خودمان را ارتقا دهیم.
در ژاپن و هند شاهد هستیم که سنت‌های نمایشی آنها چگونه به جهانیان عرضه شده است؛ ما این کار را نتوانسته‌ایم انجام دهیم زیرا تا واژه تئاتر ملی را ادا می‌کنیم، نگاهمان به سمت «سیاه‌بازی» و «تخت حوضی» هدایت می‌شود. در صورتی که می‌توانیم بسیاری از آثار جهان را با نگاه ایرانی تبیین کنیم. این مسئله، پیش فرض‌های علمی می‌خواهد که فقط در دانشگاه‌ها صورت می گیرد. بنده به طور مطلق موافق نیستم که کسی بگوید، من بدون تحصیلات آکادمیک می توانم صاحب نشان یا امضای تئاتر ملی باشم.
 هیهاوند: در ارتباط با دانشگاه و تئاتر ملی چطور؟
 افشار: هزینه‌ای که برای تئاتر صرف می‌کنیم، نسبت به سرانه ملی از کشورهای همجوار، به مراتب بالاتر است. این هزینه شاید نسبت به کشورهای اروپایی هم، بالاتر باشد. مدام می‌گوییم دانشگاه و اشتغال‌زایی؛ دولت و دانشگاه کار خودشان را انجام می دهند. اما راهی برای حضور دانشجو یا نظام دانشگاهی، در عرصه تئاتر حرفه‌‌ای کشور وجود ندارد.
همه چیز براساس رابطه است. در حرفه‌‌ای‌ترین سالن‌های کشور، نمایشی را می‌بینیم که برای تولید آن، هزینه بسیاری شده است اما هرگز در جذب مخاطب، موفق نبوده است و تنها با بوق و کرنا و تبلیغات کاذب، اثر را به خورد تماشاگران داده‌اند.
ما باید در پایان سال، کارنامه تئاتر دانشگاهی و ملی داشته باشیم. ببینیم تئاترهای دانشجویی با این هزینه‌های کم، که در پلاتوهای دانشکده‌ها تمرین و همان‌جا اجرا می‌شوند، می‌توانند بستر تئاتر ملی مملکت را تأمین کنند یا تبلیغات «ویترین‌نمای» سالن‌های حرفه‌ای، بر تلاش دانشجوها چیره می‌شود؟ اصل ماجرا در تئاتر دانشگاهی، از آنجایی شروع می‌شود که دانشجو وارد دانشکده شده و می‌خواهد آموزش تئاتر ببیند.
 هیهاوند: ما دنبال همین ارتباط هستیم من با این بخش موافقم که تئاتر بتواند با تماشاگر ایرانی ارتباط ایرانی برقرار کند و یا با زبان فارسی اجرا شود به قول آقای سمندریان که می‌گفتند شما هملت را ایرانی اجرا کنید اگر چه هملت در دانمارک می‌گذرد شما باید بتوانید سیگنال‌های ایرانی را بشناسید و در اجرا دخیل کنید. می‌خواهم عرض کنم آیا ما مؤلفه‌های دیگری نداریم که از آنها استفاده کنیم. ما صاحب ادبیاتی هستیم که مایه حسادت دنیا است. به طور مثال آثار مولانا و یا شاهنامه فردوسی تفاوت از نظر فرم بااثار هومر و حتی آثار نمایش یونان باستان دارد.
 خانم بزرگمهر: تئاتر روی کاغذ نمی‌گذرد. ممکن است شما یکی از بخش‌های مهم ادبیات را روی کاغذ داشته باشید. آنها ادبیات قدیم خود را با توانایی‌های خاص توانسته‌اند برای امروز تبدیل به تئاتر کنند یکی از چیزهایی که مشکل ماست مربوط به عدم آموزش است هم در دانشگاه هم در عرصه تئاتر ملی نمونه‌هایش روی صحنه است.
 هیهاوند: من اصل این مؤلفه‌ها را می‌گویم.
 خانم بزرگمهر: این که بد است که ما به آنها توجه نکنیم. ولی بستگی به توانایی ما در تبدیل به تئاتر برای انسان امروز دارد.
