در حال بارگذاری ...

بحران همزاد تئاتر

روزنامه شرق گفت و گویی بلند با حسین پارسایى سخنگوى شوراى مجموعه تئاترشهر درباره وضعیت تئاتر ایران انجام داده است.

روزنامه شرق:
عباس غفارى - آرامه اعتمادى

•تعریف شما از تئاتر چیست؟
بستگى دارد، چه تعریفى؟ تعاریف رایج؟ غیرمتعارف؟ علمى؟ به هرحال براى من تئاتر همه چیز است.
•من این را به عنوان کسى که سال ها کار تئاتر انجام داده مى پرسم نه به عنوان یک مسئول.
تئاتر براى همه ما آینه اى از حقایق، وقایع و طبیعتى است که در پیش روى ماست، من همیشه اعتقادم به این بوده که کارآفرین و رساترین آفرینشى که به لحاظ وجوه عاطفى و انسانى مى تواند انسان ساز و فرهنگ ساز باشد رسانه اى به نام تئاتر است، تئاتر براى من تابلویى از عشق، صمیمیت و در واقع شور و شعفى است که مى توانیم به عنوان نقشى زرین و موثر در جریان زندگى براى خودمان و مخاطبانمان رقم بزنیم.
براى من تئاتر چنین جنبه اى دارد؛ وجوه مختلفى که در تئاتر است، مانند با هم بودن، تولید اندیشه، در کنار هم بودن، ارتباط با مخاطب و هر وسیله اى که براى من بتواند به هر نحو عنصرى را به عنوان تئاتر پدیدار کند، تئاتر تلقى مى شود و ارزشمند است.
•به این خاطر این سئوال را پرسیدم، چون در این روزها هر کس به طریقى در حال اعلام کردن این است که اگر بر فرض مثال از خودگذشتگى مى کنیم، شعار مى دهیم، کارى مى کنیم و یا حتى دستمان را بالا مى بریم به خاطر تئاتر است و چرا واقعاً همه سنگ خود را به سینه مى زنند و همه به فکر خودشان هستند؟
البته شاید همه این طور نباشند. ببینید، این یک جور آمیختگى است، هنگامى این آمیختگى روح معنوى و متعالى در انسان ها ایجاد مى کند که با روح، روان، اعتقادات و دل انسان هایى که در این عرصه فعالیت مى کنند گره بخورد و مى توان گفت این غیرقابل انکار است.
تئاتر براى انسان هایى که وجود و حضور دارند و در حال فعالیت هستند بیشتر تبدیل به یک دغدغه شده تا یک حرفه. به همین دلیل است آنهایى که اساساً تئاترى هستند و این حرفه را دوست دارند و از طریق این حرفه به مخاطبین فرهنگى خودشان خدمت مى کنند، در جهات تعالى و رشد خودشان حرکت مى کنند تئاتر براى آنها حتى نسبت به سینما و یا حرفه هاى دیگر امرى بسیار جدى است. اما گاهى تئاتر با منیت ها و مسائل شخصى و خودخواهى آمیخته مى شود و در آن جاست که روح معنوى و روحانى خود را از دست مى دهد. دیگر این هنر، هنر قدسى نیست و بلکه شیطانى است و دیگر نام آن تئاتر نیست. جایى که انسان ها یک آمیختگى معنوى و روحانى نسبت به تئاتر پیدا مى کنند هرچه قدر دغدغه و نگرانى و گذشت و ایثار باشد بجا و درست است ولى در همه جاى این حرفه این را نمى بینیم.
