در حال بارگذاری ...
...

گمان می‌کنم که این اثر حرف امروز تمام مردم دنیاست. حرف جنگ و فعالیت علیه جنگ...

گمان می‌کنم که این اثر حرف امروز تمام مردم دنیاست. حرف جنگ و فعالیت علیه جنگ...

مهیار رشیدیان:
اشاره:
وقتی از مریم معترف، پرسیده و یا خواسته می‌شود که"خود را معرفی کند"، در پاسخ می‌گوید«خب، شما که مصاحبه کننده هستید، خودتان من را معرفی کنید!» معترف، معتقد است که بیان اطلاعاتی چون ماه، سال و روز تولد او، هیچ تاثیری در روند فعالیت هنری‌اش نخواهد داشت.
وی که با هر گونه حاشیه در هنر مخالف است، تنها به اجرا و اثر هنری تکیه می‌کند و اصولاً حضور یک هنرمند را نسبت به حضور و تاثیر اثرش می‌سنجد و نه‌ نسبت به حضور فیزیکی‌‌اش.
فعالیت تئاتری‌تان را از چه سالی، آغاز کردید؟
از دوران دانشکده
چه سالی وارد دانشکده شدید؟
خیلی سال‌های قبل. (بلند می‌خندد) ببینید، من اصولاً هیچ اعتقادی به حواشی و اطلاعات خصوصی افراد ندارم. در واقع برای من تنها این مسئله مهم و حائز اهمیت است که فرد هنرمند، در حال چه کاری است. او اکنون درگیر انجام و خلق چه مفهوم و موضوعی است؟ کار تازه‌اش چیست؟ در چه مرحله‌ای است؟ نسبت به کار قبلی‌اش چه تفاوتی ‌دارد؟ و در نهایت این که چقدر تا به حال موفق بوده.
شما را بیشتر به عنوان کارگردان نمایشنامه‌های ایرانی می‌شناسند. به طوری که دو نمایش اخیر، پیش از"گوشه نشینان آلتونا"، حول داستان‌های شاهنامه می‌گشت. چه شد که تصمیم به اجرای اثر ترجمه شده‌ای گرفتید و چرا"گوشه نشینان آلتونا"...؟
من نمایشنامه"گوشه نشینان آلتونا" را خیلی دوست دارم. یعنی بیش از هر چیز، میل و اراده فردی‌ام در اجرای این اثر دخیل بوده. درواقع این میل به همان دوران دانشجویی‌ام برمی‌گردد؛ یعنی از همان روزها آرزوی اجرای این اثر را در سر داشتم. به عقیده من این اثر یکی از بهترین نمایشنامه‌های ژان پل سارتر است. در نهایت این که تمام این سال‌ها منتظر فرصتی برای اجرای"گوشه نشینان آلتونا" بودم.
چرا زودتر این نمایشنامه را اجرا نکردید؟ آیا انتخاب این متن در شرایط فعلی، دلیل خاصی داشت؟
‌‌این پرسش، پاسخی کاملاً مفصل می‌طلبد. درواقع دلایل بسیاری برای اجرای اثر در چنین شرایطی وجود داشت؛ چه دلایل شخصی و چه دلایل اجتماعی. اما یکی از مهمترین‌ آن‌ها این بود که سال‌ گذشته متوجه شدم که سال 2006 ، ‌جشن سالگرد تولد ژان پل سارتر است. ‌به همین دلیل در بسیاری از کشورهای جهان، با اجرای آثارش، این سالگرد را جشن گرفتند. ما نیز تصمیم داشتیم این نمایشنامه ‌را به همین مناسبت به صحنه ببریم که متاسفانه مقدور نشد و در نهایت به امسال کشید‌.
از دلایل این تاخیر و عدم موفقیت اجرا در سال گذشته بگویید.
خب دلایل بسیاری وجود دارد. مثلاً این که سال گذشته پای من شکست و باعث شد که تنها(به جای عمل) به این اثر فکر کنم. یک مدت‌ هم مشکل زمان و مکان تمرین را داشتیم. مثلاً‌ زمانی شنیدم که اصلاً هنوز نوبتم نرسیده، در نهایت این که به لطف‌‌ دوستان مسئول یک سال بعد از صدمین سالگرد تولد سارتر"گوشه نشینان آلتونا" نیز در تهران به صحنه رفته است.
درواقع"گوشه نشینان آلتونا" در یکصدمین سالگرد تولد سارتر به صحنه رفته است؟
(با صدای بلند می‌خندد) بله، قطعاً، دقیقاً.
یکی از عمده‌ترین مباحثی که همواره در تحلیل اجرایی آثار سارتر مد نظر است، بررسی و تحلیلی فلسفی، در کنار کشف ظرفیت‌های روایی و دراماتیک اثر است. شما با چه رویکردی وارد این اثر شده‌اید؟ یعنی تنها به وجوه داستانی و دراماتیک توجه داشته و در کشف نشانه‌های قصوی اثر بوده‌اید؛ یا این که تنها بیان مفاهیم و مباحث فلسفی را مدنظر داشتید؟‌
