در حال بارگذاری ...
...

محمد چرم‌شیر در مراسم بزرگداشت علیرضا نادری

علیرضا نادری نویسنده بسیار بسیار بزرگی است. اگر ما او را الگوی نوشتار قرار نمی‌دهیم، چون راز و رمز او را پیدا نمی‌کنیم

رضا آشفته:«علیرضا نادری نمایشنامه‌نویس صریحی است و با صراحت می‌پرسم آیا او چیزی بر جهان نمایشنامه‌نویسی کشورمان افزوده است؟ و در پاسخ با صراحتِ خودِ علیرضا می‌گویم نه. به این دلیل که هیچ کس مثلِ علیرضا نادری نمی‌نویسد و هیچ کس الگویش علیرضا نادری نبوده است.»
محمد چرم‌شیر، در مراسم بزرگداشت علیرضا نادری در تالار شهید آوینی دانشگاه تهران و در شب یکشنبه دوم مهر ماه با اعلام این مطلب‌ افزود:«چه رمز و رازی در این جاست. آیا علیرضا نادری نویسنده بدی است که از او تقلید نمی‌کنیم؟ در پاسخ باید بگویم که علیرضا نادری نویسنده بسیار بسیار بزرگی است. اگر ما او را الگوی نوشتار قرار نمی‌دهیم، چون راز و رمز او را پیدا نمی‌کنیم.»
بنا بر گفته این نمایشنامه‌نویس، جماعت زیادی می‌نویسند؛ اما باعث خوشحالی نمی‌شوند؛ چون می‌نویسند که از کشفِ نوشتار فرار کنند. بی سواد نوشتن، بسیار آسان‌تر از نوع نوشتن علیرضا نادری است. در پی علیرضا نویسندگان دیگری هم هستند که در این مرز و بوم‌، سخت کار می‌کنند و اجر کمتری می‌برند. کارگردان‌های ما نیز بلد نیستند کشف کنند، منتقدان نیز بلد نیستند. منتقد کسی است که قرار است به ما بگوید چه رابطه‌ای بین صاحب اثر و جهان اطراف او وجود دارد.
چرم‌شیر اعتقاد دارد که علیرضا نادری مهجور باقی می‌ماند و همه ما مهجور باقی می‌مانیم. سرنوشت همه کسانی که با جانشان می‌نویسند و می‌خواهند بر این جهان چیزی بیفزایند، مهجور باقی می‌مانند.
وی علیرضا نادری را به لحاظ الگوی نوشتاری مرتبط با نویسندگان دهه 40 شمسی دانست که در آن دوره‌، قصه‌پردازی به سبک پیشینیان یک رکن اساسی در آثار‌ بوده است. دهه 50 دهه فرم است که قصه این بار از یک ساختار و فرم بهره‌‌ می‌برد.
این نمایشنامه‌نویس به لحاظ الگوهای فکر متذکر شد که در سه دهه 40، 50 و 60 فقر، فحشا، تبعیض و از همه مهم‌تر سیاست و روانشناسی کاراکترها در آثار مورد توجه قرار می‌گیرد و اخلاق‌ سنتی شکسته می‌شود. به ویژه در دهه 40 و 50 چنین رویکردی از سوی اکثر نویسندگان مورد توجه قرار می‌گیرد. قرار است ا‌خلاقیات جدید مطرح شود و از طریق برخورد ما با جهان مدرن چنین رویکردی اصل و مبنا قرار ‌‌گیرد؛ به همین دلیل قصه را رها می‌کنیم و به فرم وابستگی نشان می‌دهیم.
وی افزود:«علیرضا نادری گفتار دهه 40 را می‌پذیرد. انتخاب روایت داستان، که این انتخاب‌گری بی‌حساب و کتاب نیست؛ نوعی برگشت است که نگاهش ارتجاعی نیست. او می‌داند که شرایط اجتماعی تغییر کرده ولی الگوهای نوشتاری تغییر نکرده‌اند. علیرضا نادری به فقر، سیاست و جنگ می‌پردازد و به روانشناسی کاراکترها پای بندی نشان می‌دهد. او جدای از نویسندگان دهه 40 نمی‌خواهد اخلاق‌ را بشکند؛ ‌‌می‌خواهد انسان مدرنش نوعی بازگشت به دوران طفولیت، معصومیت و اخلاق‌گرایی داشته باشد.»