گاه ما هنرمندان تئاتر پتانسیل و ظرفیت هاى تئاترى را فراموش مى کنیم و فراموش مى کنیم چه رسالتى را به عهده ما به عنوان هنرمند تئاتر قرار داده اند. فراموش مى کنیم در حرفه اى قرار گرفته ایم که بزرگترین رسالتمان تولید اندیشه است. بنابراین تئاتر براى ما تبدیل به یک تفریح، سرگرمى و تفنن مى شود. همان قدر که تئاتر براى اهالى آن عزیز است و براى آن نگران هستند و مشتاقانه این حرفه را دنبال مى کنند؛ به همان میزان هم حساس و آسیب پذیر است. چه باید بکنیم که ما به عنوان جامعه تئاترى این همه شور و اشتیاق و علاقه را به نحوى به آن منتقل کنیم و آن را مصون و پاسدارى کنیم و اجازه ندهیم آسیب پذیر شود. من معتقدم امروزه اگر در یک جریان فرهنگى تئاتر نشانه مى رود بخشى از سهل انگارى هنرمندان است.
تئاتر رسانه اى بزرگ و تاثیرگذار است که امروزه تبدیل به یک جریان سیاسى شده که بخشى از آن مربوط به تولیدکنندگان تئاتر است. تئاتر براى همه اهالى آن مسئله است اما چه قدر به آن مى پردازیم، چه قدر به توسعه و پایدارى اش فکر مى کنیم روشن نیست؛ بنده احساس مى کنم که ما بعضاً خودبین هستیم. یعنى به منافع شخصى خود فکر مى کنیم تا به تئاتر. اگر امروز این هنر آسیب پذیر و داراى اشکال و مسئله است نمى شود همه آن را به مسائل سیاسى اجتماعى روز، مدیران دیروز یا امروز و یا مسائل حاشیه اى ارتباط داد، تئاتر از درون بچه هاى تئاتر شکل مى گیرد و توسط خود آنها حفظ مى شود و استمرار پیدا مى کند و به خاطر ساحت مقدس تئاتر دغدغه هاى یک هنرمند نباید آسیبى به آن برساند. ولى امروز تئاتر در فرازونشیب هاى گذشته تا حال آسیب پذیر شده است و هر روز به انواع مختلف مورد فحاشى قرار مى گیرد. این احتیاج به آسیب شناسى دارد و باید کارشناسى شود و البته این تنها حرف من نیست. خیلى ها معتقدند که تئاتر از مسیر اصلى خود که تولید اندیشه است منحرف شده و بیشتر جنبه نمایشى خود را حفظ کرده، من به عنوان کسى که خاک صحنه خورده و سال ها با تئاتر دست و پنجه نرم کرده است، امروز بیش از هر روز نگران وضعیت و موجودیت آن هستم، اما نگرانى به چه دردى مى خورد؟ همه ما دوست داریم که با ورود و خروج مدیر تازه اى خللى به این هنر وارد نشود. باید دید ما که چنین شعارهایى را مى دهیم چه کرده ایم؟ چه قدر از این شعارها درست و چه میزان از آن به نفع تئاتر بوده است؟ من این صحبت ها را در شرایطى مى کنم که یک هنرمند تئاتر هستم نه صرفاً یک مدیر تئاترى.
•شما فرمودید دغدغه اى که یک هنرمند تئاتر دارد... به نظر شما دغدغه اى به عنوان تئاتر در اندیشه مسئولین ما وجود دارد؟
در شرایط کنونى تئاتر در کشور ما محلى از اعراب ندارد و مرکز هنرهاى نمایشى با امکانات اندک و بودجه قطره اى خود پاسخگوى سیل متقاضیان عرصه تئاتر نیست، مادامى که تئاتر تبدیل به یک سازمان جدى و موثر در کشور ما نباشد، مادامى که تئاتر به عنوان زیرمجموعه هاى یک از معاونت هاى وزارت ارشاد تلقى نشود، مادامى که تئاتر را به عنوان یک مصرف کننده صرف ببینند و بودجه هاى قطره اى و دیرهنگام به آن تزریق کنند و این ناملایمات در تئاتر وجود دارد بخشى از این دغدغه در مسئولینى که مستقیماً به تئاتر مى پردازند وجود دارد و این که مسئولین چه قدر توانایى دارند تا تئاتر را در این کشور نهادینه کنند و بودجه اى برابر با تقاضاى آن دریافت کنند را من نمى دانم اما مى دانم که تئاتر امروز بسیار مظلوم و مهجور است و امروز نه تنها به لحاظ منابع مالى و امکانات ادارى و اجرایى در شرایط بسیار نامطلوبى به سر مى برد بلکه بسیار ناجوانمردانه به آن مى تازند. بخشى از این تهاجم نابرابر و غیرفرهنگى ناشى از جریانات سیاسى است، بماند. تئاتر در شکل فرهنگى خودش نیز داراى منتقدانى است که خیلى با مشکلات آن دست و پنجه نرم نمى کنند و فقط نظریه پردازند. مدیریت فرهنگى در کشور ما بسیار سخت و حساس است به ویژه مدیریت تئاتر که به نظر من جزء مدیریت هاى سخت و حساسیت برانگیز است.
