در حال بارگذاری ...
...

نمایش زنگ خاطرات‌ نرگس به کارگردانی احمد سلیمانی از امروز ساعت 30/18 در تالار هنر روی صحنه خواهد رفت.
آن چه می خوانید یاداشت نویسنده این نمایش است.

نمایش زنگ خاطرات‌ نرگس به کارگردانی احمد سلیمانی از امروز ساعت ۳۰/۱۸ در تالار هنر روی صحنه خواهد رفت. آن چه می خوانید یاداشت نویسنده این نمایش است.

موضوع برمی‌گردد به سال 1379 و یک کتاب خاطره از دوران اسارت به نام "شلمچه تا تکریت" و یک قطعه کوتاه از شعر "امروز چهارم خرداد است" نوشته محمد حسین جعفریان:
"...امروز چهارم خرداد است
تگرگ آتش دشمن
در دشت زخم خورده و تشنه
بیداد می‌کند
زخم‌ها همیشه عطش دارند
خون و آب را پیوندی ناگسستنی است.
صبوری را در دوزخ تعبیری نیست
اگر از این دیار
زنده
با پای خویشتن به کاشانه بازگشتم
آن قناری تنها را از قفس آویخته در مهتابی
رها خواهم کرد..."
این قطعه شعر را نویسنده خاطرات کتاب، در همان ابتدا آورده بود. خواندن کتاب خاطرات یک اسیر، و تصویری که جعفریان از "پرنده تنها در قفس آویخته در مهتابی" ارائه کرده بود باعث شد نوعی تلفیق از رزمنده اسیر و پرنده درون قفس، در ذهنم شکل بگیرد. پس ناخواسته خانه‌ای نقلی در نظرم مجسم شد، با ایوانی قدیمی و قفس پرنده‌ای که بر دیوار ایوان آویخته بود. پرنده‌ای که می‌توانست در ذهن یک کودک، کودک ساکن در همان خانه، نشانه و یادآور پدر اسیرش باشد. پدری که سال‌هاست از او نشان و خبری نیست.
نام کودک، ناخود‌آگاه "نرگس" انتخاب شد. شاید به این دلیل که "نرگس" و "چشم انتظاری" در فرهنگ و باور ما دارای نوعی پیوند و رابطه دیرین هستند. شاید هم واقعاً اتفاقی بود. نمی‌دانم. بهرحال همه چیز از رابطه نرگس و آن پرنده درون قفس شکل گرفت. پرنده‌ای که از قضا به‌خاطر زخمی که داشت سر از خانه نرگس درآورده بود. همان‌گونه که پدر نیز از زخم جنگ در رنج بود.
کم کم شخصیت‌های دیگری به قصه وارد شدند. آدم‌هایی که یک به یک زنگ خانه را به صدا در می‌آوردند و هرکدام با خود خاطره و خبری را از پدر داشتند. خاطراتی که به دلیل شباهت آدم‌ها به پدر نرگس، جزیی از خاطرات او می‌شدند. پس نام نمایش شد "زنگ خاطرات نرگس"