در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «خدا را هجی کن» اثر «میلیس سارتوریوس» به کارگردانی «مهران امام بخش»

 همایون علی‌آبادی واقعیت این است که در پهنه هنرها و نیز ادبیات و فرهنگ معارف مکتوب بشری، گاهی برخی از آثار یک جا به رفع حوایج اکنونی و این جایی خود می‌پردازند و به اصطلاح «تاریخ مصرف» دارند؛ زمانه که طی شد و ایام که ...

 همایون علی‌آبادی

واقعیت این است که در پهنه هنرها و نیز ادبیات و فرهنگ معارف مکتوب بشری، گاهی برخی از آثار یک جا به رفع حوایج اکنونی و این جایی خود می‌پردازند و به اصطلاح «تاریخ مصرف» دارند؛ زمانه که طی شد و ایام که رفت، دیگر آن کار، غبار کهنگی می‌گیرد و از خطه خطیر خاطره زدوده می‌شود. چه بسیار شعرها و رمان‌ها و داستان‌ها و امثال سایره‌ای که فی‌المثل با انگیزه‌های هیاهای و آوازه‌گری گفته شده‌اند و با زدودن آن مضمون و سوژه، آثار گرداگردشان نیز به صرصر نسیان در غلتیده‌اند و از آن پس دیگر «نه آدمی، نه صدایی». کل آثار تبلیغی ـ تهییجی یا «آژیتاسیون ـ پروپاگاندای». جماهیر شوروی پس از انقلاب اکتبر «1917» را ببینید و داوری کنید. از «شولوخوف» و «گورکی» مبشر و تبشیرکننده انقلاب اکتبر تا آثار جاودانه و نامیرا و گرانسنگی چون آثار «داستایفسکی» و «پوشکین» پیش از انقلاب را در همین پهنه ایران زمین خودمان، نمونه‌ها فراوان‌تر است و قارئین محترم خود می‌توانند به سادگی مصادیق‌اش را بیابند. نمایشنامه «خدا را هجی کن»، من حیث احتوا و ما یحتوا، کاری است سیاسی که در مقابله و اعتراض و اعراض با حکومت «سرهنگان یونان»، در رأس‌اش «پاپا» نوشته شده است. البته به جز «سارتوریوس»، ما شاعری چون «یانیس ریتسوس» را هم به عنوان روشنفکری معترض و بر آغالیده و ژولیده داریم که با شعرهای زیبای «نوبلی‌اش»، تسمه از گرده دیکتاتورهای فاشیست یونان کشید. در هر حال «سارتوریوس» این اثر را که حالیا دیگر آن ارتباط لدّنی لازم را هم با تماشاگر برقرار نمی‌سازد، با همان حال و هواهای ایدئولوژیک اواسط سده بیستم نوشته شده است و حالیا ما، در هزاره سوم باید شاهد فروپاشی ایدئولوژی‌ها و آن چپ‌گرایی‌ها و حتی چپ آوازه افکند از راست شدن‌های حکومت سرهنگان و سیاسیون و مبارزان کهنه‌کاری چون «دیمتریوس» «یاناکوس» دانشجوی جوان، پرحرف، پرگو و وراجی چون «نیکولیس» باشیم. «سارتوریوس» را در همان اوان انقلاب اسلامی در سال 1358، با اجرای دو ساعت و پنجاه و پنج دقیقه‌ای «اصغر همت» دیدم و حالیا با اجرای دیگری از «امام بخش»، آن هم با زمان پنجاه و پنج دقیقه؛ فضا همان زندان سرهنگان نابکار و کژکردار و بدخیم است و «امام بخش» به گویایی و صحت و عافیت و استادانه، متن را تلخیص و فشرده کرده و نکته این است که در این سیر و فرآیند تلخیص و ایجاز، هیچ از کف نرفته و «امام‌بخش» با استادی تام و تمام، این متن طولانی ـ حالیا دیگر ملال انگیز سارتوریوس را ـ به اجرایی جمع و جور و کوتاه و موجز و منجز تبدیل کرده است. این اثر، حرف گفتنی‌اش، یعنی حال و هوای زندان و آن سوی فضاهای شکنجه و رعب و تکفیر داخل زندان‌ها را با بازی‌های خوب و گاه بی‌مانند «سید افشین هاشمی» در نقش «مانولیس» و همراهی ریتم و ضرب آهنگ و طپش ویژه‌اش، به اجرایی تأمل برانگیز و قابل تحمل و اعتنا بدل ساخته است. در هر حال این اعجاب دوست خوبم اصغر همت که پیش از اجرا با من از دغدغه و تلواسه 3 ساعت کجا و پنجاه و پنج دقیقه کجا، با قالب‌ریزی و فونداسیون دراماتیک جدید و منسجم امام بخش از متن «خدا را هجی کن»، پاسخی متقن و دقیق و به قاعده می‌دهد. در هر حال، از طراحی صحنه خوب کار نگذریم که بسیار به فضاسازی کمک کرده و همچنین است بازی‌ها و بویژه بازی «سید افشین هاشمی» با آن طنز و خنده ساده و بی‌ریایش و این که از عوالم انقلابی‌گری‌ها و فضاهای مبارزان سیاسی ـ آنتی ـ بی‌خبر است و او «سر خویش گرفته به کار» و از بد حادثه به زندان افتاده است. برای من در یک مقابله شتاب زده نوع ایجاز و اختصار «امام بخش» با متن اصلی و تکنیک و مرز این اختصارگویی، بزرگترین و مهمترین ویژگی این اجرا بود. چرا که معتقدم تماشاگر امروز نمی‌تواند قریب به 3 ساعت متمرکز و متأمل به فضای مبارزاتی زندانیان سیاسی حکومت سرهنگان یونان دل بدهد و بی‌تلواسه و دغدغه با آرامش خیال، تنها قالب صحنه را به دست و دل خویش بسپارد. پس روشن شد که من اجرای همت را در سال 58 چرا با این اجرا در یک جوار و جوال می‌کنم و معتقدم که فضاهای آن سال با فضاهای سال 85 تئاتر شهر «سالن نو» به کلی متفاوت است. همچنان که تماشاگر و همچنان که مضمون سیاسی ـ مقاومت گونه‌اش. در هر حال با این ایجاز و عنصر «کم و گوی و گزیده گوی چون در / تا ز اندک تو جهان شود پر» و یا آن «خشت بود که پر توان زد / کوتاه‌تر بهتر، اما کمتر.»
در هر حال، من شادمانم از تماشای یک نمایش «chamber drama» یا درام «مجلسی جمع و جور» در این زمانه و عصر که نقد سلاح به سلاح نقد بدل شده. کار را به قاعده و موزون دیدم و حظ وافر بردم. امیدوارم گروه «امام بخش»، خاصه «کار عنصر» فعال و پویایش، «آرش دادگر» بیش از این‌ها بر صحنه تئاتر ما نمود و جلوه کند.
به فضل حق