این تحلیل‌گر، در ادامه با توجه به انتخاب شخصیت‌ها و موقعیت‌های علیرضا نادری گفت:«او دست به انتخاب واقعیت می‌زند و آن را آن گونه که می‌خواهد می‌سازد. علیرضا نادری در واقعیت دخل و تصرف می‌کند. او یک ناتورالیسم مقتدر را بر کارهایش مستولی می‌سازد.»
وی افزود:«علیرضا نادری یک قهرمان مرکزی در تمامی آثارش دارد. چیدمان کاراکترها نیز براساس آن قهرمان شکل می‌گیرد. داستان عنصر غالب است. نمایشنامه‌ها داستان‌پرداز هستند و قهرمان در مرکز این داستان قرار می‌گیرد. داستان او خطی است و به دلیل حضور قهرمان مرکزی و چیدمان قهرمان‌های فرعی، نمایشنامه عمقی پیدا می‌کند.»
بنا بر نظر محمد چرم‌شیر، داستان در آثار نادری پیچ و تاب خود را از عنصر حضور قهرمان مرکزی پیدا می‌کند. شکل نوشتاری‌اش بسیار دقیق، ظریف و مهندسی ساز است. کاراکترهایش پیش از آغاز نمایشنامه‌ دارای پیشینه و اندیشه هستند. قرار نیست این اندیشه همانند آثار کلاسیک متحول شود. موقعیتی در کارهای علیرضا نادری فرض می‌شود؛ بر اساس آن داستان شکل می‌گیرد و کاراکترها در آن موقعیت دست به کنش می‌زنند. این موقعیت ظرفیت و توان کنش شخصیت‌ها را داراست. هر موقعیتی شکل دراماتیک پیدا نمی‌کند. او دنبال یک موقعیت ناب می‌گردد؛ ظرفیت بالای قصه، کاراکترها و روابط و در نهایت کنش؛ امکان حضور و بروز دارند. موقعیت‌های‌ خطیر و نابِ آدم‌ها در آن ‌شروع به عرضه اندام کردن و بیرون ریختن می‌کنند و در داستان خود این کار را انجام می‌دهند.»
این استاد دانشگاه با اشاره به دو نوع گفتمان در سطح زبان گفت:«اول آن که زبان اجتماع را برداریم و مصرف کنیم؛ دوم آن که نویسنده درواقع باید زبان خودش را بسازد. این دو نوع نگارش غالب است و دم‌ دستی. علیرضا زبان اجتماع را برمی‌دارد و آن را ویران می‌کند تا زبان خودش را بسازد. موقعیت او با زبان معمولی قابل ساختن نیست.»
وی در آثار علیرضا نادری یک شهر مینیاتوری و فشرده می‌بیند که از سطح و عمق 15 متری برخوردارند. زبان او پر از متلک، تکیه کلام و ضرب المثل است که نسبت مستقیمی با کاراکترها دارد.
محمد چرمشیر، علیرضا نادری را نویسنده‌ای غیر مستبد تلقی کرد؛ چون آثارش با آن چه شروع می‌شود، شرح و بسط می‌یابند و به نتیجه می‌رسند. او ایده‌ای دارد و ساختار را به گونه‌ای می‌سازد که حول آن ایده قرار گیرد.
وی دیالوگ در آثار علیرضا نادری را مانند یک آجر در ساختمان فرض کرد که در نبودنِ یکی از آن‌ها ساختمان شکل خود را از دست می‌دهد. نمایشنامه"پچپچه‌های پشت خط نبرد" نمونه‌ای از این نوع دیالوگ‌نویسی برخوردار است. و در"سعادت لرزان مردمان تیره روز" مجموعه دیالوگ‌ها فضا و اتمسفر را می‌سازد.