در حال حاضر زیاد فرقى ندارد که چه کسى باید مدیر تئاتر باشد که باید دید چه چیزى از تئاتر مى خواهند و چه اتفاقى باید براى تئاتر رخ بدهد. هیچ گاه نمى توانیم در یک دوره چند ساله مدیریتى تولیدکنندگان و اندیشه آنها را تغییر دهیم.
متریال، هنرمندان و سازوکارهاى هنر نمایشى در کشور ما همان است که سال ها پیش تعریف شده بود. محدوده و مقدورات و امکانات ما همان است که از سال ها پیش بوده است. مگر توانستیم سالن نمایشى به سالن هاى تئاتر کشور اضافه کنیم؟ هرچند گاه جرقه هایى در مورد ارتقاى حقوقى هنرمندان که البته با تاخیر همراه است، زده مى شود ولى فرآیند مناسبى را رقم نمى زند. به اعتقاد من اولین نکته این است که میزان جدى بودن تئاتر در کشور را بسنجیم و به اندازه اى که سینما مورد حمایت قرار مى گیرد تئاتر هم حمایت مى شود؟ نکته دوم این که سرمایه گذارى براى تئاتر چه میزان است؟ نکته سوم این که متولیان و سرمایه گذاران کلان ما در کشور از تئاتر چه مى خواهند. آیا تئاتر فضایى براى ارائه آثار خلاق است یا همچنان باید با خط قرمزهایى روبه رو شد. اگر قرار است که تولید اندیشه مطابق با آیین نامه ها و موازین غیرادارى، سلیقه اى و در چارچوب مشخصى قرار بگیرد من روزهاى ناخوشایندى پیش بینى مى کنم.
•خب، مسئله همین جاست آیا مى شود براى تئاتر که یک هنر زنده است و به قول شما اندیشه ساز است آیین نامه مشخصى نوشت و خط مشخصى را نشان داد که باید براساس آن عمل شود؟
ببینید، یک واقعیتى وجود دارد. ما در کشورى زندگى مى کنیم که مقرراتى بر آن حاکم است و همه ما هم ضمن احترام به آن موازین ملزم به رعایت شیوه نامه ها و مقررات جارى به تئاتر کشور هستیم. همه هنرمندان تئاتر آگاهى و دانش کافى بر آیین نامه هاى شوراى نظارت بر تئاتر و احترام به قوانین و حقوق مادى و معنوى جامعه اى که در آن زندگى مى کنند را دارند و البته گاه ممکن است مسئله فراتر از این برود. تئاتر رسانه اى است که ارتباط مستقیمى با مخاطب دارد. دهان به دهان و نفس به نفس است، تماشاگر انرژى به بازیگر مى دهد، بازیگر انرژى به تماشاگر. تئاتر محل بروز و ظهور خلاقیت هاى فردى و اندیشه هاى نو است. طبیعى است که نمى توان تئاتر را در محدوده اى گرفتار کرد، براى این که نگرانى هاى بعدى را کاهش داد. تئاتر در همه جوامع موجب نگرانى بوده، خوشبختانه هنرمندان ما نسبت به شرایط فرهنگى موجود آدم هاى مقید و متعهدى هستند، اما اگر قرار باشد شرایط فرهنگى ما آمیخته با محدودیت هاى دیگرى شود در آنجا دیگر مسئله اعتبار، مدیر لایق، امکانات و... نیست باید دید چه چیزى از تئاتر خواستاریم؟ باید دید آیا ما در این کشور خواهان تئاتر بین المللى هستیم؟ محلى براى تبادل تجربه با آثار بین المللى داریم؟ اصلاً فستیوالى به اسم تئاتر فجر را مى خواهیم؟ اگر مى خواهیم باید هزینه هاى آن را نیز بپردازیم. در طى چند سال گذشته تا به حال تئاتر ایران دریچه هاى جدیدى را به روى کشورهاى دیگر گشوده و اگر این تبادل صورت نپذیرد نشان دهنده این است که به تمام وقت و سرمایه اى که صرف شده بى توجهى شده است.