 افشار: مشکل این جاست که ما ادبیات کهن خودمان را مورد استفاده قرار می‌دهیم. ولی برای تبدیل به تئاتر از شیوه‌های غربی بهره می بریم.. مشکل در متن نیست این مشکل اجراست. تئاتر مثل بقیه علوم علم است. نه خیر؛ تئاتر عشق و جنون نیست. هر یک از ارکان تئاتر دهها مؤلفه دارد که همه اینها بستگی به آموزش دارند.
 محسنیان: به نظر می‌رسد از آنجایی که تئاتر یک علم است، دانش‌آموختگان آن باید فنون مربوط به تئاتر را بشناسند. دانشگاه، جای آموزش است؛ شناخته شده‌ترین مرکزی که می‌تواند در آموزش تئاتر، تأثیر داشته باشد. سوال من این است: منبع انتخاب عناوین و دروس دانشگاهی تئاتر کجاست؟
 بزرگمهر: هدف از آموزش تئاتر در دانشگاه‌ها، هنوز روشن نیست. بسیاری از عناوین درسی بی‌معنی و مبهم است. به طور مثال، «کارگاه نمایش‌های ایمایی». شرح دروس، کلی است. به طوری که هر کس می‌تواند از آن تفسیری جداگانه ارائه کند. نکته دیگر، شرح دروس یکسان، با عناوین متفاوت است. مورد بعد، آشفتگی در آرایش دروس است. هم به شکل افقی و هم به شکل عمودی؛ به این معنا که دروس به عنوان یک مجموعه، با هم پیش نمی‌روند. به طور مثال، بخش تئوری یک درس ممکن است این ترم ارائه شود و بخش عملی آن دو سال بعد یا بالعکس.
یکی دیگر از موارد، جدایی غیرقابل توصیف تئوری از عمل است؛ به طور مثال، ما راجع به «میرهولد» صحبت می‌کنیم یا درباره بازیگری «اکسپرسیونیستی» حرف می‌زنیم. اما در جایگاه استاد، هیچکدام نمی‌دانیم چگونه باید دانشجوها این قضایا را یاد بگیرند. هنگامی که نمی توانیم با آنها کار عملی بکنیم، چرا باید چنین مباحثی مطرح شود؟
نکته دیگر، بی‌پشتوانه بودن کار عملی و عدم به‌کارگیری «نظریه» در عمل است. کار عملی ما فاقد پشتوانه نظری است. ما هرگز نتوانسته‌ایم ثابت کنیم کار عملی ما، بر اساس چه دلایلی شکل گرفته است.
از سوی دیگر، فقدان دروس مربوط به فن‌آوری علوم جدید تئاتر، تمامی این مشکلات را چند برابر می‌کند. تازه این‌ها اشکالات مربوط به واحدهای درسی تئاتر بود.
باید هر چند سال یک‌بار، بازنگری تازه‌ای در دروس آموزشی انجام و نتایج آن از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار بگیرد. وزارت علوم در دولت قبل، این مسئولیت را به عهده دانشگاه‌ها گذاشت تا برنامه دروس را تعیین کنند و این امر، اتفاق افتاد. یک معضل اساسی، بخش آموزش دانشگاهی تئاتر را تهدید می‌کند. وقتی استادی با تمام دانش و تبحر خاص خود قرار است تنها در دو ساعت دانشجو را به مرز مطلوب دریافت درسی برساند، چه اتفاقی رخ خواهد داد. این امر امکان‌پذیر نیست. ما می‌خواهیم تمام کاستی‌های دوران تحصیل دانشجوها را در مقطع دبیرستان و پیش از آن در زمینه روانشناسی و جامعه‌شناسی و... در مدت چهار سال دانشگاه، برطرف کنیم. این امر محال است. در کنار این مسئله، موضوع دیگری هم وجود دارد. استادان ما نیز به روز نیستند.
 هیهاوند: استادان باید بتوانند فضایی را ایجاد کنند تا دانشجو بهتر به مباحث درسی خود بپردازد. البته در این میان، دو نظریه وجود دارد. نخست آنکه می‌گویند تا قبل از انقلاب فرهنگی، تئاتر دوران طلایی را گذرانده و بعد از انقلاب فرهنگی به دوران رکود رسیده است. عده‌‌ای دیگر عکس این موضوع را تایید می‌کنند.
 افشار: معتقد به این مرزبندی نیستم.
 هیهاوند: من هم همینطور. هر دوره آدم‌های با استعداد خودش را داشته و آثار درخشانی به جامعه تئاتری ارائه داده است.