محمد چرم‌شیر در پایان با ابراز تاسف از این که امکان کشف رمز و راز علیرضا نادری برای خودمان فراهم نمی‌شود، گفت:«افتخار بزرگم این است که در زمانی زندگی می‌کنم که حمید امجد، محمد رحمانیان، اکبر رادی و بهرام بیضایی با جانشان می‌نویسند و من در کنارشان قرار دارم.»
علیرضا نادری و هم دوره‌هایش
فرهاد مهندس‌پور در مراسم بزرگداشت علیرضا نادری پیش از آن که به آثار این نویسنده معاصر بپردازد، از وضعیت فعلی نمایشنامه‌نویسی و عدم نقدپردازی اصولی انتقاد کرد و به آمار و ارقامی اشاره کرد که از زمان میرزا آقا تبریزی تاکنون نمایشنامه‌نویسی ایران مورد نقد و بررسی قرار نگرفته است.
وی در ادامه مقاله خود به نام افرادی اشاره کرد که در عرصه نمایشنامه‌نویسی و در سال‌های اخیر حضور موفق و چشگمیری داشته‌اند. در این فهرست نام افرادی مانند آرمان امید، دکتر ناظرزاده کرمانی، نغمه ثمینی، شارمین میمندی‌نژاد،عبدالحی شماسی، علی‌اصغر دشتی، طلا معتضدی، رضا صابری، عبدالرضا حیاتی، احمد آرام، ابراهیم پشت‌کوهی و چند تن دیگر شنیده می‌شد.
این استاد دانشگاه علیرضا نادری را هم ردیف با نام محمد چرم‌شیر، جمشید خانیان و محمد رحمانیان قرار داد و مقاله خود را تحت عنوان"علیرضا نادری و هم دوره‌هایش" قرائت کرد.
وی پدیده جنگ را به یک امکان برای تبدیل شدن به تئاتر ملی در آثار این چهار تن تلقی کرد و گفت:«جنگ در آثار اینان تبدیل به رابطه زنده تئاتر و واقعیت‌های موجود در ایران می‌شود. "سه پاس از حیات طیبه غیب و زیبا" نمونه‌ای از آثار علیرضا نادری است که زودتر از انتظار ما نوشته شده است. به همین دلیل مورد شماتت و حسادت قرار گرفت. این افراد از جمله کسانی هستند که در جریان تولید نمایشنامه‌نویسی، اپوزیسیون خودشان در برابر جهل بوده‌اند. شاید این بلندترین جایگاهی باشد که هنرمندی بتواند به آن دست یابد.»
وی در ادامه با اشاره به آرمان گرایی این چهار نویسنده معاصر گفت:«آنان رازی نهفته در آثارشان دارند که با آن که آرمان‌گرا هستند، ایدئولوگ نیستند و برخلاف نویسندگان دهه 40 از چنین رویکردی دوری کرده‌اند.»
فرهاد مهندس‌پور گفت:«شاید این افراد بارها شکست خورده باشند؛ ولی ناامید نشده‌اند. آنان پیش از تثبیت هر اندیشه‌‌ دوباره به واقعیت رجوع کرده‌اند و همین عامل باعث شده که ایدئولوگ نباشند و از حکم صادر کردن پرهیز کرده‌اند و تاریخ نیز در آثارشان به روز شده است.»
وی افزود:«آنان با شاعرانگی موقعیت‌های اجتماعی ساخته‌اند تا واقعیت‌های پنهان شده در واقعیت را در نمایشنامه‌هایشان با شاعرانگی و همراه سادگی مطرح کنند.»
این کارگردان در پایان، متن نقدِ نیما یوشیج روی نمایشنامه"جعفرخان از فرنگ برگشته" نوشته حسن مقدم را قرائت کرد تا به نوعی نقد سازنده و مفید برای بهبود وضعیت نمایشنامه‌نویسی ‌تاکید کند.