به عقیده بنده حتى مدیران ارشد هنگامى که مسئولیت تئاترى را مى پذیرند تکلیف خود را با سازمان برنامه و بودجه و مراجع ذى صلاحى تعیین کنند تا چه زمانى باید حقوق تولید کنندگان تئاتر با ماه ها تاخیر پرداخت شود. شما فکر مى کنید با تعویض مدیریت همه چیز تغییر مى کند، از انتصاب اولین مدیر در مرکز هنرهاى نمایشى تا به امروز آیا پیش آمده که حقوق هنرمندان تئاتر بدون تاخیر پرداخت شود؟ پس ظاهراً چیزى با تغییر مدیریت ها تغییر نمى کند. مسئله ساختار تئاتر است که باید پیگیرى شود که در کجاى توسعه فرهنگى کشور ثبت شده. چه محلى از اعراب دارد؟ چه قدر قرار است حمایت شود و به آن پرداخته شود؟
•مسئله همین جاست، ببینید در حال حاضر توسعه فرهنگى را از طرف یونسکو و سازمان هاى فرهنگى مى دانیم و این که ساخته فرهنگى یک کشور فقط به عهده سینما و کتابخانه و... نیست، تعداد تئاترهایى که در یک کشور و یا یک شهر تولید مى شود نیز هست و ۲۵ سال از انقلاب مى گذرد و سال ها راجع به این موضوع با مسئولین مختلف بحث و گفت وگو شده، شما فکر مى کنید از چه طریقى باید به مسئولین فرهنگى ثابت کرد که تئاتر واقعاً توسعه فرهنگى است؟
مگر مسئولین تئاتر را نمى شناسند، تئاتر احتیاج به یک معجزه دارد و این معجزه باید در سطح کلان اتفاق بیفتد نه در مدیران میانى، منظور من هم سطح کلان است و این که این اتفاق در سطح کلان چگونه باید بیفتد؟
باید باور کنند که تئاتر رسانه موثرى است. باید باور کنند که تئاتر تاثیرگذارترین و رساترین و کارآمدترین هنرهاست.
این باور وجود ندارد، چون اگر وجود داشت تئاتر مى شد سازمان هنرهاى نمایشى. مرکز فعلى با تقاضاى افزون هنرمندان و دانشجویان که سال به سال به آن افزوده مى شود تبدیل به یک سازمان عریض و طویل مى شد و بودجه آن از این وضعیت فعلى در مى آمد. چند تئاتر شهر دیگر در این شهر ساخته مى شد. یعنى به اعتقاد من بیشتر مسئله تئاتر رفع تکلیف است.
•فکر مى کنم که اگر ما به چشم انداز ۴-۳ سال آینده فکر کنیم واقعاً وضعیت تئاتر فلاکت بار خواهد شد. در حال حاضر ممکن است بودجه یک و نیم میلیاردى کفاف بدهد ولى از ۴-۳ سال آینده با وجود این همه مشتاقان که وارد این عرصه مى شوند فکر مى کنم بازهم وضعیت نابهنجارى پیش آید.