من اصولاً گمان می‌کنم که در آغاز هم، در لحظه خلق این نمایشنامه، نویسنده تنها درگیر بیان و رویکردهای فلسفی و تنیدن آن‌ها در زیر بطن نمایشنامه نبوده، به عقیده من بیان فلسفه در این اثر در وهله چندم قرار دارد؛ به این دلیل که اگر سارتر تنها در قید بیان فلسفه‌اش در دل این اثر بود، هیچ گاه نمایشنامه‌ای به این قدرت خلق نمی‌شد. ما در این جا با تمام ابزار و نشانه‌های درام و یک اثر دراماتیک روبرو هستیم. یعنی به عقیده من، ژان پل سارتر در نگارش این اثر، بیشتر نمایشنامه نوشته تا این که فلسفه بیان کند. به همین دلیل است که با تار و پود وجود مخاطب یکی می‌شود و در حین طولانی بودن داستان، تا انتها، پا به پای شخصیت‌ها پیش می‌رود.
از رویکرد شخصی خود به عنوان کارگردان بگویید. آیا شما هم تنها به وجوه دراماتیک اثر توجه داشتید، یا این که بیان مفاهیم اگزیستانیسالیسم مدنظر قرار داشت؟‌
به عقیده من تئاتر برای مخاطب است. من وقتی درگیر طراحی و اجرای یک نمایش هستم، بیش از هر چیز‌ به مخاطب و کانال‌های ارتباطی او با نشانه‌هایی که در صحنه دارم، فکر می‌کنم. در اجرای این اثر هم در وهله‌ی اول"قصه" و"حرف" سارتر برای من مهم بود. منظور از"حرف"، فلسفه نیست. آن مفهومی است که برای مخاطب عام قابل هضم و درک است؛ هر چند در روند اجرا و به خصوص در حین شکل گیری نمایش، به فلسفه سارتر نیز بی توجه نبوده‌ام؛ اما تنها عامل تجلی آن به حضور و عمل شخصیت‌ها در صحنه مربوط است.
پیشتر عنوان کردید که"این اثر یکی از بهترین نمایشنامه‌های سارتر است" یا این که اصلاً‌ این"بهترین نمایشنامه سارتر بود". حالا اصلاً من یا خیلی‌های دیگر، نظری به غیر از این داریم... در واقع می‌خواهم بپرسم که محرک اصلی و مهمترین عامل علاقه‌مندی شما به این اثر سارتر از کجا شکل می‌گیرد؟
من وقتی تصمیم به اجرای یک نمایش دارم، حتماً به شرایط موجود توجه می‌کنم. به هیچ عنوان نمی‌شود تئاتر را برای دل خودت کار کنی. ممکن است من نمی‌توانم یک رمان را برای دل خودم بنویسم یا اصلاً یک تابلو را برای دل خودم نقاشی کنم و هر وقت دلم خواست به آن نگاه کنم؛ اما تئاتر این گونه نیست. هنر تئاتر، در ارتباط با مخاطب است. یکی دیگر از عمده‌ترین مسائلی که در این نمایشنامه مستتر بود، مفهومی تحت عنوان"ضد جنگ" بود. در واقع پنج نفر در این داستان حضور دارند که چهار نفر آن‌ها یکدیگر را تا سر حد جنون اذیت می‌کنند و این تنها عروس خانواده، یعنی "یوحانا" است که رویکرد دیگری به زندگی دارد و نه حاضر است مثل همسرش در کارخانه‌های کشتی سازی اسیر شود و نه در اتاقکی که"فرانتس" در آن به سر می‌برد. به هر حال من گمان می‌کنم که این اثر حرف امروز تمام مردم دنیاست. حرف جنگ و فعالیت علیه جنگ...
حال شما با چه تمهید و نشانه‌هایی(چه در طراحی صحنه، چه در میزانسن) سعی در انتقال عمق این مفاهیم به تماشاگر را داشته‌اید؟
تماشاگری که عمیق و دقیق می‌بیند، به همان مقدار هم از اثر لذت می‌برد. اما مسئله‌ای که در پاسخ این پرسش حائز اهمیت است، شناخت مخاطب از پس زمینه‌ فکری اثر است. یعنی به نظر من اگر کسی با ادبیات عرفانی آشنا باشد، لذت بسیاری از خواندن شعر حافظ می‌برد؛ اما اگر با ادبیات عرفانی و مفاهیم آن آشنا نباشد نیز، ارتباط خاص خودش را با اشعار حافظ برقرار می‌کند.
برخورد مخاطب با نمایش شما چگونه بود؟
این سوال را از خود مخاطب‌ها بپرسید.
نه، نظر شما را به عنوان شاهد برخورد آن‌ها با اثر می‌پرسم...
آن چه که من شاهد آن بوده‌ام، برخورد بسیار خوبی است. تا به حال تماشاگری تا پایان نمایش تالار را ترک نکرده، با وجودی که مدت زمان نمایش 150 دقیقه است. به نظر من برخورد خوبی صورت گرفته...