در حال بارگذاری ...
...

فضای خلق شده در اجرای این نمایش مابین فضای غربی و ایرانی حرکت می‌کند

فضای خلق شده در اجرای این نمایش مابین فضای غربی و ایرانی حرکت می‌کند

جلسه پرسش و پاسخ نمایش"فرزند" با حضور رحمت امینی، سیدعلی تدین صدوق به عنوان منتقد و مدیر جلسه، کارگردان و بازیگران گروه و تماشاگران این نمایش روز چهارشنبه پنجم مهر ماه در تالار کوچک مجموعه تئاترشهر برگزار شد.
به گزارش سایت ایران تئاتر، در این جلسه، سیمین امیریان کارگردان، امیر دژاکام و پریسا مقتدی بازیگران این نمایش به سوالات حاضران پاسخ دادند.
در آغاز این جلسه رحمت امینی، استاد دانشگاه، با پرداختن به تفاوت‌های نگاه سیمین امیریان به نمایشنامه"فرزند" نوشته یون فوسه با نگاه خودش به این نمایشنامه، از دلیل انتخاب این نمایش برای اجرا پرسید.
وی در بخشی از صحبت‌هایش گفت:«تصور من با آن چه اجرا شد تفاوت داشت؛ که البته این تفاوت، به هیچ وجه نقصان قلمداد نمی‌شود و بسیاری از مواقع دلیل برخلاقیت و دقت در دریافت لایه‌های متن از سوی گروه است. این جا دنیایی به نمایش درمی‌آید که تعداد مشخصی از افراد در آن زندگی می‌کنند. دریافت من از این فضا یک دنیای تکراری و رو به نابودی است که با ورود فرزند، آخرین بارقه‌های آن خاموش می‌شود. این یک واکنش پیش انتقادی است. سوال من از امیریان این است که چرا و چه چیز او را به سوی متن کشاند؟»
وی با اشاره به شخصیت‌پردازی و هویت نقش‌ها افزود:«فضای خلق شده در اجرای این نمایش مابین فضای غربی و ایرانی حرکت می‌کند.»
گویی گاه‌گداری ارجاعاتی به متن داده می‌شود که آن را اثری جهانشمول بیان می‌کند. آیا در خوانشی دیگر می‌شود شیوه بازی حسین محب‌اهری و دژاکام را با یکدیگر عوض کرد؟»
امیریان در پاسخ افزود:«آن چه مرا به سوی متن کشاند وجود شخصیت‌های این نمایش بود. احساس می‌کردم در مردم تمام دنیا یک پیچیدگی به وجود آمده که آن چه می‌گویند با آن چه در درون دارند تفاوت دارد. هر کدام به نوعی حرف می‌زنند تا از واقعیت فرار کنند. ما نیز خودمان را درگیر روزمره‌گی‌هایی کرده‌ایم، این امر باعث می‌شود نمایش"فرزند" را بیش از همه متون این نویسنده دوست داشته باشم.»
رئیس جلسه، سیدعلی تدین، در ادامه گفت:«این روزمر‌‌گی کم‌کم تبدیل به یک روزمرگی می‌شود. فکر می‌کنم که این پسر نیست که چراغ را خاموش می‌کند؛ بلکه این نسل است که روبروی ماست و کورسوها را از بین می‌برد. همسایه‌ها به هر ترتیب خود را تحمل می‌کنند.»
امیریان پاسخ داد:«با شما مخالف هستم. در حقیقت از شرایط گریزی نیست. هر یک بدون هیچ مقابله‌ای تسلیم شرایط می‌شوند. دنبال دلخوشی می‌گردند تا آن تاریکی و خاموشی را به فراموشی بسپرند.»
تدین ادامه داد:«فکر نمی‌کنید شرایط جغرافیایی نروژ بر فضای متن تاثیرگذار باشد؟»