در حال حاضر در سال براى تئاتر بالغ بر ۳ میلیارد هزینه مى شود و اگر شما آمار و ارقام سایر دستگاه هاى دولتى را بگیرید شاید در سال بالغ بر۵ یا ۶ میلیارد تومان براى تئاتر هزینه مى شود که البته این فعالیت ها موازى است.
•خب این فعالیت هاى موازى اصلاً دیده نمى شوند.
بله، در شرایطى که در کشور ما مثل قارچ(!) جشنواره مختلف طراحى و برگزار مى شود، طبیعى است که هزینه هاى غیرضرورى دیگرى در حوزه هاى تئاتر به وجود مى آید و دچار مشکل مالى مى شویم. معتقدم ما به یک نظام هماهنگ براى توسعه و تولید تئاتر نیاز داریم که مى باید تمام موجودیت تئاتر کشور در اختیار یک ستاد مشترک قرار بگیرید شاید مشکل مالى تئاتر حل شود. منتهى این بذرى است که پراکنده کاشته شده و هیچ نظام هماهنگى براى رشد و توسعه تئاتر وجود ندارد. در حال حاضر تمام مشکلات مستقیماً متوجه مرکزى است که عنوان آن هنرهاى نمایشى است.
در حالى که این مرکز پاسخگوى نیازهاى بسیارى باید باشد.
•حقوق کارمندان هم از این اعتبارات اندک تئاتر در مرکز هنرهاى نمایشى پرداخت مى شود؟
بالغ بر ۳ میلیارد شامل همه هزینه ها شامل ساخت دکور، دوخت لباس، پوستر و بروشور، هزینه پرسنل، حقوق کارمندان انجمن نمایشى، جشنواره ها، تولیدکنندگان و... این مواردى که نام مى برم حدودى است و به عنوان مثال عرض مى کنم، ولى واقعاً کمتر از این نیست که شاید بیشتر باشد، به همین دلیل است که مى گویم تئاتر به یک معجزه، به یک انقلاب درونى و به یک اقدام جدى توسط مدیران ارشد و اهالى تئاتر محتاج است تا تئاتر بتواند سامان بگیرد.
•همین اهالى تئاتر سال هاست که در خانه تئاتر یا در نهادهاى صنفى که خودشان تشکیل داده اند با مسئولین سطح کلان مملکتى و یا با نمایندگان مجلس، وزیر، ریاست جمهورى و... ملاقات مى کنند و قول هایى به آن داده مى شود که همه در حد حرف باقى مى ماند.
انقلاب ما یک انقلاب فرهنگى است و تمامى مدیران ارشد مملکت اعتقاد به تاثیرات آن در سطح جامعه دارند. گاهى پیش خود فکر مى کنم که اگر ما هنرمندان تئاتر یک سال کار نکنیم چه اتفاقى مى افتد؟
•احتمالاً اتفاقى رخ نمى دهد.
بله! براى این که باور کنیم تئاتر در نظر دیگران امرى جدى نیست کافى است همه دوستان براى چند ماه تصمیم بگیرند که کار نکنند، ببینید آیا، اتفاقى رخ مى دهد؟ اگر اتفاقى افتاد در آن زمان است که باید ایمان بیاوریم تئاتر مسئله اى جدى است. مسلماً آب در هاون کوبیدن است. ممکن است در جواب من بگویید با تزریق منابع مالى مناسب مى توانیم باشیم، ولى کافى نیست.
•شما جزء کسانى هستید که با تئاترهاى خود به خارج از کشور رفتید و تاثیرات آن همه تبلیغاتى که برعلیه نظام مى شود را دیدید و دیدید که با بردن یک کار فرهنگى و ملى به آن طرف مرزها چه قدر مى توان ضد این تبلیغات عمل کرد، چرا که اصلاً آنها باور ندارند که در کشور ایران هم کار تئاتر انجام مى شود و یا این که زنان مى توانند به روى سن بروند. چرا که سرمایه گذارى بر این مقوله که این همه هم بار تبلیغاتى دارد نمى شود، ولى براى یک تیم فوتبال و یک مسابقه ۱۵۰ میلیارد تومان هزینه صرف مى شود و...