 افشار: البته روزبه‌روز، این مسئله کمرنگ‌تر شده است.
 بزرگمهر: به دلیل اینکه جمعیت تئاتری بیشتر می‌شود و فضایی که دانشجویان بتوانند در آن پرورش پیدا کنند، کمتر شده است.
 افشار: متاسفانه فارغ‌التحصیلان جدید، نسبت به گذشته از بار دانش و اجرایی ضعیف‌تری برخوردارند.
 بزرگمهر: تعداد زیاد دانشجویان و تغییر نکردن محدوده فضای آموزشی، تعداد معین استاد و محدودیت امکانات آموزشی همچون گذشته، مسئله‌ساز است.
 هیهاوند: موافقم که دانشجوی ما باید زمینه‌های مختلف درسی را در دبیرستان و مبانی بازیگری را در دوران ابتدایی پشت سر گذاشته باشد...
 بزرگمهر: این را بدانید، در سراسر دنیا، کسانی به مدرسه تئاتر می‌روند که عاشق تئاتر هستند؛ نه اینکه چون در رشته‌های دیگر، موفقیتی نداشته‌اند، به این رشته روی آورند.
 هیهاوند: این اواخر آموزش و پرورش کارهایی در زمینه تئاتر انجام داده است. از ما خواسته‌اند به عنوان واسطه وارد عمل بشویم و از استادانی که تدریس می‌کنند، دعوت به همکاری کنیم.
 بزرگمهر: ما چند جلسه‌ای به این مکان‌ها رفتیم و دیدیم که عصاره‌ای از همین واحدهای دانشگاهی را وارد دبیرستان کرده‌اند.
 هیهاوند: به هر حال ما هم در دوره خود، این مشکلات را داشتیم.
 افشار: پیش از این، مشکلات کمتر بود. بحث بر سر مشکل حقوقی نیست. حقوق استادان بسیار ناچیز است. فکر می‌کنم بهتر است وارد بحث مالی نشویم؛ چون استادانی هستند که در مسکنت با عشق و علاقه به دانشجویان درس می‌دهند و بیش از ظرفیت‌شان تدریس می‌کنند. آنها تمام اوقات‌شان صرف نظام آموزشی شده است و بی‌عنایتی نظام آموزشی و فرهنگی در وزارت آموزش و پرورش و علوم نسبت به این استادان و پیشکسوتان ما، بسیار دردآور است. زنده‌یاد استاد «پروانه مژده» و «مهین اسکویی» از این دست انسان‌های شریف بودند.
 بزرگمهر: طی تحقیقی که انجام شده، استادان دانشگاه‌های ایران، به اندازه یک سوم دستمزد استادان مالزیایی و حدود یک‌دهم دستمزد استادان غرب را دریافت می‌کنند.
 هیهاوند: خب این یک گلایه بود. البته در آموزش هم، بی‌تأثیر نیست.
 محسنیان: برگردیم به بحث دروس آموزشی؛ به نظر من وظیفه استاد این نیست که شرح دروس را برای دانشجو تصحیح کند. مشکل شرح دروس، مشکلی پایه‌ای است و از یک جایی مطرح شده است و باید از همان نقطه حل شود تا در دانشگاه، باز خوردش دیده شود.
 افشار: بنده یک مطلبی را روشن کنم. دروسی که بر مبنای مستندات تاریخی شکل یافته، مشکل‌زا نیست. به طور مثال، تاریخ نمایش، ابتدا و انتهای مشخصی دارد. ما در دروسی همچون خلاقیت و تولید دچار مشکل هستیم. مثل طراحی صحنه، کارگردانی و بازیگری. حتی اگر در این موارد، منابع اصلی هم داشته باشیم، باز سوالی اساسی پیش‌رو است: آیا خلاقیت را می‌توان آموزش داد؟، پس از آن، بحث اقتصادی و حقوق استادان است. مشکل اصلی در توانایی‌ها و مهارت‌های روانی استاد نهفته است. استاد، باید شرح درس را به عنوان پایه داشته باشد، اما تفاوت استاد با دیگری در اینجاست که چگونه مهارت‌ها را می‌تواند انتقال دهد. این قدرت انتقال اهمیت دارد. اتفاقاً همین مسائل مالی مانع جذب استاد می‌شود. چون سینما، تلویزیون و امثال اینها هم جذاب‌ترند هم به لحاظ مالی سودآورتر. ایجاد رغبت برای دانشجو از طرف استاد تنها بر پایه شرح درس نیست؛ بلکه کتابخانه مهم است. کالبد فیزیکی دانشگاه مهم است. نظام آموزشی ما، کالبد فیزیکی خوبی ندارد. ما از پیاده‌رو وارد پلاتو می‌شویم، در حالی که در هر جای دنیا شما چند کیلومتر در باغ دانشگاه قدم می‌زنید و از دنیای روزمره جدا می‌شوید.