امینی تصریح کرد:«این تاریکی یک تمثیل است و با اشاره به مرز رآلیسم و ابزرود در آثار نمایشی فوسه تمثیل‌های او را برشمرد: اول"پنجره" و بعد"بچه" در تمام آثار او‌ اصل هستند. در ایران نیز عبدالحی شماسی در آثاری چون"شناسنامه" و"بازگشت لوکوموتیوران" این رویکرد را داشته است. خود من از او می‌پرسیدم چرا به گونه‌ای می‌نویسند که نمی‌فهمیم رآلیسم است یا تمثیل؟ حتی خودش هم بین محاوره و زبان معیار، در آن دوران مشکل داشت. به نظرم در این اجرا نیز در بروز این تمثیل‌ها تعارضی به چشم می‌خورد.»
در بخشی از این جلسه، ریتم کندِ اجرا مورد سوال قرار گرفت و بیان شد که برخی تاکیدگذاری‌ها در میزانسن و گفتار به ارتباط اجرا و مخاطب ضربه می‌زد.»
امیریان پاسخ داد:«دو سوم از متن به پدر و مادر می‌گذرد و در بقیه آن، با ورود دو نفر دیگر به سرعت وقایعی رخ می‌دهند. این لحظات اوج نمایش نیستند؛ فقط یک اتفاق هستند. نویسنده از نمودار شناخته شده اوج و فرود در ساختار نمایشنامه استفاده نکرده است. دو سومِ اول کاملاً کند می‌گذرد آن دو هم نمی‌دانند که به واقع پسر در کنارشان می‌ماند و یا نه نباید بماند آن شور و هیجان عادی که انتظار داریم در چنین شرایطی با ورود پسر ایجاد نمی‌شود. وقتی ترجمه را نگاه می‌کردم متوجه شدم که مونولوگ‌ها شعرگونه است. فضا بین رآلیسم و غیررآلیسم حرکت می‌کند و نویسنده نیز در متن، روی این لبه حرکت کرده است.»
در بخشی از این جلسه پرسش و پاسخ، امیر دژاکام(بازیگر نقش پدر) درباره دریافت خود از این نقش گفت:«وقتی می‌توانیم ارگانیسم را درک کنیم و با آن ارتباط برقرار کنیم که هم نشانه‌های موجود و هم نشانه‌هایی که وجود ندارند را بررسی کنیم. بیاییم آن چه وجود ندارد را بررسی کنیم. همان چیزهایی که کار را مشکل‌تر می‌کند. کار، نور و گرما در این متن وجود ندارد و تبلور محسوس آن در آدم‌ها، عدم باور و عدم عشق است. با همه این‌ها پدر را می‌بینم که با نداشتن هیچ کدام از این‌ها یک فاجعه در او اتفاق می‌افتد. این‌ها باعث می‌شود که بازی در این نقش برایم از همه کارهایم سخت‌تر شود. پدر آگاه است، ولی هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد. نه اندیشه و نه ایمان، نه جغرافیا و نه محیط به او اجازه عمل نمی‌دهند. در یک بن بست تراژیک قرار گرفته است. گاه به یاد نمی‌آورد چون نمی‌خواهد به یاد آورد. در یک فاجعه انفعال قرار دارد او یک بمب متحرک‌ است که در درون متلاشی می‌شود. توجه را به نبود این سه عامل جلب می‌کنم. این متن یک زنگ هشدار است در تمام ادیان ذکر شده است که وقتی کار نیست یک فاجعه به وقوع می‌پیوندد. آب نیز چون حرکت نکند می‌گندد.»
امیریان عدم وجود ارتباط حقیقی علاوه بر سه عامل ذکر شده را یادآوری کرد.
پریسا مقتدی بازیگر نقش مادر درخصوص عدم ارتباط توضیح داد:«برای من این نقش کار سختی بود؛ زیرا مدام با نقش ارتباط حسی برقرار می‌کردم و مدام به من تذکر داده می‌شد من مادر را چیزی بین عدم ارتباط و ارتباط با پدر و پسر دیده‌ام؛ اول به دلیل مادر بودن که در هر جامعه‌ای نقطه عطف خانواده‌ است و علت بعد نشانه‌های خود متن بود که نشان می‌داد میزان از هم پاشیدگی مادر کمتر از دیگران است.»
این جلسه تا ساعتی بعد و با پرسش و پاسخ تماشاگران درباره شخصیت‌پردازی، نشانه‌ها و اشارات دیالوگ‌ها به طول انجامید.