براى اینکه ورزش مسئله دولت است ولى تئاتر نیست. شما راجع به تاثیر تئاتر در خارج از کشور به عنوان یک پدیده فرهنگى مى گویید. من در اکتبر ۲۰۰۰ نمایشى را با حمایت مرکز هنرهاى نمایشى از طرف گروه به فستیوال بین المللى جاده ابریشم بردم. این نمایش از قم به این جشنواره مى آمد و چند بازیگر زن داشت و جوایزى را به خود اختصاص داد. این نمایش یک نمایش آیینى بود. زمانى که ما این تئاتر را اجرا کردیم به دلایل مختلفى موجب حیرت مخاطبان شده بود: ۱- آیا در کشور ایران هنرى به اسم تئاتر وجود دارد؟ ۲- آیا در شهرى به اسم قم که مبدأ انقلاب اسلامى است تئاتر کار مى شود؟ ۳- آیا زن هم مى تواند روى صحنه حاضر شود؟ ۴- چرا نمایش هاى آیینى از این قبیل با جذابیت هاى بصرى و جلوه هاى شرقى و تاثیرگذار دیر به اروپا صادر شده؟ و در نهایت: جمع بندى که در جلسه مطبوعات داشتند، انقلاب اسلامى ایران را با یک چهره فرهنگى فرض کردند. تئاتر همچنین رسانه اى است که با یک اجرا مى تواند اذهان عمومى یک ملت را تغییر دهد. شما مى توانید تاثیر اعزام نمایش ها را به خارج از کشور را از رایزنى هاى فرهنگى ایران بپرسید. همه مدیران ما تاثیر تئاتر را مى دانند اما یک معمایى براى من وجود دارد که تئاتر با این همه تاثیر و ارتباطى که براى فرهنگ ما به وجود آورده، چرا هر سال نسبت به گذشته بیشتر دچار بحران و مشکل مى شود. این معما براى همه بچه هاى تئاتر وجود دارد. چرا به جاى این که روز به روز ارتقاى مالى و امکانات ادارى و اجرایى پیدا کند، دچار بحران و مشکلات جدیدترى مى شود؟ این معمایى است که من نمى توانم آن را حل کنم و هیچ جوابى هم ندارم. فقط مى توانم بگویم مسئله کشور ما تئاتر نیست اگر بود به آن مى پرداختند اما چرا ادامه مى دهیم نمى دانم؟ که برمى گردد به همان سئوال اول دلمان را چه کنیم؟ آیا در هر شرایطى که تئاتر کار مى کنیم به موجودیت آن کمک کرده ایم؟ ایثار کرده ایم؟ به این دلیل است که من دورنماى خوبى براى تئاتر نمى بینم.
•خب فکر مى کنید با تمام این مشکلات که مسئله مالى مهم ترین آنهاست و بالاترین حقوق یک هنرمند تئاتر اگر ۵/۲ میلیون باشد وقتى به ۱۲ تقسیم شود حتى از حقوق یک کارگر ساده هم کمتر است و در حال حاضر که رفتن به دانشگاه راحت تر شده، چرا این قدر نیروى کار وارد این هنر مى شود؟
من در حقیقت با کار کارآمد مخالفتى ندارم، سئوال من نوع گزینش دانشجویان رشته تئاتر است که گاه هیچ جوهره اى ندارند.