مشکل در نظام آموزشی ما تنها محدود به شرح درس نمی‌شود. ما از استانداردهای بین‌المللی برخوردار نیستیم.
 محسنیان: یعنی باید مسائل سخت‌افزاری در کنار این قضیه تقویت شود؟
 افشار: به طور قطع!
 بزرگمهر: من تمام صحبت‌های افشار را قبول دارم. خطر بزرگی که برای رشته نمایش در ایران می‌بینم، جمعیت میلیونی تئاترخوان است. یک استاد چگونه می‌تواند هفتاد دانشجو مبانی بازیگری را آموزش بدهد؟ می‌گویند کلاس را به چهار کلاس تقسیم کنید. کدام استاد می‌تواند از صبح تا بعدازظهر یک حرف را تکرار کند؟
 افشار: ما الان توپ را در زمین استاد و نظام دانشگاهی پرت کرده‌ایم. مشکل اساسی ما، خود دانشجو است. تئاتر، زمانی اتفاق می‌افتد که فرد از دوران پیش از دبستان با این مقوله درگیر بوده باشد. غیرجدی‌ترین درس‌های دوران ابتدایی‌مان، زنگ انشا، ادبیات فارسی و ورزش است. تئاتر باید در مدرسه اتفاق بیفتد و در دانشگاه شکل بگیرد. این یک اصل است.
 جاودانی: ما در تئاتر، دو بخش تئوری و عملی را همپایه هم داریم. در حیطه اطلاعات، دچار انباشتگی شده‌ایم اما امکان بروز این اطلاعات به شکل اجرایی میسر نیست. دانشجوهای ما سرشار از ایده و اطلاعاتند.
 بزرگمهر: اعتراض دارم. دانشجوهای ما نه سرشار از ایده‌اند و نه اطلاعات! کسی می‌‌تواند ایده تئاتر داشته باشد که تئاتر دیده باشد، ایده از آسمان نمی‌آید. دانشجوی ما کمتر یک نقاش یا یک مجسمه‌ساز را می‌شناسد. بعضی از دانشجوها در مقطع دکترا حتی یک طراح صحنه را نمی‌شناسند. می‌دانید چرا اعتراض کردم؟ چون شما بحث می‌کنید که دانشجو ایده دارد ولی امکان اجرا ندارد. ایده از کجا می‌آید؟ چرا تئاتر سنتی ما همینطور درجا زد؟ چون هیچ اتفاقی را مشاهده نکرد و از تمام جهان هنر، دور بود. ایده با علم می‌آید.
 جاودانی: بعضی از دانشجویان بر این باورند که سرشار از ایده‌اند؛ اما به نظر می‌رسد عده‌ای از استادان نیز در امر آموزش خست به خرج می‌دهند. در عین حال در شکل اجرا باید آموزش ثمره‌ای داشته باشد، اگر دانشجو اجرا نکند، اتود نزند، می‌شود انبار اطلاعاتی کتاب‌های قدیمی که به کارش نمی‌آید.
 بزرگمهر: به نظر من به خاطر جمعیت زیاد دانشجویان این اتفاق می‌افتد.
 جاودانی: بحث من بر سر آموزش نیست. به فرض از لحاظ تئوری هم موفق شویم، وقتی این اطلاعات خروجی آزمایشی نداشته باشند و به اجرا درنیایند، تراکم به وجود می‌آید.
 بزرگمهر: خروجی کجاست؟
 جاودانی: اجرا!
 بزرگمهر: ما بحث اشتغال‌ نمی‌کنیم. بهتر است به بحث آموزش برگردیم.
 محسنیان: متأسفانه در دانشگاه‌ها این مشکلات پیش می‌آید. یعنی به دانشجویی که پول داده و زحمت می‌کشد، امکانات اجرایی داده نمی‌شود. به دلیل اینکه به طور مثال، یکی از اساتید می‌خواهد کاری اجرا کند و حالا جای دانشجو را در پلاتوی دانشگاه غصب کرده است!
بعضی‌ها معتقد هستند که دانشجو نباید کار اجرایی بکند. دانشجو وظیفه‌اش درس خواندن است. آیا دانشجو نباید حداقل جایی برای تمرین تئاتر داشته باشد؟
 بزرگمهر: یکی از کارهایی که در این‌باره می‌‌توان انجام داد، فعال کردن فرهنگسراهاست. در عین حال می‌توان تئاترهای محله‌ای درست کرد. از معلمان و دانشجویان خوب دعوت کرد تا برای تدریس به آنجا بیایند. می‌شود در شهرستان‌ها کار کرد. نمایش خیابانی اجرا کرد. مگر تئاتر را دوست ندارید؟ در فرهنگسراها می‌شود به نتیجه‌های خوبی رسید. اگر شهرداری بودجه‌ای صرف این کار کند، مشکل حل می‌شود. اگر سالن به شما نمی‌دهند، نگران بودجه نباشید. تئاتر خیابانی کار کنید. دانشگاه فقط یک تلنگر است.
 جاودانی: زمانی این حرف درست است که به قول شما پیش‌زمینه‌ای پیش از ورود به دانشگاه در دوران تحصیل ابتدایی تا متوسطه فراهم شده باشد.
 بزرگمهر: پیش‌زمینه چیست؟ هنر، دانشگاه نمی‌خواهد. به نظر من هفتاد دانشجو با دو عدد پلاتوی تمرین، ثمری به بار نمی‌آورد.
 جاودانی: پس تقصیر به گردن دانشجو نیست.
 افشار: بنده اشاره می‌کنم به بعضی از مصاحبه‌های اخیر استادان تئاتر در روزنامه‌های داخلی. با کمال کم‌لطفی در تناقض با حرف‌هایی که خانم بزرگمهر فرمودند، این دوستان بر این باورند که چرا این همه دانشجو باید وارد تئاتر شوند؟ ما به عنوان کسانی که در تئاتر تلاش می‌کنیم، برعکس این دوستان علاقه‌مند هستیم که دوستداران تئاتر، وارد این هنر شوند. اما این را بدانید هیچ جای دنیا، دانشگاه وظیفه‌ دادن پلاتو به دانشجو را ندارد. در ضمن، وزارت ارشاد مسئولیت تأمین شغل برای تمامی فارغ‌التحصیلان تئاتر را ندارد. بنده معتقدم مشکل از خود ماست. تلویزیون تئاتر را دعوت به همکاری کرد. تریبون مجلس را در اختیار تئاتری‌ها قرار دادند. چه شد؟ مشکل اصلی، هنرمند تئاتر است. به لحاظ آماری و تحلیلی ببینید جذاب‌ترین برنامه‌های تلویزیونی برای مردم چیست؟ ما بلد نیستیم و نمی‌توانیم. خلاقیت در آن حد نداریم که مخاطب را جذب کنیم. چرا ما نتوانستیم مردم را جذب کنیم؟
هنرمند تئاتر نتوانست نیازهای مخاطب را در تئاتر مطرح کند.
 محسنیان: بحثی که درباره تله‌تئاتر فرمودید به یک پیش‌فرض احتیاج دارد. به اعتقاد من اگر نمایش روی صحنه موفق بود و در تلویزیون اجرا شد و موفق نشد، برمی‌گردد به عدم درک کارگردان از رسانه مورد نظرش. اما پیش‌فرض اصلی اینجاست که تئاتر مورد نظر به هیچ‌وجه روی صحنه هم، موفق نبوده است. مشکل ما این است که حرفه‌ای‌های ما هم کمتر تئاتر به شکل آکادمیک می‌شناسند. ما در ایران، به جذب مخاطب فکر نمی‌کنیم.
افشار: درست است. این قضیه اتفاق می‌افتد. وقتی پیشکسوتان ما که بنده برایشان احترام زیادی قائل هستم، می‌گویند تئاتر را باید با عشق انجام داد و بودجه مهم نیست، این اتفاق می‌افتد که یکدفعه بودجه تئاتر سقوط می‌کند. این منطق درست نیست.