مسئله خروجى دانشگاه است مسئله بعدى سطح علمى دانشگاه ها است. باید گزینش هنرآموزان رشته تئاتر را بسیار جدى گرفت و در پایان مسیر آموزشى مناسبى باید براى دانشجویان به عنوان آدم هاى خلاق که ۴ سال درس نمایش مى خوانند که وارد عرصه تئاتر شوند انتخاب شود. در حال حاضر یک تلاش جدى براى سطح آموزشى و حتى براى پایان نامه ها ضرورى است تا کسى صرف مدرک وارد این رشته نشود. البته طبیعى هم هست که بعداً تقاضاى انجام کار دارند. در حال حاضر از بین هزار متقاضى به سختى مى توانید ۱۰ نفر آدم نمایشى که بحق شایسته حمایت هستند پیدا کنید البته من در عرصه دانشگاه نه سیاستگزارم، نه تصمیم گیرنده اما هر مدیرى براى تئاتر انتخاب شود با شرایط موجود کار زیادى نمى تواند بکند. پتانسیل امروز تئاتر بالا است و موجودیت آن ضعیف است.
•فرمودید که ۶ ماه تئاتر کار نکنیم تا ببینیم چه اتفاقى مى افتد؟ آیا این فکر در مسئولان ما هم هست؟ به فرض مثال مى گوییم اگر این اتفاق بیفتد...
من مثال زدم و مى دانم که هیچ وقت این اتفاق رخ نمى دهد من مى خواهم بگویم یک بار هم شده ببینیم تئاتر چه قدر ضرورى است؟ چه قدر مورد توجه است؟
•ببینید؛ همین مثالى که شما زدید را مى خواهم ببینم آیا براى مسئولین هم مى شود به کار برد؟ مثلاً این فرض محال در ذهن مسئولین تئاتر وجود دارد که اگر این روند ادامه پیدا کند، بودجه ها کم بیاید و یک دفعه جشنواره را برقرار نکنند...
من به شخصه مى گویم وقتى بودجه کافى براى فعالیت تئاتر وجود ندارد نباید برگزار شود، وقتى بدهى فراوان در یک حوزه وجود دارد کار جدید نباید تولید شود. منتها آدم ها با هم متفاوت اند. زمانى باید کار کنیم که اعتبارات کافى براى تامین نیروى انسانى وجود داشته باشد و اهالى تئاتر امنیت شغلى داشته باشند. این یک چیز طبیعى است. ضمن امتنان و سپاس از همه مدیرانى که شبانه روزى براى بهبود این وضعیت تلاش کرده اند، ولى به نظر مى رسد که این فراز و نشیب ها همچنان ادامه دارد. چند ماه در تئاتر یک موج مثبت وجود دارد و چند ماه بعد به آن حمله مى شود، دو ماه بودجه خوبى در اختیار آن است، سه ماه تخصیص آن دیر مى شود. به هر صورت هر فعالیت فرهنگى اعتبارات فرهنگى لازم دارد. چه طور در حوزه سینما همه چیز سر وقت است، قرارداد نوشته مى شود، پیش قسط داده مى شود، پلان آخر تسویه حساب مى شود، اما هنرمند تئاتر از جیب خود باید خرج کند و هرازچندگاهى شرایط مطلوبى به وجود آمده سئوال ایجاد مى کند که چرا بعد از آن از بین رفته؟ پس توجه قطعى و موردى و مناسبتى است. چطور ممکن است به تئاتر در طى این دو سال گاه به آن خوب توجه شده و گاه توجه نشده، گاه دچار بحران شده و گاه نشده. تئاتر همچنان در این فراز و نشیب ها در حال فرسوده شدن است و هنرمندان سرخورده از این وضعیت. چه کنیم که تئاتر ثبات داشته باشد؟ براى توسعه پایدار تئاتر چه باید کرد؟
•به عنوان آخرین سئوال: شما شرایط تئاتر را شرایط ایده آل مى دانید یا بحرانى؟
بحرانى. اصلاً تئاتر شرایط ایده آل داشته؟ چرا شعار بدهیم؟ به اعتقاد من تئاتر با بحران زاده شده. شما یک دوره اى را مشخص کنید که تئاتر بحران نداشته. قبلاً گفتم باز هم مى گویم، تئاتر را باید جدى بگیریم! همه.