 هیهاوند: دانشگاه چه کاری می‌تواند بکند؟
 افشار: دانشگاه کار خودش را انجام می‌دهد. به یقین خوشحالم که مدیر تئاتر این مملکت، دانشگاهی است و همه اذعان داریم که اگر تئاتر در این مملکت رشد کرده براساس دانشگاه بوده است. دانشگاه کار خودش را می‌کند اما به لحاظ بضاعت علمی، باید تقویت شود. تقویت آن نیاز به بودجه دارد. نیاز به فرستادن فارغ‌التحصیلان و اساتید به خارج از کشور دارد.
ما در دوران دانشجویی، شتابزده و عجول هستیم. اما اگر تئاتر امروز را با قبل مقایسه کنیم، امروزه بیشتر دغدغه دست‌اندرکاران هنر تئاتر، تئاتر دانشگاهی است.
 بزرگمهر: من دو نوع تئاتر را ارزیابی کردم. نتایجی که به دست آمد این بود که 24 درصد تئاتر دانشگاهی را ضعیف ارزیابی کرده‌اند. 4/48 درصد متوسط، 6/27 درصد، تئاتر دانشگاهی را خوب ارزیابی کرده‌اند.
در نمایش حرفه‌ای، 8/11 درصد تماشاگران کارها را ضعیف ارزیابی کرده‌اند. 7/50 درصد، کیفیت نمایش‌ها را متوسط دانسته‌اند و 6/37 درصد، کیفیت نمایش‌ها را خوب ارزیابی کرده‌اند. حال به مقایسه می‌پردازیم. در بخش دانشگاهی 4/48 درصد ارزیابی متوسط بوده، در حالی که در بخش حرفه‌ای این رقم 7/50 درصد بوده است. یعنی تئاتر حرفه‌ای و دانشگاهی تنها 2 درصد، با هم تفاوت دارند. این نتیجه‌گیری در کل نشان می‌دهد که تئاتر کشور ما چه در حیطه تئاتر دانشگاهی و چه حرفه‌ای، تا 50 درصد متوسط است.
به نظر من راه‌حل‌هایی برای جلوگیری از رکود علمی آموزشی تئاتر وجود دارد.
اول باید در پذیرش دانشجو دقت کرد. دوم، قضیه پذیرش استاد است. به طور مثال، در دانشگاه‌های آمریکا استاد تا چند کتاب و مقاله علمی ـ پژوهشی نداشته باشد، نمی‌تواند عضو هیئت علمی دانشگاه شود.
 افشار: متأسفانه هم‌اکنون از رشته‌های دیگر هم به سادگی وارد هنر می‌شوند.
 بزرگمهر: البته امسال وزارت ارشاد پیشنهاد داد که دانشجویانی که اولویت اول انتخابشان تئاتر بوده، مدنظر قرار گیرند.
 افشار: اما وزارت علوم اجازه داده دانشجویان فیزیک و ریاضی نیز وارد تئاتر شوند و برای فوق‌لیسانس نیز می‌توانند از رشته «آمار»، رشته تئاتر را انتخاب کنند. خب، این مشکلی نیست. اما در عوض باید اجازه بدهیم به جز دانشگاه آزاد، دانشگاه‌های دیگری هم بازوی اجرایی سیستم آموزشی دولت بشوند. دولت پاسخگوی این همه دانشجوی کارشناسی نیست.
ما باید دانشگاه‌های نوع دوم را به موازات دانشگاه آزاد پیش ببریم و دانشگاه‌های دولتی فقط در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا عمل کنند. یعنی مقطع کارشناسی را واگذار کنیم به دانشگاه آزاد.
 محسنیان: بعضی از دانشجوها گلایه دارند، اطلاعات قدیمی به آنها آموزش داده می‌شود و آنها در جریان تئاتر روز دنیا قرار ندارند. علت این امر در چیست؟
 بزرگمهر: به خاطر برنامه‌ریزی است. ما در برنامه‌ جدید سعی داریم بیشتر روی تئاتر قرن بیستم متمرکز شویم.
 محسنیان: دانشجوها از بعضی از اساتید ناراضی‌اند.
 افشار: اساتیدی که از تئاتر دانشگاهی برخاسته‌اند، بی‌شک تأثیرگذارند. شما هم به عنوان فارغ‌التحصیلان این رشته، پا پیش بگذارید و کرسی‌ها را اشغال کنید. ما منتظر شما هستیم!